مصالح غیبت امام زمان(ع) | امتحان به غیبت حضرت مهدی‌(ع)

بیم از کشته شدن

«وَ أَوْحَینَا إِلَى اُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیمِّ وَلَا تَخَافِی وَلَا تَحْزِنِی إِنَّا رَادُّوهُ اِلَیكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ»؛[١]
«و ما به مادر موسی وحی کردیم که طفلت را شیر بده و چون ترسان شدی، او را به دریا افکن و هرگز بر او مترس و محزون مباش که ما او را به تو برمی‌گردانیم و او را پیامبر قرار می‌دهیم».
«فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِی رَبِّی حُكْماً وَجَعَلَنِی مِنَ الْمُرْسَلِینَ»؛[٢]
«آنگاه که از ترس شما گریختم، خدای من، مرا علم و حکمت عطا فرمود و از پیامبران خود قرار داد».
کلینی در کتاب الکافی[٣] و شیخ طوسی در الغیبه[٤] به سند خود از زراره روایت کرده‌اند که گفت: شنیدم حضرت امام‌صادق‌(ع) فرمود:
«برای قائم‌(ع) پیش از آنکه قیام فرماید
غیبتی است».
عرض کردم: برای چه؟ فرمود:
«برای آنکه از کشته ‌شدن بیم دارد».
چنانچه از این حدیث و بعضی احادیث دیگر استفاده می‌شود، یکی از موجبات غیبت، خوف قتل و بیم از کشته ‌شدن است که هم با حدوث غیبت و هم با بقای آن ارتباط دارد.
امّا اینکه بیم از قتل و نداشتن تأمین جانی، سبب غیبت شده باشد از مراجعه به کتاب‌های مورد اعتماد و تواریخ و احادیث معلوم می‌شود؛ زیرا بنی‌عبّاس به ملاحظه آنکه شنیده بودند و می‌دانستند در خاندان پیغمبر‌(ص) و از فرزندان علی و فاطمه(علیهما‌السلام) شخصیّتی پیدا خواهد شد که حکومت جبّاران و مستبدّان به دست او برچیده شود و آن‌کس فرزند حضرت امام حسن عسکری‌(ع) است، در مقام کشتن او برآمدند و همان‌طور که فرعون نسبت به حضرت موسی‌(ع) رفتار کرد برای آنکه از ولادت آن حضرت مطّلع شوند نخست جاسوسان و کارآگاهان گماشتند؛ و بعد هم خواستند شخص او را بیابند و دستگیر سازند. ولی خدا آن حضرت را حفظ کرد و دشمنان او را ناامید ساخت؛ و برحسب ظاهر نیز جنگ‌های داخلی بزرگ و ابتلای بنی‌عبّاس به شورش و انقلاب «صاحب‌الزّنج» آنها را از تعقیب این موضوع باز داشت و چنانچه از درب منبّت صفّه ـ سرداب مقدّس ـ که از آثار گران‌بهای باستانی و یادگار عهد الناصر لِدینِ الله ـ خلیفه بزرگ و دانشمند بنی‌عبّاس است ـ معلوم می‌شود این خلیفه، مؤمن به وجود و ولادت و غیبت آن حضرت بوده و از حکایت «اسماعیل هِرْقِلی» که در کشف‌الغمه به نقل صحیح و قطع‌آور روایت شده استفاده می‌شود که المستنصر بالله خلیفه و بانی مدرسه المستنصریه بغداد نیز به آن حضرت ایمان داشته و با اعطای هزار دینار به اسماعیل می‌خواست به آستان امام‌(ع) عرض ارادت و ادبی بنماید و چون اسماعیل به دستور امام از قبول آن خودداری کرد، خلیفه از شدّت ناراحتی و تأثّر گریست.[٥]
حاصل اینکه حدوث غیبت با خوف از قتل ارتباط داشته و دستگاه حکومتی عصر ولادت آن حضرت از این لحاظ ناراحت و در اندیشه بوده و ولادت و وجود امام‌(ع) را به‌عنوان یک خطر جدّی برای خود تلّقی می‌کرده، شکّی نیست و اگر می‌توانستند بی‌درنگ آن حضرت را شهید می‌کردند لذا ولادت امام از آنان پنهان ماند چنانچه ولادت موسی‌(ع) از فرعونیان مخفی شد و پس از ولادت نیز شخص آن حضرت از انظار آنان مخفی گشت و هرچه جهد کردند او را نیافتند.
امّا بیان ارتباط بقای غیبت با خوف از قتل این است که اگرچه خداوند متعال، قادر و توانا است که در هر زمان و هر ساعت آن حضرت را ظاهر و به‌طور قهر و غلبه بر تمام ملل و حکومت‌ها پیش از فراهم شدن اسباب، غالب سازد ولی چون جریان این جهان را خداوند بر مجرای اسباب و مسبّبات قرار داده، تا اسباب چنان ظهوری فراهم نشود، قیام آن حضرت به تأخیر خواهد افتاد و اگر پیش از فراهم شدن اسباب و مقدمات ظاهر شود از خطر قتل مصون نخواهد ماند.
چنانچه پیغمبر اکرم‌(ص) اگر در آغاز بعثت دست به کار جهاد و دفاع می‌شد بی‌موقع و نابهنگام بود، ولی وقتی موقعش رسید فرمان دفاع و جهاد صادر و نصرت خدا نازل و اسلام پیشرفت کرد.
سؤال: چرا آن حضرت مانند نیاکان خود ظاهر نمی‌شود تا یا مظفّر و پیروز شود و یا در راه خدا کشته و شهید گردد؟
پاسخ: 
ظهور آن حضرت برای اتمام نورالله و تحقّق مطلق هدف دعوت انبیا و صلح و صفا و عدل و داد و امنیّت عمومی در زیر پرچم اسلام و یکتاپرستی و اجرای احکام قرآن مجید در سراسر گیتی است و پر واضح است که مُجری این برنامه باید در شرایطی قیام کند که موفّقیت و پیروزی او صددرصد حتمی ‌باشد و چنان‌که توضیح داده شد مانعی از نزول امداد غیبی و نصرت آسمانی ازنظر حکمت الهی در میان نباشد؛ و اگر به‌صورت دیگر که منتهی به تحقّق این هدف نگردد ظهور نماید نقض غرض خواهد شد و باز هم باید بشر در انتظار حصول وعده‌های الهی بماند.


