عقیده به ظهور مهدی(ع)، عقیده شیعی است یا اسلامی؟
علاوه بر آنکه عموم علمای حدیث و تاریخنگاران و صاحبان کتابهای تراجم شیعه اثنیعشری، واقعه ولادت آن حضرت را بر اساس مدارک و مصادر صحیح ثبت و ضبط کردهاند و در عصر پدر بزرگوارش و عصر غیبت صغری و کبری، صدها شخص مورد وثوق و اعتماد را میشناسیم که به سعادت دیدار آن ولیّ اعظم خدا نایل شده و معجزات و خوارق عادات کثیری از آن رهبر جهانیان دیدهاند، گروه بسیاری از مشاهیر علمای اهلسنّت نیز ولادت آن حضرت و شرح و تفصیلات آن را در کتب، ذکر نموده و بعضی به امامت و مهدویّت آن سرور اقرار و اشعار بلند به زبان عربی و فارسی در مدح او سرودهاند و حتّی مدّعی شرفیابی به آن حضور اقدس و استماع حدیث از حضرتش شدهاند که ما عین عبارات و کلمات عدّهای از آنان را در کتاب منتخبالاثر نگاشتهایم و با رعایت اختصار در اینجا فقط به ذکر نام آنها قناعت مینماییم:
۱. ابنحجر هیتمی مکّی شافعی (م. ٩٧٤ق.).
٢. مؤلّف روضةالاحباب سیّد جمالالدّین (م. ١٠٠٠ق.).
٣. ابنصبّاغ علی بن محمد مالکی مکّی (م. ٨٥٥ق.).
٤. شمسالدّین ابوالمظفر یوسف، مؤلّف التاریخالکبیر و تذکرةالخواص (م. ٦٥٤ق.).
٥. نورالدّین عبدالرّحمن جامی معروف، صاحب کتاب شواهدالنبوه.
٦. شیخ حافظ ابوعبدالله محمد بن یوسف گنجی، صاحب کتاب البیان فی اخبار صاحبالزّمان و کتابهای دیگر (م. ٦٥٨ق.).
٧. ابوبکر احمد بن حسین بیهقی (م. ٤٥٨ق.).
٨. کمالالدین محمد بن طلحه شافعی (م. ٦٥٢ق.).
٩. حافظ بلاذری ابومحمد احمد بن محمد بن ابراهیم طوسی (م. ٣٣٩ق.).
١٠. قاصی فضل بن روزبهان، شارح کتاب الشمائل ترمذی.
١١. ابنخشاب ابومحمد عبدالله بن احمد (م. ٥٦٧ق.).
۱۲. شیخ و عارف شهیر محیالدّین، صاحب کتاب الفتوحات (م. ٦٣٨ق.).
١٣. شیخ سعدالدّین حموی.
١٤. شیخ عبدالوهّاب شعرانی مؤلّف الیواقیت و الجواهر (م. ٩٧٣ق.).
١٥. شیخ حسن عراقی.
١٦. شیخ علی الخواص.
١٧. ابناثیر جزری مؤلّف الکامل فیالتاریخ.
١٨. حسین بن معینالدین میبدی، صاحب شرح دیوان.
١٩. خواجه پارسا محمد بن محمد بن محمود بخاری (م. ٨٢٢ق.).
٢٠. حافظ ابوالفتح محمد بن ابیالفوارس، صاحب کتاب الاربعین.
٢١. ابوالمجد عبدالحقّ دهلوی که صد کتاب تألیف دارد (م. ١٠٥٢ق.).
٢٢. شیخ احمد جامی نامقی.
٢٣. شیخ فریدالدّین عطّار نیشابوری معروف.
٢٤. جلالالدّین محمد رومی، صاحب مثنوی (م. ٦٧٢ق.).
٢٥. شیخ صلاحالدّین صفدی (م. ٧٦٤ق.).
٢٦. مولوی علیاکبر بن اسدالله هندی صاحب کتاب مکاشفات.
٢٧. شیخ عبدالرّحمن، صاحب کتاب مرآةالاسرار.
۲۸. بعضی از مشایخ شعرانی.
٢٩. یکی از مشایخ مصر، به نقل شیخ ابراهیم حلبی.
٣٠. قاضی شهابالدّین دولتآبادی، صاحب تفسیر البحرالمواج و کتاب هدایةالسعداء.
٣١. شیخ سلیمان قندوزی بلخی (م. ١٢٩٤ق.).
