جهنم در قرآن

فهرست مطالب

مقدمه

جهنم در قرآن

وصف جهنم

انواع عذاب دوزخ          

تفاوت عذاب دوزخ

 داغ کردن چهره ها

کشانیدن بر چهره

سیاه شدن چهرها

حسرت و پشیمانی

وصفی از جهنم

موجبات دوزخ

حدیث جهنم

پوست نازک و تحمل آتش

شدت آلودگی دوزخ

کم عذابترین جهنمی

وسایل رفتن به جهنم

اولین جهنمی

دری از جهنم

جهنم سرای ظالمان

یکتا پرستان و عذاب

جایگاه بهشتی جهنمیان

جاوید ماندن در جهنم

راه جهنم

مرگ در راه باطل و جهنم

بدرفتاری در جهنم

سبب نجات از جهنم

بهشتی جهنمی

همه بدیها در جهنم

ترس از جهنم و هوا و هوس

جهنم دارالبوار

درهای جهنم

جهنم زندان مجرمان

جهنم حطمه

جهنم و حکایت سوال و جواب ملائکه موکل بر دوزخ بر دوزخیان

ورود همه در جهنم

انسانها بعنوان هیزم جهنم

خفیف ترین نوع مجازات جهنمیان

مومن در اتش دوزخ

گفتگو ما بین بهشتیان و جهنمیان

حال جهنمیان از منظر امام محمد باقر علیه السلام

جزای حکمرانی که به عدل عمل نکند

جایگاه متکبران

جایگاه منافقان در جهنم

چه کسانی به جهنم میروند

قیافه جهنمیان

عذاب جسمی جهنمیان

چاه فلق جهنم

آتش در حال جوشیدن در جهنم

غاری از آتش

اسیاب آدم خورد کن در جهنم

چاهی در کوه سکران

آسانترین عذاب جهنم

عذاب های روحی جهنمیان

دوری از رحمت خدا

حسرت

ذلت و خواری

ملامت و سرزنش ملائکه

شیطان تقصیر را به گردن جهنمیان می اندازد

رهبران جهنمی

دشمنی اهل اتش با یکدیگر

مسخره کردن جهنمیان توسط بهشتیان

شدت و دوام عذابهای اهل جهنم از منظر آیات

باد، باران و سایه های جهنمی

غذای جهنمیان

درخت زقوم

تشبیه میوه زقوم به سرهای شیاطین

پذیرایی از جهنمیان

ضریع

ضریع از منظر مفسران

نوشیدنیهای جهنم

حرارت و تعفن آبهای جهنم

آب حمیم

آب صدید

آب غساق

آب آنیه

رفیق بد او را جهنمی کرد

عیب جویان و هرزه زبانان

شوه خواران و رشوه دهندگان و واسطه گران

شدت آتش جهنم

مارهای جهنمی

عذاب زنان در جهنم

مشاهدات رسول الله در معراج از عذاب جهنمیان

توصیف جهنم از زبان کسی که جهنم را دیده و به دنیا برگشته

صفتهای دوزخ

جهنم با هفتاد هزار مهار

ملائکه عذاب و خازنان جهنم

تعداد ملائکه عذاب

جهنم در کمین گنهکاران

ملائکه عذاب

مالک جهنم

هفت طبقه جهنم

ادیان و اعتقاد به جهنم

بهشت و جهنم درایین یهود

رستاخیز مردگان

منکران معاد

شاهدی بر رستاخیز مردگان

سوال و جواب مومن و کافر

مناظره مرتد و موحد

محل رستاخیز

ترتیب شکل یافتن اجساد مردگان

جاودانگی زندگی بعد از رستاخیز

جهان اینده

نیکوکاران و بد کاران قوم یهود

ثبت اعمال

نامهای جهنم

مکان مکافات عمل

طبقات بهشت

ماهیت مرگ در کلام مسیحی

عالم برزخ در کلام مسیحی

برزخ و تاریخچه شکل گیری آن در مسیحیت

برزخ از نگاه کاتولیک ها

برزخ از نگاه پروتستان ها

برزخ از نظر ارتدوکس ها

رستاخیز در مسیحیت

مرگ و رستاخیز عیسی علیه السلام واهمیت آن در مسیحیت

رستاخیز از عقاید مسیحیت

بهشت و دوزخ ،پاداش و عقاب در کلام مسیحی

توصیف بهشت در مسیحیت

توصیف جهنم در مسیحیت

تفاوت و شباهت ادیان زرتشت و اسلام با هم در مورد عذاب و جهنم

پایان

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه

 به وادی سکوت گام بر می داریم ، صدایی فرا می خواندمان ،گوش می سپاریم “لایسمعون الا همسا”،فقط صدای تنفس است و بس، نزدیک می شویم،جمعیت بیکران انسان ها در پای میزنفس، به محاکمه  ایستاده اند،کتاب ها توزیع می شود و معلم می آید، “اقراکتابک” ، همه می خوانند،اوراق تصحیح شده می شود،،و نمرات اعلام می شود، دسته دسته برای رسیدن به آنچه که منتظرش بودند به صف می گردند ،“صفا صفا”، هر صف با دو گروه، هردو برای اخذ مدرک ،یکی را مرتفع به نعمت می کنند، ”وادخلی جنتی”ودیگری  به دَهشَت فراخوانده میشود ، “عذابه احد” ،فراترین نعمت ها ودهشت ها تقسیم  می گردد،”کل نفس