به گردن نداشتن بیعت

یکی از علائم و مشخّصات امام منتظر و مهدی آخرالزّمان‌(ع) این است که بیعت هیچ‌کس و هیچ حکومت غاصب و ستمگری حتّی به‌عنوان تقیّه بر گردن او نیست و ظاهر می‌شود درحالی‌که نسبت به احدی از جبابره و حکومت‌های مختلف تمکین و تسلیمی نداشته و از راه تقیّه هم حکومت‌های غیراسلامی و حکومت‌هایی را که تمام اسلامی نیست در ظاهر امضا نکرده است. او اکمل مظاهر اسم «العادل» و «السلطان» و «الغالب» و «الحاکم» است و چنان شخصیّت و مقامی از اینکه تحت سلطنت غیرخدا واقع شود یا به حکومتی از حکومت‌های جائر به تقیّه رأی داده باشد برحسب اخبار محفوظ و محروس است و چنانچه از اخبار کثیر استفاده می‌شود، آن حضرت به تقیّه عمل نخواهد کرد و حقّ را آشکار و باطل را از صفحه روزگار برخواهد انداخت.
پس یکی از حِکم و مصالح غیبت این است که آن حضرت پیش از رسیدن وقت ظهور و مأمور شدن به قیام ناچار نمی‌شود مانند پدران بزرگوارش از راه تقیّه با خلفا و زمامداران و سیاستمدارانِ وقت بیعت نماید و وقتی که ظاهر می‌شود هیچ بیعتی در گردن او نیست و هیچ حکومتی را بر خود غیر از حکومت خدا و احکام و قوانین قرآن حتّی به‌ظاهر و تقیّه هم، نپذیرفته است.
و این معنا از چند حدیث که در کمال‌الدین (باب٤٨، باب علّت غیبت)،[٦] و در عیون[٧] و علل[٨] و کتاب‌های دیگر روایات شده استفاده می‌شود، ازجمله در حدیث هشام بن سالم، حضرت امام‌صادق‌(ع) می‌فرماید:
«یقُومُ الْقَائِمُ وَلَیْسَ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ لأَحَدٍ»؛
«قائم‌(ع) قیام می‌کند درحالی‌که در گردن او بیعت برای احدی نیست».
و نیز در روایت حسن بن علی بن فضّال است که وقتی آن حضرت خبر از غیبت امام(ع)، پس از وفات امام حسن عسکری‌(ع) داد پرسید برای چه؟
حضرت امام‌رضا‌(ع) فرمود:
«برای آنکه در گردن او بیعت برای کسی نباشد چون به شمشیر قیام کند».