٣٢. شیخ عامر بن عامر بصری صاحب قصیده تائیه «ذاتالانوار».
٣٣. قاضی جواد سابطی.
٣٤. صدرالدّین قونوی صاحب تفسیر الفاتحه و مفتاحالغیب.
٣٥. عبدالله بن محمد مطیری مدنی، مؤلّف کتاب الریاضالزاهره.
٣٦. شیخ محمد سراجالدّین رفاعی، مؤلّف صحاحالاخبار.
٣٧. میرخواند محمد بن خاوندشاه، مؤلّف تاریخ روضةالصفا (م. ٩٠٣ق.).
٣٨. نضر بن علی جهضمی عالم و محدّث معروف.
٣٩. قاضی بهلول بهجت افندی، مؤلّف کتاب محاکمه در تاریخ آل محمّد(ص).
٤٠. شیخ محمد ابراهیم جوینی (م. ١١٧٦ق.).
٤١. شیخ شمسالدّین محمد بن یوسف زرندی، مؤلّف معارجالوصول.
٤٢. شمسالدّین تبریزی، شیخ جلالالدّین رومی.
۴۳. ابنخلکان در وفیاتالاعیان، تاریخ ولادت آن حضرت را تعیین کرده است.[١]
٤٤. ابنارزق در تاریخ میافارقین.
٤٥. مولی علی قاری صاحب کتاب مرقاة در شرح مشکاة.
٤٦. قطب مدار.
٤٧. ابنوردی مورّخ.
٤٨. شبلنجی، مؤلّف نورالابصار.
٤٩. سویدی، مؤلّف سبائکالذهب.
٥٠. شیخالاسلام ابراهیم بن سعدالدّین.
٥١. صدرالائمّه موفّق بن احمد مالکی خوارزمی.
٥٢. مولی حسین بن علی کاشفی، مؤلّف جواهرالتفسیر (م. ٩٠٦ق.).
٥٣. سیّد علی بن شهاب همدانی، مؤلّف المودة فی القربی.
٥٤. شیخ محمد صبّان مصری (م. ١٢٠٦ق.).
٥٥. الناصر لدین الله، خلیفه عبّاسی.
٥٦. عبدالحی بن عمار حنبلی، مؤلّف شذراتالذهب (م. ١٠٨٩ق.).
٥٧. شیخ عبدالرّحمن بسطامی، در کتاب درّةالمعارف.
٥٨. شیخ عبدالکریم یمانی.
۵۹. سیّد نسیمی.
٦٠. عمادالدّین حنفی.
٦١. جلالالدّین سیوطی.
٦٢. رشیدالدّین دهلوی هندی.
٦٣. شاه ولیّالله دهلوی.
٦٤. شیخ احمد فاروقی نقشبندی.
٦٥. ابوالولید محمد بن شحنه حنفی، در تاریخ روضةالمناظر.
٦٦. شمسالدّین محمد بن طولون مورّخ شهیر، در کتاب الشذراتالذهبیه (م. ٩٥٣ق.).
٦٧. شبراوی شافعی، رئیس اسبق جامع الازهر و مؤلّف کتاب الاتحاف.
٦٨. یافعی، مؤلّف تاریخ مرآةالجنان.
٦٩. محمد فرید وجدی در دائرةالمعارف.
٧٠. عالم محقّق شیخ رحمةالله هندی، مؤلّف اظهارالحقّ.
٧١. علاءالدّین احمد بن محمد سمانی.
٧٢. خیرالدّین زرکلی در کتاب الاعلام.[٢]
٧٣. عبدالملک عصامی مکّی.
٧٤. محمود بن وهیب قراغولی بغدادی حنفی.
۷۵. یاقوت حموی در معجمالبلدان.[٣]
٧٦. مؤلّف تاریخ گزیده.[٤]
٧٧. ابوالعبّاس قرمانی احمد بن یوسف دمشقی در اخبارالدول و آثارالدول.
عقیده به ظهور مهدی(ع) عقیدهای اسلامی است
برخی از کسانی که با تعصّب کورکورانه و دشمنی شیعه حقایق دینی و علمی را مطالعه کرده و یا افکار مسموم و آلوده به غرضهای سیاسی دشمنان اسلام را ترویج مینمایند از راه راست و حقیقتپژوهی منحرف شده، درضمن سخنان و مقالات خود گاهی عقیده به ظهور مهدی(ع) را یک عقیده شیعی معرّفی کرده و از اینکه آن را عقیدهای اسلامی که مورد قبول سایر فِرَق اسلام بدانند خودداری میکنند.
