مدت و روش حکومت حضرت مهدی(عج)

حکومت درازمدت


گرچه درباره‌ی مدّت حکومت او احادیث مختلفى در منابع اسلامى دیده مى‌شود که از ٥ یا هفت سال تا ٣٠٩ سال (مقدار توقّف اصحاب کهف در آن غار تاریخى) ذکر شده ـ که در واقع ممکن است اشاره به مراحل و دورانهاى آن حکومت باشد (آغاز شکل گرفتن و پیاده شدنش پنج یا هفت سال و دوران تکاملش ٤٠ سال و دوران نهائى‌اش بیش از سیصد سال! دقّت کنید) ـ ولى قطع نظر از روایات اسلامى، مسلّم است که این آوازه‌ها و مقدّمات براى یک دوران کوتاه مدّت نیست بلکه قطعاً براى مدّتى است طولانى که ارزش این همه تحمّل زحمت و تلاش و کوشش را داشته باشد!


نوسازی در تمام زمینه‌های فکری و فرهنگی


آئین‌های آسمانى در واقع همانند آبى هستند که از آسمان نازل مى‌گردد.
قطره‌هاى شفاف باران ـ در صورتى که هوا آلوده نباشد ـ پاک و زلال و زیبا و حیاتبخش، خالى از هرگونه آلودگى است؛ در هر جا فرود آید پیام‌آور زندگى و زیبایى است؛ و تلألؤ آن تشنگان را به سوى خود دعوت مى‌کند؛ و حتّى غیر تشنگان را بر سر میل نوشیدن آب مى‌آورد.
امّا به هنگامى که روى زمینهاى آلوده مى‌ریزد، تدریجاً صفا و پاکى نخستین خود را از دست مى‌دهد؛ و گاه به صورتى در مى‌آید که هر بیننده‌اى از مشاهده‌ی آن روى درهم مى‌کشد و از عفونت آن فرار مى‌کند!
آئینهاى الهى که در آغاز به صفا و پاکى باران، و روشنایى آفتاب، و زیبایى بهار هستند، با تماس به افکار منحطّ جاهلان، و و دستهاى آلوده‌ی مغرضان و آمیخته شدن با عادات و رسوم و سلیقه‌هاى شخصى، گاهى چنان تحریف مى‌شوند که جاذبه و کشش خود را بکلّى از دست مى‌دهند.
اسلام این آئین زنده‌ی پر تحرّک که عقب افتاده‌ترین ملّتها را به پیشروترین تبدیل کرد نیز از این موضوع بر کنار نمانده، هر چند وجود قرآن دست نخورده، و دانشمندانى که در هر عصر و زمان، حتّى به قیمت جان خود براى حفظ اصالت آن کوشیدند، تا حدّ زیادى جلو این دگرگونیها را گرفتند؛ ولى باید اعتراف کرد که بسیارى از مفاهیمش نزد گروه کثیرى از مسلمانان چنان مسخ و واژگون شده که مى‌توان گفت هم اکنون اسلام اصیل عصر پیامبر(ص) در میان بسیارى اصلاً نایاب است!
سازنده‌ترین مفاهیم همچون «زهد و پارسایى» و «صبر» و «انتظار» و «شهادت» و «شفاعت» و «عبادت» گاهى آنچنان گرفتار تحریف و تفسیرهاى نادرست و وارونه شده که اسلام راستین از آن وحشت مى‌کند!
