فلسفه انتظار

ممکن است براى شما نیز این سؤال پیش آید که:
سخن از آینده‌ی جهان بشریّت، چه نتیجه‌اى براى امروز ما مى‌تواند داشته باشد؟
امروز با هزاران مشکلات و گرفتارى دست بگریبانیم و باید براى پیروزى بر این مشکلات بیندیشیم، ما را با فردا چه کار؟
آینده بالاخره خواهد آمد، خوب باشد یا بد، آنها که تا آن روز زنده‌اند از مواهبش برخوردار مى‌شوند، و آنها که نیستند خدا رحمتشان کند!
به هر حال، این مسأله فعلاً «نسیه» است و اثر مثبت و سازنده‌اى در زندگى امروز ما ندارد!
* * *
ولى این سخن را کسانى مى‌گویند که همیشه با دید سطحى حوادث را مى‌نگرند، و تصوّر مى‌کنند امروز از دیروز و فردا جدا است؛ و جهان را مرکّب از واحدهاى پراکنده و از هم گسسته مى‌پندارند.
ولى با توجّه به این که ریشه‌هاى «حوادث امروز» در گذشته است و آینده را هم از امروز باید بسازیم، و این که توجّه به یک آینده‌ی «تاریک» یا «درخشان» انعکاس فورى در زندگى امروز و موضع‌گیرى‌هاى ما در برابر حوادث دارد، روشن مى‌شود که ما به خاطر امروز هم که باشد باید گذشته و آینده را مورد بررسى دقیق قرار دهیم و بزودى خواهیم دید چه اندازه سازنده است این انتظار بزرگ.
امّا عجب این که، بعضى از نویسندگان نه تنها جنبه‌ی مثبت این قضیّه را منکر شده‌اند بلکه تصریح کرده‌اند که در انتظار چنان آینده‌اى بودن، اثرات منفى در کاربرد نیروهاى اجتماعى امروز دارد و آنها را کند مى‌سازد!
و عجبتر این که، بعضى معتقدند ایمان به وجود یک آینده‌ی روشن، بازتابى از محرومیّتهاى طبقه‌ی شکست خورده است که غالباً در شکل مذهبى خود نمایى کرده.
ولى انکار نمى‌توان کرد که عدّه‌اى کوته فکر از مسأله‌ی انتظار سوء استفاده کرده و به عنوان این که ما منتظر چنان ظهورى هستیم تمام مسؤولیّتها را از دوش خود برداشته و به جاى همه‌ی آنها، مسأله‌ی انتظار ـ آن هم محدود به زبان ـ گذارده‌اند!
براى بر طرف شدن هر گونه سوء تفاهم از طرفین، لازم مى‌دانم قسمتى از رساله‌اى را که چندى قبل پیرامون این موضوع نوشته‌ام از نظر خوانندگان عزیز بگذرانم:


داوری‌های حساب نشده


با این که جمعى از خاورشناسان اصرار دارند ایمان به وجود یک مصلح بزرگ جهانى را «واکنشى» از وضع نابسامان مسلمانان در دورانهاى تاریک تاریخ بدانند؛
و با این که جمعى از پژوهشگران شرقى و اسلامى که تحت تأثیر افکار غربیها قرار دارند به این طرز تفکّر دامن مى‌زنند؛ و حتّى اصرار دارند که ایمان به وجود «مهدى» و مصلح جهانى را یک فکر وارداتى تلقّى کنند که از عقاید یهود و مسیحیان گرفته شده؛
و با این که جمعى از جامعه شناسان ماتریالیست مى‌کوشند که از مسأله‌ی انتظار ظهور مهدى، دلیلى بر عقیده‌ی خود ترتیب دهند که این عقیده یک ریشه اقتصادى دارد و براى تخدیر افکار توده‌هاى به زنجیرِ استعمار کشیده ساخته و پرداخته شده است»؛
با تمام این گفتگوها، باید توجّه داشت که اعتقاد به چنین ظهورى یک ریشه‌ی فطرى در همه‌ی نهادها دارد که در اعماق عواطف انسان نفوذ کرده است؛ و یک ریشه‌ی اصیل اسلامى که در منابع مهمّ اسلامى دیده مى‌شود.
ولى شاید مطالعات محدود این پژوهشگران از یک سو، و علاقه به «توجیه مادّى» براى هر گونه فکر و عقیده‌ی مذهبى، از سوى دیگر، این گونه افکار را به وجود آورده است.
جالب این که جستجو گرانى از غرب، همچون «مارگلى یوت» به انکار احادیث اسلامى پیرامون مهدى(ع) برخاسته و مى‌گوید:
این احادیث را هر گونه تفسیر کنند، دلیل قانع کننده‌اى در دست نیست که تصوّر کنیم پیغمبر اسلام(ص) ظهور یک مهدى را براى احیاء، تحقّق اکمال و تقویت اسلام، لازم و حتمى شمرده باشد؛
لیکن درگیرى آتش جنگهاى داخلى در میان یک نسل واحد، پس از وفات پیغمبر(ص) و درهمى و آشفتگى جهان اسلام که بر اثر اختلاف آنان با یکدیگر روى داد، موجب اقتباس فکر ظهور «منجى» از یهود یا مسیحیان گردید، که به ترتیب در انتظار ظهور و بازگشت «مسیح» به سر مى‌برند.
نمى‌دانم «مارگلى یوت» چه کتابهایى از منابع اسلامى را در این زمینه دیده و چگونه در تفسیر آنها چیزى که او را قانع کند نیافته است، در حالى که در مهمترین منابع شیعه و اهل تسنّن درباره‌ی این ظهور احادیث صریحى وجود دارد، و این احادیث در سر حدّ تواتر است.
چگونه همه‌ی دانشمندان و محقّقان اسلامى تقریباً بدون استثناء (جز افراد بسیار نادرى همچون ابن خلدون که در مقدّمه‌ی تاریخ خود در احادث مهدى تردید کرده) گفتگویى در صدور این احادیث از پیامبر(ص) ندارند و تنها گفتگوها پیرامون شاخ و برگها و مسائل فرعى آن است، ولى تنها «مارگلى» نتوانسته قانع شود؟
این سؤالى است که خود او باید پاسخ آن را بدهد.
در این میان عدّه‌ی دیگرى مى‌گویند:
ما کار به عمل و انگیزه‌هاى این انتظار عمومى نداریم، ما پى‌آمدهاى آن را مى‌نگریم که سبب تحمّل دردها و شکیبایى در برابر نابسامانیها و تن در دادن به مظالم و ستمها؛ و فرار از زیر بار مسؤولیّت‌هاست.
ما به این مى‌نگریم که این انتظار، توده‌هاى رنجدیده را در یک عالم رویایى فرو مى‌برد و از آنچه در اطراف آنها مى‌گذرد غافل مى‌سازد، و آنها را به تنبلى و فرار از تعهّدهاى اجتماعى تشویق مى‌کند.
و به عبارت دیگر، از نظر فردى، عاملى است براى رکود و توقّف، و از نظر اجتماعى وسیله‌اى است براى خاموش ساختن جنبشهاى ضدّ استعمارى و به هر صورت اثر منفى آن آشکار است.
ولى به عقیده‌ی ما، یک پژوهشگر آگاه که نمى‌خواهد از دور قضاوت کند بلکه خود را موظّف مى‌بیند که از نزدیک همه‌ی مسائل مربوط به «انگیزه‌ها و نتیجه‌ها» را بنگرد نمى‌تواند تنها به این داوریهاى حساب نشده قانع شود.
اکنون اجازه دهید بیطرفانه انگیزه‌هاى انتظار و نتایج و پى‌آمدهاى آن را یک یک، مورد بررسى قرار دهیم و ببینیم عامل پیدایش آن شکست‌هاست و یا یک سلسله واقعیّتهاى فطرى و عقلانى است؛ و نتایج آن سازنده و مثبت است یا منفى و نامطلوب؟