پارهای هم علاوه بر تعصّب و نفاق در اثر کماطّلاعی از تاریخ و حدیث و تفسیر و رجال و عدم تبحّر و تحقیق در مسائل اسلامی و آشنایی مختصر با علوم مادّی عصری، میخواهند به تمام مسائل دینی از دریچه علل و اسباب مادّی نگریسته و آنچه را نتوانستند به علل مادّی مستند سازند و از درک راز و فلسفه آن عاجز شدند تأویل و تحریف مینمایند و یا از اساس انکار میکنند.
ازاینرو در کُنج اطاق در بسته خود مینشینند و قلم به دست میگیرند و در مسائل اسلامی و دینی که از حدود مطالعاتشان خارج است، گستاخانه اظهارنظر نموده و حقایق مورد اتّفاق مسلمین را که از آیات و احادیث گرفته شده انکار مینمایند، مثلاً مایلند بیشتر از معجزات علمی قرآن و تشریعات اسلام و برنامههای عالی و مترقّی آن سخن بگویند، ولی از معجزات دیگر پیامبر و سایر انبیا و تصرّفات خارقالعادّه آنها در امور مادّی حرفی به میان نیاورند، چون شاید به ذائقه یک بچّه تازه دانشجو شده خوب مزه نکند یا یک نفر بیاطّلاع آن را مستبعد شمارد.
اینها گمان میکنند صحّت و واقعیّت هر موضوع وابسته به این است که همه کس بتواند آن را درک کند، یا هر دانشمندی آن را تصدیق نماید و با تلسکوپ و میکروسکوپ و لابراتوار و وسایل فنّی و صناعی وجود آن ثابت شود.
اینها میگویند بهتر این است که انبیا را هرچه بتوانیم افرادی عادّی معرّفی نماییم و از نسبت دادن معجزات به آنها هم تا میشود خودداری نماییم، بلکه بهتر میدانند که حوادث عالم را هم به خداوند متعال نسبت ندهند و از قدرت و حکمت و علم و قضاوقدر او هم صریحاً سخنی به میان نیاورند و هرچه بگویند از طبیعت و مادّه بگویند و بهجای سپاس و ستایش خدا، سپاس مادّه را بهجا آورند تا با برخی از آنان که چند کلمه از علوم مادّی یاد گرفته و چند اصطلاح و فرمول و فرضیه فیزیکی و شیمیایی و ریاضی را خصوصاً به زبان انگلیسی و فرانسوی شنیدهاند همزبان باشند.
این روحیّه متأسّفانه کموبیش به همه سرایت کرده و در همه جای زندگی بسیاری آثارش نمایان است و بیشتر کسانی که تحتتأثیر این روحیّه هستند، افراد خام و ناپخته و اشخاصی هستند که در علوم قدیم و جدید اهل تحقیق و کنجکاوی نیستند و یک فرضیه یا اظهارنظر یک نفر غربی را هرچند آلوده به اغراض سیاسی و استعماری باشد، صددرصد صحیح میشمارند. بعضی از روزنامهها و مجلات و مطبوعات هم تحتتأثیر این عوامل دانسته یا نادانسته به مقاصد استعماری خدمت میکنند.[٥]
فکر نمیکنند که بیشتر مردم آمریکا و اروپا و زمامداران آنها در مسائل علمی و عقلی و فلسفی و دینی، عوام و بیاطّلاع و مغرض هستند (و بلکه برطبق یک آمار رسمی ٨١ درصد آنان ناقصالعقل و مبتلا به ضعف مشاعر قوای دماغی و روانی میباشند) و بر اساس هدفهای سیاسی پست و دور از شرافت انسانیّت در هر نقطهای از نقاط دنیا مطابق مصالح سیاسی خود حرفی میزنند و حساب علما و دانشمندان آنها با حساب اکثریّت غرق در فساد و شهوات جداست.
اینها درحالیکه میان خودشان هزار جور خرافات رواج دارد، شرقیها را به عادات و اخلاقی که مبنی بر مبانی عقلی و اجتماعی و اخلاقی و دینی صحیح است استهزا میکنند.