تخلیص و امتحان

یکی از مصالح غیبت، تخلیص و آزمایش و امتحان مرتبه تسلیم و معرفت و ایمان شیعیان است.
چنانچه می‌دانیم و عمل و شرع و آیات و احادیث بر آن دلالت دارد، یکی از سنن الهی که همواره جاری و برقرار بوده و هست، امتحان بندگان و انتخاب صُلحا و زبده‌گیری و برگزیدن است. زندگی و مرگ، بینوایی و توانگری، تندرستی و بیماری، جاه و مقام، داشتن و نداشتن هر نعمت و گردش هر حالت، مصائب و مکاره، خوشحالی‌ها و شادمانی‌ها، همه وسایل تخلیص و تربیت و امتحان و ارتیاض و برای ظهور کمالات و فعلیّت استعدادات و نمایش شخصیّت و ایمان و صبر و استقامت افراد و درجه حضور و تسلیم آنها در اطاعت اوامر خداوند جهان است.
به‌طوری‌که از اخبار استفاده می‌شود به دو جهت امتحان به غیبت حضرت مهدی‌(ع) از شدیدترین امتحانات است:[٩]
جهت اول: اصل غیبت که چون بسیار طولانی می‌شود، بیشتر مردم در ریب و شکّ می‌افتند و برخی در اصل ولادت و بعضی در بقای آن حضرت شکّ می‌نمایند و جز اشخاص مخلص و بامعرفت و آزموده، کسی بر ایمان و عقیده به امامت آن حضرت باقی نخواهد ماند. چنانچه پیغمبر اعظم‌(ص) درضمن روایت معروفی که جابر روایت کرده است فرمود:
«ذَلِكَ الَّذِی یَغِیبُ عَنْ شِیعَتِهِ وَأَوْلِیَائِهِ غَیْبَةً لا یثْبُتُ فِیهَا عَلَی الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ إِلا مَنِ امْتَحَنَ اللهُ قَلْبَهُ لِلإِیمَانِ».[١٠]
و معلوم است که ایمان به بقا و حیات و عمر و غیبت طولانی و انتظار ظهور در دوران بسیار طولانی غیبت، ایمان به غیب، دلیل حسن اعتقاد و اعتماد به خبرهای غیبی پیغمبر‌(ص) و ائمّه(ع) و نشانه ایمان به قدرت الهی، و علامت قوّت تسلیم و تمکین از برنامه‌های دینی است. برای اینکه ایمان کامل و صادق به امور غیبی حاصل نمی‌شود مگر برای اهل یقین و پرهیزکاران و کسانی که از تاریکی وساوس نجات یافته و به سر منزل اطمینان نفس و ثبات عقیده رسیده و دلشان از انوار هدایت منوّر و روشن شده باشد و به استبعادات و شبهات واهی اعتنا نکرده در راه دینداری و ولایت، لغزش قدم و تزلزل نیابند.
جهت دوّم: شدّت‌ها و پیش‌آمدهای ناگوار و تغییرات و تحوّلاتی است که در دوره غیبت، روی داده و مردم را زیرورو می‌سازد به‌طوری‌که حفظ ایمان و استقامت، بسیار دشوار می‌گردد و ایمان افراد در مخاطرات سخت واقع می‌شود چنانچه از حضرت امام‌صادق‌(ع) روایت شده است که فرمود:
«آن‌کس که بخواهد در عصر غیبت به دینش متمسّک و ملتزم باشد، مثل کسی است که شاخه درخت خار را با دست بزند تا خارهایش قطع گردد».
سپس امام‌(ع) با دست خود به این کار اشاره کرده آنگاه فرمود:
«به‌درستی‌که برای صاحب این امر غیبتی است پس باید هر بنده خدای بپرهیزد و باید به دینش متمسّک گردد».
اینک متن حدیث:
«إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا اْلأَمْرِ غَیْبَةً اَلْمُتَمَسِّكُ فِیهَا بِدِینِهِ کَالْخَارِطِ لِلْقَتَادِ» ثُمَّ قَالَ: هَکَذَا بِیَدِهِ. ثُمَّ قَالَ: «إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الأَمْرِ غَیْبَةً فَلْیتَّقِ اللهَ عَبْدَهُ وَلْیتَمَسَّكَ بِدِینِهِ».[١١]