آثار سازنده‌ی انتظار


آیا ایمان به چنین ظهورى انسان را آن سان در افکار رویایى فرو مى‌برد که از وضع موجود خود غافل مى‌گردد، و تسلیم هر گونه شرایطى مى‌کند؟
و یا این که به راستى این عقیده یک نوع دعوت به قیام و سازندگى فرد و اجتماع است؟
آیا ایجاد تحرّک مى‌کند یا رکود؟
آیا مسؤولیّت آفرین است یا مایه‌ی فرار از زیر بار مسؤولیّتها؟
و بالاخره آیا مخدّر است یا بیدار کننده؟
* * *
قبل از توضیح و بررسى این سؤالات توجّه به یک نکته کاملاً ضرورى است و آن این که سازنده‌ترین دستورات و عالیترین مفاهیم هر گاه به دست افراد ناوارد، یا نالایق، یا سوء استفاده‌چى بیفتد ممکن است آن را چنان مسخ کنند که درست نتیجه‌اى بر خلاف هدف اصلى بدهد و در مسیر بر ضدّ آن حرکت کند؛ و این نمونه‌هاى بسیار دارد و مسأله‌ی «انتظار» بطورى که خواهیم دید در ردیف همین مسائل است.
به هر حال، براى رهایى از هر گونه اشتباه در محاسبه، در این گونه مباحث، باید به اصطلاح آب را از سرچشمه گرفت تا آلودگى‌هاى احتمالى نهرها و کانالهاى میان راه در آن اثر نگذارد.
به همین دلیل، ما در بحث انتظار مستقیماً به سراغ متون اصلى اسلامى رفته و لحن گوناگون روایاتى را که روى مسأله‌ی «انتظار» تأکید مى‌کند مورد بررسى قرار مى‌دهیم تا از هدف اصلى آگاه شویم.
* * *
اکنون با دقّت به این چند روایات توجّه کنید!
کسى از امام صادق(ع) پرسید چه مى‌گویید درباره‌ی کسى که داراى ولایت امامان است و انتظار ظهور حکومت حق را مى‌کشد و در این حال از دنیا مى‌رود؟
امام(ع) در پاسخ فرمود:
هو بمنزلة من کان مع القائم فى فسطاطه ـ ثمّ سکت هنیئه ـ ثمّ قال هو کمن کان مع رسول الله(ص)؛ او همانند کسى است که با رهبر این انقلاب در خیمه‌ی او (ستاد ارتش او) بوده باشد ـ سپس کمى سکوت کرد ـ و فرمود مانند کسى است که با پیامبر اسلام (در مبارزاتش) همراه بوده است.
این مضمون در روایات زیادى با تعبیرات مختلفى نقل شده است:
در بعضى «بمنزلة الضّارب بسیفه فى سبیل الله؛ همانند شمشیر زنى در راه خدا».
و در بعضى دیگر «کمن قارع مع رسول الله بسیفه؛ همانند کسى است که در خدمت پیامبر با شمشیر بر مغز دشمن بکوبد.»
در بعضى دیگر «بمنزلة من کان قاعداً تحت لواء القائم؛ همانند کسى است که زیر پرچم قائم بوده باشد.»
و در بعضى دیگر «بمنزلة المجاهد بین یدى رسول الله؛ همانند کسى است که پیش روى پیامبر(ص) جهاد کند.»
و در بعضى دیگر «بمنزلة من استشهد مع رسول الله(ص)؛ همانند کسى است که با پیامبر شهید شود.»
* * *
این تشبیهات که در مورد انتظار ظهور حضرت مهدى(عج) در این روایات وارد شده بسیار پر معنى و روشنگر این واقعیّت است که یک نوع رابطه و تشابه در میان مسأله‌ی «انتظار» و «جهاد» و مبارزه با دشمن، در آخرین شکل خود، وجود دارد.(دقّت کنید!)
در روایات متعدّدى نیز انتظار چنین حکومتى را داشتن، به عنوان بالاترین عبادت معرفى شده است.