این حالت را که در شرق پیدا شده غربزدگی میگویند و مظاهر و نمایشهای آن بسیار است و اجمالاً همه چیز را تهدید کرده و جامعهها و خانوادههای اسلامی را در بعضی از کشورها مسخ و عفّت و حیا و اخلاق فاضله را چنان در معرض زوال قرار داده که در آینده باید همان سرنوشت کشور اسلامی اندلس (اسپانیا) را استقبال نمایند.[٦]
در زمان ما متأسّفانه غربزدگی و خودباختگی در برابر عادات و اخلاق غربیها و اظهار اشتهای کاذب به تجدّدی که عین ارتجاع است، پیش مردمی که سطح معلوماتشان از حدود روزنامه و مجلات و یکی دو سفر به اروپا و آمریکا بیشتر نیست روشنفکر شمرده میشود و بیگانگان نیز با وسایلی که دارند حتّی بهوسیله افرادی به نام مستشرق و خاورشناس برای غرضهای سیاسی خود این اشخاص را تشویق میکنند.
در موضوع ظهور مهدی موعود نیز اخیراً چند تن از برادران غربزده سنّی ما مانند احمد امین و عبدالحسیب طه حمیده درحالیکه احادیث حضرت مهدی(ع) را نقل کردهاند، به شیعه حمله کرده و مثل آنکه شیعه را در این عقیده تنها یافته باشند یا مأخذ و مدرکی برای این عقیده در کتاب و سنّت و اقوال صحابه و تابعین و علمای امّت نباشد، ایرادات غیروارده نمودهاند و خود را روشنفکر و متفکّر و صاحب آرای جدیده میشمارند.
شاید نخستین کسی که در صدد برآمد که احادیث ظهور مهدی(ع) را تضعیف کند و از عهده برنیامد، ابنخلدون مغربی باشد که در محیط افکار اموی و بغض اهلبیت(ع) در اطراف مسائل اسلامی بحث نمود.
دولت اموی اندلس به قول عقّاد برای شرق اسلامی تواریخی ایجاد کرد که نه مورّخان آنها نوشتهاند و نه اگر مینوشتند آنچنان مینگاشتند. محیط اندلس مورّخانی تربیت کرد که توانایی نقد و ردّ افکار اموی را نداشتند و ابنخلدون از همان افراد است که تحت نفوذ و تربیت و تفکیر سیاسی خاص از واقعبینی در این مسائل محروم بود. او مایل است که فضایل اهلبیت(ع) را انکار یا به نحوی از انحا توهین و تضعیف نماید و از بنیامیّه دفاع کند و مطاعن آنها را ردّ نماید تا آنجا که معاویه را بقیه خلفای راشدین میشمرد.
ظهور مهدی آل بیت(ع) را هم چون از اولاد فاطمه(س) و از بزرگترین مفاخر دودمان رسالت است، با همین روحیّه بغض و عداوت اهلبیت(ع) مطرح نموده و باآنکه احادیث آن را تخریج نموده و از عهده نقد و تضعیف آنها بر نیامده، دست به دامان استبعاد زده است.
جمعی از ارباب تحقیق و دانشمندان اهلسنّت به سخنان ابنخلدون و امثال او پاسخهای دندانشکن داده و خطا و لغزش او و این اشخاص بهاصطلاح روشنفکر را روشن ساختهاند.
استاد احمد محمد شاکر، عالم معروف و معاصر مصری در مقالیدالکنوز میگوید: ابنخلدون از چیزی که به آن علم ندارد پیروی کرده و خود را در مهلکه انداخته، بر او مشاغل سیاسی و امور دولتی و خدمت امیران و پادشاهان غلبه یافته و گمان کرده عقیده به ظهور مهدی، عقیدهای شیعی است. در مقدّمه فصل طویلی نگاشته و در تناقضگوییهای عجیب افتاده و غلطهای روشن کرده است؛ سپس استاد شاکر بعضی از غلطهای او را نقل کرده و میگوید: او احادیث مهدی را تضعیف کرده برای فکر و روش سیاسی خاصی که داشته (تا اینکه میگوید): این فصل از مقدّمه ابنخلدون پر است از غلطهای بسیار در نامهای رجال و علل احادیث، البتّه نباید احدی به آن اعتماد کند.
استاد احمد بن محمد صدیق، کتابی در ردّ ابنخلدون در این موضوع به نام ابراز الوهم المکنون عن کلام ابنخلدون نوشته و بهطور مشروح به او پاسخ داده و او را مبتدع شمرده است.