در دوران غیبت، جمال ظاهر دنیا هرچه بیشتر و بهتر جلوه‌گر و دل‌فریب می‌شود، اسباب معاصی و گناهان و لذایذ حیوانی بیش از همه وقت فراهم و در دسترس عموم قرار می‌گیرد، بساط لهوولعب و غنا و خوانندگی و طرب همه‌جا گسترده می‌شود، زن‌ها و مردهای بیگانه باهم امتزاج و اختلاط‌های نامشروع و خلاف عفّت و نجابت پیدا کنند، کسب‌های حرام متداول و رسمی و معاش اکثر مردم از راه‌های حرام باشد و برای مؤمن ضربت شمشیر از به دست آوردن یک درهم حلال آسان‌تر باشد، مادّیات و دنیاپرستی بر مردم غالب و مقامات و مناصب به دست کسانی افتد که به احکام خدا پای‌بند و ملتزم نباشند. زنان را در رتق‌وفتق امور عامّه و کارهایی که به عهده مردها است دخالت دهند، ربا و میگساری و فروش شراب و قمار و بی‌عفّتی و فحشا علنی گردد.
اهل دین و امانت و ایمان، ذلیل و نابکاران و اراذل و بی‌دینان، به ظاهر عزیز گردند. امر به معروف و نهی از منکر ترک و عکس آن رایج شود. معروف را منکر و منکر را معروف شناسند، به معصیت و گناه و همکاری با ستمگران افتخار نمایند، امانت را غنیمت و صدقه را غرامت شمارند.
شعائر و آداب اسلام را ترک و آداب و شعائر کفار را رسمی ‌کنند. اهل حقّ خانه‌نشین و ناپاکان و خدانشناسان مصدر امور گردند. زن‌ها با گستاخی تمام آداب و سنن اسلامی را ترک و به وضع دوران جاهلیّت برگردند. به‌واسطه تسلّط و غلبه کفّار و استبداد اشرار، آن‌چنان مؤمنان در فشار واقع و از آزادی محروم شوند که کسی را جرئت آن نباشد که نام خدا را ببرد مگر در پنهانی و به‌طوری کار حفظ ایمان سخت شود که شخص صبح کند درحالی‌که در شمار مؤمنان و مسلمانان است و شب کند درحالی‌که از اسلام بیرون رفته و کافر شده باشد.[١٢]
از حضرت امام‌صادق‌(ع) روایت شده است که فرمود:
«این امر برای شما واقع نخواهد شد مگر پس ناامیدی. نه به خدا نمی‌آید تا شما (مؤمن و منافق) از هم جدا شوید. نه به خدا نخواهد آمد تا شقی شود هرکس شقی می‌گردد و سعید گردد هرکس سعید می‌گردد».[١٣]
و در روایت ابن‌عبّاس است که پیامبر‌(ص) فرمود:
«کسانی که در زمان غیبت او بر عقیده به امامت او ثابت باشند از کبریت احمر کمیاب‌ترند».
پس جابر به‌پا خاست و عرض کرد: یا رسول‌الله برای قائم از فرزندان تو غیبت است؟ فرمود:
«آری سوگند به پروردگارم و باید خدا گروندگان را تخلیص کند و کفّار را محو سازد. ای جابر، این امری است (کار بزرگی است) از کارهای خدا و سرّی است از اسرار خدا که از بندگان خدا پوشیده است پس بر حذر باش از شکّ در آن پس به‌درستی‌که شکّ در کار خداوند عزّوجلّ کفر است».[١٤]
و در حدیث عبدالرحمان بن سلیط، حضرت امام‌حسین(ع) می‌فرماید:
«از ما دوازده نفر مهدی (هدایت‌شده) باشند؛ که نخستین ایشان امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب و آخر ایشان نهمین فرزند من است، اوست قائم به حقّ که خدا زمین را پس از مردگی به او زنده سازد و دین را به او ظاهر و بر هر دین پیروز گرداند اگرچه مشرکان کراهت داشته ‌باشند، برای او غیبتی است که جمعی در آن از دین مرتدّ و بیگانه شوند و دیگران بر دین خود ثابت مانده و اذیّت شوند؛ به آنها گفته شود: چه زمان این وعده انجام شود (چه وقت قائم قیام کند) اگر راست‌گویانید؟ آگاه باش که صبرکننده در عصر غیبت او بر اذیّت و تکذیب، مانند جهادکننده با شمشیر در پیش روی پیغمبر خداست».[١٥]