بسیارى از قوانین اسلام با کلاههاى «شرعى» و «غیر شرعى» عملاً به نابودى گرائیده، همچون حکم ربا و نزولخوارى که تنها اسمى از آن بر جاى مانده است.
قسمتى دیگر ـ همچون هجرت و جهاد و شهادت ـ به دست فراموشى سپرده شده و یا لااقل شکل تاریخى و مخصوص به دوران معیّنى از آغاز اسلام را به خود گرفته است.[١]
توحید اسلامى به انواع شرکها آلوده شده؛ و مکتب اهلبیت پیامبر(ص) که اسلام اصیل را به حکم «انّى تارک فیکم الثّقلین، کتاب الله و عترتى[٢]» در خود پرورش مى‌دهد، در میان گروه عظیمى از مسلمین کاملاً ناشناخته مانده و با انواع تهمتها مردم را از آن دور ساخته‌اند.
او همچون باغبان پرتوان و ماهرى، علف هرزه‌هاى گوناگون را، هر چند چنان با نهالهاى اصلى پیچیده شده باشند که جدا کردنشان محال به نظر برسد، از باغستان اسلام ریشه‌کن مى‌سازد.
شاخه‌هاى کج و معوج و اضافى را، بى تأمّل و بى امان، قطع مى‌کند؛ این آب آلوده و تیره و تار را تصفیه مى‌نماید؛ زنگار تفسیرهاى نادرست را مى‌زداید؛ گرد و غبار نسیان و فراموشکارى را از آن پاک مى‌کند؛ و دستهاى سوء استفاده کنندگان و منحرفان را از آن کوتاه مى‌نماید.
خلاصه، همان اسلام راستین عصر پیامبر(ص) و على(ع) را تجدید مى‌کند.
یکى از رسالتهاى مهدى(ع) پیراستن اسلام از همین وصله‌ها و پیرایه‌ها و به تعبیر دیگر نوسازى و تجدید بناى کاخ شکوهمند آن است.
مسجد را که روزى فعّالترین کانونهاى اسلام و مرکز هرگونه حرکت سیاسى و علمى و فرهنگى و اجتماعى و اخلاقى بود و امروز در میان گروهى به شکل مرکزى براى از کار افتاده‌ها و بازنشسته‌ها و بى‌خانه‌ها و لانه‌ها، و بیکارها، و یا شکل یک سرگرمى، و حدّ اعلاء یک عادت در آمده، به شکل نخستینش باز مى‌گرداند.
جمود و سکوت جاى خود را به جنبش و حرکت و فریاد مى‌دهد.
جهاد اسلامى را در تمام زمینه‌ها زنده مى‌کند.
توحید اصیل اسلام را از هرگونه آلودگى به شرک رهایى مى‌بخشد و مفاهیم مسخ شده و باژگون شده را به صورت صحیح تفسیر مى‌کند.
سلیقه‌هاى شخصى را از اسلام کنار مى‌زند و زنگ عادات و رسوم را از آن مى‌زداید.
اسلام را از شکلهاى محدود قومى و محلّى در مى‌آورد و در شکل جهانى‌اش آشکار مى‌سازد.
دست سوء استفاده کننده‌ها و کلاه شرعى گذارها را از آن قطع مى‌کند، و قوانینش را دور از این‌گونه زائده‌ها عرضه مى‌نماید.

