پاسداری آئین خدا

«على» آن ابر مرد تاریخ بشر در یکى از سخنان کوتاه خود که در آن اشاره به لزوم وجود رهبران الهى در هر عصر و زمان مى‌کند مى‌گوید:
اللّهمَّ بلى لا تخلو الارض من قائم للّه بحجّة امّا ظاهراً مشهوراً و امّا خائفاً مغموراً لئلاّ تبطل حجج الله و بیّناته؛[١] آرى هیچ گاه صفحه‌ی روى زمین، از قیام کننده با حجّت و دلیل خالى نمى‌ماند؛ خواه ظاهر و آشکار باشد، یا مخفى و پنهان، تا دلایل و اسناد روشن الهى ضایع نگردد، و به فراموشى نگراید (و مسخ و تحریف نشود).
اکنون به توضیح این سخن توجّه کنید:
با گذشت زمان و آمیختن سلیقه‌ها و افکار شخصى به مسائل مذهبى و گرایشهاى مختلف به سوى برنامه‌هاى ظاهر فریب مکتبهاى انحرافى، و دراز شدن دست مفسده جویان به سوى مفاهیم آسمانى، اصالت پاره‌اى از این قوانین از دست مى‌رود و دستخوش تغییرات زیانبخشى مى‌گردد.
این آب زلال که از آسمان وحى نازل شده با عبور از مغزهاى این و آن تدریجاً تیره و تار گشته، صفاى نخستین خود را از دست مى‌دهد.
این نور پرفروغ با عبور از شیشه‌هاى ظلمانى افکار تاریک، کمرنگ و کمرنگ‌تر مى‌گردد.
خلاصه، با آرایشها و پیرایشهاى کوته بینانه‌ی افراد و افزودن شاخ و برگهاى تازه به آن، چنان مى‌شود که گاهى بازشناسى مسائل اصلى دچار اشکال مى‌گردد!
و به گفته‌ی آن شاعر ـ که البتّه همان گونه که روش و سنّت شاعران است در شکل مبالغه‌آمیزى مطرح شده ـ خطاب به پیامبر کرده مى‌گوید:
شرع تو را در پى آرایشند
 دین تو را از پى پیرایشند
بس که فزودند بر آن برگ و بر
 گر تو ببینى نشناسى دگر
با این حال، آیا ضرورى نیست که در میان جمع مسلمانان کسى باشد که مفاهیم فناناپذیر تعالیم اسلامى را در شکل اصلى‌اش حفظ و براى آیندگان نگهدارى کند؟
آیا مجدّداً وحى آسمانى بر کسى نازل مى‌شود؟ مسلّماً نه! باب وحى با مسأله‌ی خاتمیّت براى همیشه بسته شد.
پس چگونه باید آئین اصیل حفظ گردد، و جلو تحریفات و تغییرات و خرافات گرفته شود و این آئین براى نسلهاى آینده محفوظ بماند. آیا جز این است که باید این رشته بوسیله‌ی یک پیشواى معصوم ادامه یابد، خواه آشکار و مشهور باشد یا پنهان و ناشناس (لئلاّ تبطل حجج الله و بیّناته).
مى‌دانیم در هر مؤسّسه‌ی مهمّى «صندوق آسیب ناپذیرى» وجود دارد که اسناد مهمّ آن مؤسّسه را در آن نگهدارى مى‌کنند، تا از دستبرد دزدان محفوظ بماند؛ بعلاوه، هرگاه مثلاً آتش سوزى در آنجا روى دهد از خطر حریق مصون باشد که اعتبار و حیثیّت آن مؤسّسه پیوند نزدیکى با حفظ آن اسناد و مدارک دارد.
سینه‌ی امام و روح بلندش صندوق آسیب‌ناپذیر حفظ اسناد آئین الهى است که همه‌ی اصالتهاى نخستین و ویژگیهاى آسمانى این تعلیمات را در خود نگاهدارى مى‌کند «تا دلایل الهى و نشانه‌هاى روشن پروردگار باطل نگردد و به خاموشى نگراید».
و این، یکی دیگر از آثار وجود او ـ گذشته از آثار دگر ـ است.


 تربیت یک گروه انقلابی آگاه


بر خلاف آنچه بعضى فکر مى‌کنند، رابطه‌ی امام در زمان غیبت بکلّى از مردم بریده نیست؛ بلکه آن‌گونه که از روایات اسلامى بر مى‌آید گروه کوچکى از آماده‌ترین افراد که سرى پر شور از عشق خدا، و دلى پر ایمان، و اخلاصى فوق‌العاده براى تحقّق بخشیدن به آرمان اصلاح جهان دارند، با او در ارتباطند و از طریق این پیوند تدریجاً ساخته مى‌شوند؛ و روح انقلابى بیشترى کسب مى‌کنند؛ انقلابى سازنده و بارور براى ریشه کن ساختن هر گونه ظلم و بیدادگرى در جهان!
ممکن است آنها خودشان پیش از این قیام از دنیا بروند ولى به هر حال آمادگى و تعلیمات انقلابى را به نسل‌هاى آینده‌ی‌شان، و به دیگران منتقل مى‌سازند، و در پرورش گروه نهایى سهیم و شریکند.
سابقاً گفتیم معنى غیبت امام این نیست که او به شکل یک روح نامرئى و یا اشعّه‌اى ناپیدا در مى‌آید، بلکه او از یک زندگى طبیعى آرام برخوردار است؛ و به طور ناشناخته در میان همین انسانها رفت و آمد دارد، و دلهاى بسیار آماده را بر مى‌گزیند؛ و در اختیار مى‌گیرد و بیش از پیش آماده مى‌کند و مى‌سازد.
افراد مستعد به تفاوت میزان استعداد و شایستگى خود، توفیق درک این سعادت را پیدا مى‌کنند؛ بعضى چند لحظه؛ و بعضى چند ساعت و چند روز؛ و بعضى سالها با او در تماس نزدیک هستند!
به تعبیر روشنتر، آنها کسانى هستند که آنچنان بر بال و پر دانش و تقوا قرار گرفته و بالا رفته‌اند که همچون مسافران هواپیماهاى دور پرواز بر فراز ابرها قرار مى‌گیرند؛ آنجا که هیچ‌گاه حجاب و مانعى بر سر راه تابش جانبخش آفتاب نیست؛ در حالى که دیگران در زیر ابرها در تاریکى و نور کمرنگ به سر مى‌برند.
حساب صحیح نیز همین است؛ من نباید انتظار داشته باشم که آفتاب را به پائین ابرها بکشم تا چهره‌ی او را ببینم؛ چنین انتظارى اشتباه بزرگ و خیال خام است؛ این منم که باید بالاتر از ابرها پرواز کنم تا شعاع جاودانه‌ی آفتاب را جرعه جرعه بنوشم و سیراب گردم.
به هر حال، تربیت این گروه یکى دیگر از فلسفه‌هاى وجود او در این دوران است.


خودآزمایی


١- لزوم وجود رهبران الهى را در سخن حضرت علی(ع) بیان کنید.
٢- چرا اصالت پاره‌اى از قوانین الهی از دست مى‌رود و دستخوش تغییرات زیانبخشى مى‌گردد؟
٣- رابطه‌ی امام در زمان غیبت با مردم چگونه است؟

پی نوشت ها

[١]. نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره‌ی ١٤٧.

یک دیدگاه بگذارید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


*