هرچند آقایان علمای اهلسنّت به این سخنان یاوه، جواب داده و ثابت کردهاند عقیده به ظهور مهدی(ع) عقیده اسلامی خالص است و مورد اجماع و اتّفاق امّت است، توضیحاً میگوییم:
١. هر فکر و عقیدهای که از شیعه باشد، فکر و عقیده اسلامی است و شیعه جز عقاید اسلامی، فکر و عقیده دیگری ندارد. مدرک و مستند عقاید شیعه کتاب و سنّت پیغمبر(ص) است. بنابراین امکان ندارد که عقیدهای عقیده شیعه باشد و عقیده اسلامی نباشد.
۲. عقیده به ظهور مهدی(ع)، اختصاص به شیعه ندارد و چنانچه علمای اهلسنّت نیز بر آن اتّفاق دارند عقیده اسلامی خالص است.
٣. شما اسلامی بودن عقیده را از چه راه تشخیص میدهید، آیا اگر آیاتی از قرآن مجید به آن تفسیر شده باشد آن عقیده، عقیده اسلامی نیست؟
اگر احادیث صحیح و معتبر و متواتر که در کتابهای اهلسنّت روایت شده، آن را ثابت سازد آن عقیده، عقیده اسلامی نیست؟
اگر صحابه و تابعین و تابعین تابعین به آن معتقد باشند آن عقیده اسلامی نیست؟
اگر شواهد و حوادث تاریخی همه صحّت آن عقیده را تأیید کرده و برساند که آن عقیده، عقیده مقبول عموم ملّت اسلام بوده است باز هم آن عقیده را اسلامی نمیدانید؟
اگر در موضوع مهدی(ع)، محدّثینی مانند ابیداوود صاحب سنن، یک کتاب به نام «کتاب المهدی» و عالمی مانند شوکانی کتابی به نام التوضیح و دیگران از مشهورترین علما کتابهای دیگر نوشته باشند و در کتابهای اسلامی که در قرن اول هجرت تألیف شده، این عقیده مذکور باشد، باز هم این عقیده اسلامی نیست؟
پس شما بگویید: ملاک و میزان یک عقیده اسلامی چیست؟ تا ما با آن میزان به شما جواب بدهیم؛ ولی شما میدانید و همه مسلمانان میدانند که غیر از آنچه برشمردیم راه دیگر برای شناخت عقاید اسلامی نیست و از همه این راهها، اسلامی بودن عقیده به ظهور مهدی(ع) ثابت و مسلّم است، خواه شما بخواهید و خواه نخواهید.
خودآزمایی
١- سه نفر از مشاهیر علمای اهلسنّت که ولادت حضرت مهدی(عج) و شرح و تفصیلات آن را در کتب خود، ذکر نمودهاند را نام ببرید.
٢- به چه دلایلی برخی افراد، عقیده به ظهور مهدی(ع) را یک عقیده شیعی معرّفی کردهاند؟
٣- نخستین کسی که در صدد برآمد احادیث ظهور مهدی(ع) را تضعیف کند، کیست؟
پینوشتها
[١]. ابنخلکان، وفیاتالاعیان، ج٤، ص١٧٦.
[٢]. زرکلی، الاعلام، ج٦، ص٣١٠.
[٣]. یاقوت حموی، معجمالبلدان، ج٦، ص١٧٥.
[٤]. مستوفی، تاریخ گزیده، ص٢٠٧ – ٢٠٨.
[٥]. یكی از دانشمندان مصری میگوید: هنگامی كه در فرانسه تحصیل میكردم، در ماه رمضان در مجلسی شركت داشتم رئیس مدرسه (دانشكده) به من سیگار تعارف كرد، من عذر خواستم، علّت را پرسید، گفتم: ماه رمضان است و روزهام. گفت: گمان نمیكردم تو دیگر به این خرافات پایبند باشی، پس از پایان مجلس یک پروفسور هندی كه در آن مجلس بود، گفت: مایلم فردا شما را در فلان محلّ ملاقات كنم، فردا به ملاقات او رفتم، مرا به كلیسیا برد و از دور رئیس دانشكده را به من نشان داد، گفت: آن كیست؟ گفتم: فلانی است، گفت: چه كار میكند؟ گفتم: نماز میخواند. گفت: اینها ما را به ترک عادات و سنن و وظایف دینی خود میخوانند و خودشان اینگونه مواظب انجام برنامههای مذهبی خود هستند.