مجموع این نوسازى و بازسازى آنچنان زیاد و دگرگون‌کننده است که در پاره‌اى از روایات اسلامى از آن به «دین جدید» تعبیر شده است.
در روایتى که از امام صادق(ع) در کتاب «اثبات الهداة» نقل شده، چنین مى‌خوانیم:
اذا خرج القائم یقوم بامر جدید، و کتاب جدید، و سنّة جدید و قضاء جدید[٣]
هنگامى که قائم خروج کند امر تازه، و روش تازه و داورى تازه‌اى با خود مى‌آورد.
روشن است که تازگى این برنامه‌ها و روشها و داوریها نه به خاطر آن است که مذهب جدیدى با خود مى‌آورد، بلکه آنچنان اسلام را از میان انبوه خرافات، و تحریفها، و تفسیرهاى نادرست و تلقّى‌هاى غلط بیرون مى‌آورد که بنائى کاملاً نو و جدید جلوه مى‌کند.
همچنین تازگى کتاب نه مفهوم آن است که یک کتاب آسمانى جدید بر او نازل مى‌شود چرا که امام قائم است و حافظ دین، نه پیامبر و آورنده آئین و کتاب جدید؛ بلکه قرآن اصیل فراموش شده را چنان از زوایاى تحریفهاى معنوى، و تفسیرهاى نادرست بیرون مى‌کشد که مى‌توان نام کتاب جدید بر آن گذاشت.
شاهد این گفتار علاوه بر صراحت قرآن در زمینه ختم نبوّت در آیه‌ی ٤٠ سوره‌ی احزاب و گذشته از روایاتى که صریحاً مساله‌ی خاتمیّت پیامبر اسلام را ثابت مى‌کند، احادیث متعدّدى است که تصریح مى‌کند او با همان روش پیامبر اسلام(ص) و کتاب و سنّت و آئین او بر مى‌خیزد:
یکى از دوستان امام صادق(ع) به نام «عبدالله بن عطا» مى‌گوید:
از امام پرسیدم روش و سیره‌ی مهدى(ع) چگونه است؟
امام در پاسخ فرمود:
یصنع ما صنع رسول الله(ص) یهدم ما کان قبله کما هدم رسول الله(ص) امر الجاهلیّة و یستأنف الاسلام جدیداً
همان کارى را که رسول خدا انجام داد، انجام مى‌دهد؛ برنامه‌هاى (نادرست) پیشین را ویران مى‌سازد، همانگونه که رسول خدا اعمال جاهلیّت را ویران ساخت؛ و اسلام را نوسازى مى‌کند.
در همان کتاب (اثبات الهداة) مى‌خوانیم که پیامبر(ص) فرمود:
القائم من ولدى؛ اسمه اسمى و کنیته کنیتى و شمائله شمائلى؛ و سنّته سنتى؛ یقیم النّاس على طاعتى و شریعتى و یدعو هم الى الکتاب ربّى[٤]
قائم از فرزندان من است؛ نام او نام من و کنیه‌اش کنیه‌ی من و قیافه‌اش قیافه‌ی من؛ و روشش روش من است؛ مردم را به پیروى من و آئین من وا مى‌دارد و آنها را به کتاب پروردگارم دعوت مى‌کند.
و در کتاب «منتخب الاثر» از رسول خدا(ص) چنین آمده است:
و انّ الثّانى عشر من ولدى یغیب حتّى لایرى، و یأتى على امّتى بزمن لایبقى من الاسلام الاّ اسمه، ولایبقى من القرآن الاّ رسمه فحینئذ یأذن الله له تبارک و تعالى بالخروج فیظهر الاسلام به ویجدّده[٥]
دوازدهمین فرزندم از نظرها پنهان مى‌گردد و دیده نمى‌شود؛ و زمانى بر پیروان من خواهد آمد که از اسلام جز نام و از قرآن جز نقشى باقى نماند؛ در این هنگام خداوند بزرگ به او اجازه‌ی خروج مى‌دهد، و اسلام را با او آشکار و تجدید مى‌کند.
صراحت این اخبار بقدرى است که ما را از هرگونه توضیح بى نیاز مى‌کند.