خودآزمایی

١- دو مورد از حِکم و مصالح غیبت را بیان کنید.
٢- ارتباط بقای غیبت با خوف از قتل را بیان کنید.
٣- چرا آن حضرت مانند نیاکان خود ظاهر نمی‌شود تا یا مظفّر و پیروز شود و یا در راه خدا کشته و شهید گردد؟
٤- به کدام جهات، امتحان به غیبت حضرت مهدی‌(ع) از شدیدترین امتحانات است؟  

پی‌نوشت‌ها

[١]. قصص، ۷.
[٢]. شعراء، ۲۱.
[٣]. کلینی، الکافی، ج١، ص٣٣٧ ـ ٣٣٨.
[٤]. طوسی، الغیبه، ص٣٢٢ ـ ٣٣٤.
[٥]. اربلی، کشف‌الغمه، ج٣، ص٢٩٦ ـ ٣٠٠.
[٦]. صدوق، کمال‌الدین، ص٤٨٠.
[٧]. صدوق، عیون اخبار‌الرضا(ع)، ج٢، ص٢٤٧.
[٨]. صدوق، علل‌الشرائع، ج١، ص٢٤٥.
[٩]. ر.ک: نگارنده، منتخب‌الاثر، فصل٢، باب٢٨ و ٤٧.
[١٠]. صدوق، کمال‌الدین، ص٢٥٣؛ طبرسی، اعلام‌الوری، ج٢، ص١٨٢؛ مجلسی، بحارالانوار، ج٣٦، ص٢٥٠؛ نگارنده، منتخب‌الاثر، فصل١، باب٨، ح٤؛ «آن آقا کسی است که از پیروان و دوستانش غایب می‌شود به‌گونه‌ای که در آن دوران کسی در قائل‌بودن به امامتش ثابت‌قدم نمی‌ماند، جز کسانی که خداوند قلب آنها را برای ایمان آزمایش کرده است».
[١١]. کلینی، الکافی، ج١، ص٣٣٥ ـ ٣٣٦؛ ابن‌بابویه، الامامة و التبصره، ص١٢٦ ـ ١٢٧؛ صدوق، كمال‌الدین، ص٣٤٦؛ نگارنده، منتخب‌الاثر، فصل٢، ب٢٧، حدیث١٠.
[١٢]. ابن‌حماد، الفتن، ص١٥، ٢٣، ٩٥؛ احمد بن ‌حنبل، مسند، ‌ج٢، ص٣٧٢، ٣٩٠ـ٣٩١، ٥٢٣؛ ‌ج٣، ‌ص٤٥٣؛ ج٤، ص٢٧٧، ٤٠٨، ٤١٦.
[١٣]. صدوق، كمال‌الدین، ص٣٤٦؛ ابن‌بابویه، الامامة و التبصره، ص١٣٠؛ کلینی، الکافی، ج١، ص٣٧٠- ٣٧١.
[١٤]. ابوحمزه ثمالی، تفسیر، ص١٣٩- ١٤٠؛ صدوق، كمال‌الدین، ص٢٨٧- ٢٨٨؛ طبرسی، اعلام‌الوری، ج٢، ص٢٢٧؛ ابن‌طاووس، الیقین، ص٤٩٤- ٤٩٥؛ اربلی، کشف‌الغمه، ج٣، ص٣٢٧ – ٣٢٨؛ مجلسی، بحارالانوار، ج٣٨، ص١٢٦- ١٢٧؛ ج٥١، ص٧٣؛ قندوزی، ینابیع‌المودة، ج٣، ص٢٩٧، ٣٨٧، ٣٩٧ – ٣٩٨.
[١٥]. صدوق، كمال الدین، ص٣١٧؛ همو، عیون اخبارالرضا(ع)، ج٢، ص٦٩؛ جوهری، مقتضب‌الاثر، ص٢٣؛ طبرسی، اعلام‌الوری، ج٢، ص١٩٤. مخفی نماند كه اخبار راجع به شدّت این امتحان بسیار است. مراجعه شود به: الغیبه نعمانی و الغیبه طوسی و كمال‌الدین صدوق و منتخب‌الاثر تألیف نگارنده.

یک دیدگاه بگذارید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


*