به نظر ما باید با این بیماری خطرناک كه در اثر تلقین بیگانگان و استعمارگران و احساس ضعف در جنبههای صناعی و میكانیكی پیدا شده و مثل خوره شخصیّت و استقلال فكر مردم شرق و ملل اسلامی را میخورد و بعضی را چنان در منجلاب تقلید از عادات زشت غربیها غرق كرده كه از خود آنها نیز داغتر شدهاند، باید یک مبارزه دامنهدار و پیگیر بر اساس عقل و منطق و احترام به سنن و تعالیم عالی اسلام شروع شود.
آری بعضی از شرقیها چون خود را ضعیف میبینند، در برابر مظاهر تمدّن مادّی غرب خودباخته شده، عادات و اخلاق و لباس و روشهای ملّی و دینی خود را ترک نموده و به عادات و روشهای ناپسند غربیها افتخار مینمایند و در مجامع و مجالس خودمان مانند آنها رفتار مینمایند، امّا غربی چون باد به بینیش افتاده و به ثروت و صنایع و قوّه مادّی خود مغرور شده در برابر شرقیها عادات خود را هرچه هم سخیف و حیوانی و خرافی باشد با افتخار و با شكوه و تشریفات انجام میدهد.
بسیاری از شرقیهای غربزده بهجای آنكه از غرب، صنایع و علوم را فرا بگیرند و خود را از آنها بینیاز سازند تا خودشان مالک دریا و زمین و هوا و معدن خود شوند، تقلید كوركورانه از بیگانگان را شعار خود قرار داده و قدرت آنكه در مجامع آنها با لباس ملّی خود مثلاً بدون كراوات حضور یابند را ندارند، جز افرادی مانند زمامداران هند مثل دكتر ذاكر حسین رئیسجمهور سابق هند و سران حجاز و مراكش و برخی دیگر كه در مجامع بینالمللی و محافل رسمی با همان لباس و روش ملّی خود شركت میكنند، اكثر در مجامع و محافل غربیها از آداب آنان تقلید میكنند چقدر محبوب و زیبا است استقلال روح و چقدر محترم است آن زمامدار مسلمان كه در مجالس و ضیافتهایی كه غربیها به افتخارش میدهند، مشروبات الكلی مصرف نمیشود؛ و چقدر با افتخار است آن زمامداری كه در مسكو میهمان رسمی حكومت كمونیسم است و برای ادای نماز به مسجد میرود؛ چقدر شرافتمند و خودساخته است زمامداری كه در آمریكا از رفتن به كلیسا برای تماشا و از گرفتن قرض ربوی خودداری میكند و چقدر عظیم و بااراده است آن مسلمان كه در جامعه ملل وقتی سخنرانی میكند «بسم الله الرّحمن الرّحیم» میگوید و چقدر موهن است كه یک ملّت مسلمان كه به قرآن افتخار میكند و در نمازش روزی بیست مرتبه «بسم الله الرّحمن الرّحیم» میگوید، از آغاز كتابهایش این جمله نورانی را كه وحی آسمانی است حذف كند؛ چقدر ذلیل و خوارند آنها كه از عادات و روش بیگانه تقلید میكنند؛ چقدر كوچک و فرومایه و حقیر است آن ملّتی كه لباس و روشهای دینی و ملّی خود را ترک و در مجالس و محافل، لباسهای دیگران را بپوشد و زن و مردش از شخصیّت و اعتماد به نفس محروم گردیده باشد.
[٦]. حكومت بهاصطلاح اسلامی اندلس با كفّار و بیگانگان قراردادها و معاهداتی برخلاف اصول و احكام اسلام بست كه در نتیجه پای نفوذ مسیحیّت در كشور باز شد و فحشا، فروش مشروبات آزاد، آمیزش بانوان و مردها مانند مسیحیان، شبنشینیها و اجتماعات دستهجمعی زن و مرد و رقص و ساز و آواز، غیرت و حمیّت و اخلاق اسلامی را از میان برد و مستشاران بیگانه در شئون مملكت اسلامی دخالت پیدا كردند، تا حالتی پیدا شد كه اندلس اسلامی به یک كشور مسیحی تبدیل و آفتاب علم و تمدّن معارف اسلام در آنجا چنان غروب كرد كه امروز جز آثار عصر طلایی حكومت مسلمین از ابنیه و مساجد و كاخها كه یادگار علم و صنعت و تاریخ طلایی آن كشور است چیزی از اسلام در آنجا باقی نمانده است. نفرین بر فحشا و فساد و جاهطلبی و نفاق و اختلاف، نفرین بر زمامداران مزدور و بیگانهپرست.
یک دیدگاه بگذارید