وحدت دین


شک نیست که اختلافات مذهبى با یک نظام توحیدى در تمام زمینه‌ها، سازگار نیست؛ زیرا همین اختلاف براى بر هم زدن هر نوع وحدت کافى است.
بعکس، یکى از عوامل مهم وحدت، وحدت دین و مذهب است که مى‌تواند مافوق همه‌ی اختلاف‌ها باشد، و نژادها و زبان‌ها و ملّیّتها و فرهنگ‌هاى گوناگون را در خود گردآورى و از آنها جامعه‌ی واحدى بسازد که همگان در آن همچون برادران و خواهران باشند که: «انّما المؤمنون اخوه»
به همین دلیل، یکى از برنامه‌هاى اساسى آن مصلح و انقلابى بزرگ، توحید صفوف در سایه‌ی توحید مذهب، است.
ولى نباید تردید به خود راه داد که این توحید نه ممکن است اجبارى باشد؛ و نه اگر امکان اجبار در آن بود، منطقى بود اجبارى شود.
مذهب با قلب و روح آدمى سر و کار دارد و مى‌دانیم قلب و روح از قلمرو زور و اجبار بیرون است؛ و دست کسى به حریم آن دراز نمى‌شود.
بعلاوه، روش و سنّت پیامبر(ص) ـ چنانکه قرآن هم گواهى مى‌دهد ـ بر اجبار نبوده که: «لااکراه فى الدّین»
لذا، همواره اسلام، اهل کتاب را به عنوان یک اقلّیّت سالم پذیرفته و از آن‌ها مادام که دست به تحریکاتى نزنند حمایت کرده است.
با توجّه به این که در دوران حکومت آن مصلح بزرگ، همه‌ی وسایل پیشرفته ارتباط جمعى، در اختیار او و پیروان رشید او است، و با توجّه به این که اسلام راستین با حذف پیرایه‌ها کشش و جاذبه‌اى فوق‌العاده‌اى دارد، بخوبى مى‌توان پیش بینى کرد که اسلام با تبلیغ منطقى و پیگیر، از طرف اکثریّت قاطع مردم جهان پذیرفته خواهد شد؛ و وحدت ادیان از طریق اسلام پیشرو، عملى مى‌گردد.
این حقیقت را که از راه دلیل عقلى بالا در یافتیم، در روایات اسلامى نیز به روشنى دیده مى‌شود.
«مفضّل» در ضمن حدیثى طولانى از امام صادق(ع) چنین نقل مى‌کند:
… فوالله یا مفضّل لیرفع عن الملل و الادیان الاختلاف و یکون الدّین کلّه واحداً کما قال الله عزّوجلّ اِنَّ الدّین عندالله الاسلام…[٦]
… به خدا سوگند اى مفضّل اختلاف از میان ادیان برداشته مى‌شود و همه به صورت یک آئین در مى‌آید؛ همان گونه که خداوند عزّوجلّ مى‌گوید: دین در نزد خدا تنها اسلام است…
در تفسیر بعضى از آیات قرآن که اشاره به قیام مهدى(ع) مى‌کند نیز سابقاً نظیر همین مطلب را خواندیم.
و به این ترتیب، آئین توحید و اسلام در همه‌ی خانه‌ها، در درون زندگى همه‌ی انسانها، و در تمام دلها وارد مى‌شود.
ولى با اینهمه نمى‌توان گفت که اقلّیّتهاى کوچکى از پیروان ادیان آسمانى دیگر مطلقاً وجود نخواهد داشت چرا که انسان داراى آزادى اراده است و اجبارى در چنین نظام حکومتى در کار نیست؛ و امکان دارد افرادى بر اثر اشتباه یا تعصّب بر عقیده‌ی پیشین باقى بمانند، هر چند اکثریّت گرایش به نظام توحیدى اسلام خواهند کرد، و این یک امر طبیعى است.
ولى به هر حال، اگر چنین اقلّیّتى هم وجود داشته باشد، به صورت یک اقلّیّت سالم و با حفظ شرایط «اهل ذمّه» مورد حمایت آن حکومت اسلامى خواهند بود.


خودآزمایی


١- مدّت حکومت حضرت مهدی(عج) را بیان کنید.
٢- یکى از رسالت‌هاى مهدى(ع) چیست؟
٣- روش و سیره‌ی مهدى(ع) چگونه است؟

پی نوشت ها


[١]. توجّه شود که این کتاب، چند ماه قبل از انقلاب اسلامی در ایران، نوشته شده است.
[٢]. این حدیث در منابع فراوانی از برادران اهل سنّت نقل شده؛ برای آگاهی بیشتر به کتاب «قرآن و حدیث» مراجعه کنید.
[٣]. اثبات الهداة، ج ٧، ص ٨٣.
[٤]. اثبات الهداة.
[٥]. منتخب الاثر، ص ٩٨.
[٦]. بحار الانوار، ج ٥٣، ص ٤.

یک دیدگاه بگذارید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


*