این مضمون در بعضى از احادیث، از پیامبر(ص) و در بعضى از حضرت على(ع) نقل شده است؛ از جمله در حدیثى مى‌خوانیم که پیامبر(ص) فرمود:
«افضل اعمال امّتى انتظار الفرج من الله عزّوجلّ؛ بالاترین اعمال امّت من انتظار فرج از ناحیه‌ی خدا کشیدن است.»
و در حدیث دیگرى از پیامبر(ص) مى‌خوانیم:
«افضل العبادة انتظار الفرج»
این حدیث اعم از این که انتظار فرج را به معنى وسیع کلمه بدانیم، و یا به مفهوم خاص یعنى انتظار ظهور مصلح جهانى باشد، اهمّیّت انتظار را در مورد بحث ما روشن مى‌سازد.
این تعبیرات همگى حاکى از این است که انتظار چنان انقلابى همیشه توأم با یک جهاد وسیع دامنه‌دار است.
و اگر اعتقاد و انتظار حکومت جهانى مهدى به صورت ریشه‌دار حلول کند، سرچشمه‌ی دو رشته اعمال دامنه دار خواهد شد (زیرا اعتقادات سطحى ممکن است اثر آن از گفتار و سخن تجاوز نکند امّا اعتقادات عمیق همیشه آثار عملى گسترده‌اى به دنبال خواهد داشت)؛ این دو رشته اعمال عبارتند از:
ترک هرگونه همکارى و هماهنگى با عوامل ظلم و فساد، و حتّى مبارزه و درگیرى با آنها از یک سو؛ و خودسازى و خودیارى و جلب آمادگیهاى جسمى و روحى و مادّى و معنوى براى شکل گرفتن آن حکومت واحد جهانى و مردمى، از سوى دیگر.
و خوب که دقّت کنیم مى‌بینیم هر دو قسمت آن کاملاً سازنده و عامل تحرّک و آگاهى و بیدارى است.
* * *
با توجّه به مفهوم اصلى «انتظار»، معنى روایات متعدّدى که درباره‌ی پاداش و نتیجه‌ی کار منتظران نقل شده بخوبى درک مى‌شود.
اکنون مى‌فهمیم چرا منتظران واقعى گاهى همانند کسانى شمرده شده‌اند که در خیمه‌ی حضرت مهدى(ع) یا زیر پرچم او است، یا کسى که در راه خدا شمشیر مى‌زند یا به خون آغشته شده یا شهید گشته است.
آیا اینها مراحل مختلف و درجات مجاهده در راه حقّ و عدالت نیست که متناسب با مقدار آمادگى و درجه‌ی انتظار افراد است!
یعنى همانطور که میزان فداکارى مجاهدان راه خدا و نقش آنها با هم متفاوت است، انتظار و خودسازى و آمادگى نیز درجات کاملاً مختلفى دارد که هر کدام از اینها با یکى از آنها از نظر «مقدّمات» و «نتیجه» شباهت دارد؛ هر دو جهادند و هر دو آمادگى مى‌خواهند و خودسازى. کسى که در خیمه‌ی رهبر چنان حکومتى قرار گرفته یعنى در مرکز ستاد فرماندهى یک حکومت جهانى است، نمى‌تواند یک فرد غافل و بى خبر و بى‌تفاوت بوده باشد؛ آنجا جاى هر کس نیست؛ جاى افرادى است که بحق شایستگى چنان موقعیّت پر اهمّیّتى را دارند.
همچنین کسى که سلاح در دست دارد و در کنارِ رهبر این انقلاب با مخالفان حکومت صلح و عدالتش مى‌جنگد، آمادگى فراوان روحى و فکرى و رزمى باید داشته باشد.


خودآزمایی


١- سخن از آینده‌ی جهان بشریّت، چه نتیجه‌اى براى امروز ما مى‌تواند داشته باشد؟
٢- جمعى از جامعه شناسان ماتریالیست مى‌کوشند چه دلیلی برای مسأله‌ی انتظار ظهور مهدى، ترتیب دهند؟
٣- در روایات متعدّد، چه چیزی به عنوان بالاترین عبادت معرفى شده است؟

یک دیدگاه بگذارید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


*