بما کسبت رهینه “، هردو می گریند، گروهی ز شکر خواهی وباب تواضع ودسته ای از کفران وحُرمت، و اما مرگ را فرا می خوانندش، وهمیشه زنده ی ابدی نه ازلی بنام یحیی، اورا سر می برد، ناگاه فریادی کلاس را می لرزاند، ،هر دو گروه در وجدند، این از نعمات و آن از سکرات ز غیر ,این فریاد عشق داردو آن داد حسرت،وآنجا برای اینان بهشت معنا می شود و برای آنان جهنم تعبیر می شود،هردو راه می روند،اینان را می برند وآنان را می کشند،اینان سوار بر مرکبی از محبت اند و آنان به صورت، به دست بی رحم ترین مخلوق خدا در آتشند، و تو چه می دانی که آتش چیست”وما ادراک ماالحطمه”وچه می دانی‌که دردچیست؟ وچه می‌دانی عذاب چیست؟ وچه می‌دانی نار چیست؟ وچه می‌دانی خار چیست؟ وچه می‌دانی که وادی حسرت کجاست؟ اما اکنون می فهمی و میبینی، صدای منادی می خواندت،به کجا چنین شتابان؟”فاین تذهبون”حال تو می مانی و آنچه فرستاده ای و آن چیست؟”ان الانسان الی نفسه بصیره”ناگاه صدایی هولناک به گوش می رسد، هفتاد هزار غل وزنجیر در حال حرکت است،پاهای موجودی را بسته به سویی میکشانند، صدای ناله ی او دلها را می لرزاند،نهیب شعله ور بزرگ بی انتها در طبقاتی از خشم با موکلینی عظیم و بی رحم نوزده قهار،یکی ازدیگری وحشتناک تر سر کرده ها جمع می شوند وخبیث عالم رانده شده از رحمت وبدور از معرفت، پدر شیطان،  ابلیس ملعون دون، با آنان که وی را همراهی کرده اند حاضر می شوند، خطابش می کنند تا همگان وی را بشناسند.

یا علی بحق علی

عبد الرحیم

سید حسین لاجوردی

رمضان1432

جهنم در قرآن

کلمۀ جهنم 77 بار در قرآن ذکر شده است که 48 مرتبۀ آن در سوره های مکی و 49 مرتبۀ آن در سوره های مدنی است، و کلماتی نظیر جحیم 26 مرتبه و نار 145مرتبه ذکر شده اند، در مجموع ، آیات مربوط به دوزخ و تفاصیل آن، در حدود 400 آیه و از آیات وارده دربارۀ بهشت بیشتر است، و جهنم دارای عناوین و صفاتی است که برخی از آنها عبارتند از النار، اشدالعذاب، عذاب مهین، عذاب الیم، عذاب عظیم، عذاب الحریق، عذاب الخلد، عذاب الاکبر، عذاب الحمیم، عذاب الهون، سعیر، جحیم، سقر، دارالخلد، شرالمکان و ،،،

وصف جهنم

اینکه قرآن کریم انواعی از عذابهای جهنم را به تصویر کشیده است؛ و مسلمانان صدر اسلام، گویا آن را با چشم مشاهده می‌کردند، از جمله آیه‌های قرآن کریم در مورد جهنم، می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:

خوراک اهل جهنم و نوشیدنیها و لباسهایشان

قرآن کریم از جمله خوراکهای اهل جهنم به ضریع “گیاه خارداری که شبرق نامیده می‌شود” و زقوم “درختی که در جهنم می‌روید” و از جمله نوشیدنی آنان به چرک و زردآبه و آب داغ و سوزان اشاره می‌نماید؛ چنانکه می‌فرماید: لَیْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلا مِنْ ضَرِیعٍ “۶”لا یُسْمِنُ وَلا یُغْنِی مِنْ جُوعٍ  آنان خوراکی جز ضریع نخواهند داشت، نه فربه خواهد کرد و نه از گرسنگی بی‌نیاز می‌سازد،”خوردن این خوراکیها نوعی از انواع عذابها برای آنان است و از خوردن و نوشیدن آن لذت نمی‌برند و بدنشان از آن استفاده‌ای نمی‌برد، اما در مورد زقوم فرموده است:”إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ “ ”طَعَامُ الأثِیمِ “ ”کَالْمُهْلِ یَغْلِی فِی الْبُطُونِ “ ”کَغَلْیِ الْحَمِیمِ “ قطعاً درخت زقوم خوراک گناهکاران است و همچون فلز گداخته در شکمها می‌جوشد، جوششی همچون آب گرم و داغ،” و خداوند در آیه‌ای دیگر در مورد درخت زقوم فرمود: “َذَلِکَ خَیْرٌ نُزُلا أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ “

آیا آن “همه نعمتهای بی‌کران و جاویدانی” که بهشتیان را با آن پذیرایی می‌کنند، بهتر است یا درخت زقوم؟ و در جای دیگر می‌فرماید: “ثُمَّ إِنَّکُمْ أَیُّهَا الضَّالُّونَ الْمُکَذِّبُونَ “ ”لآکِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ “ ”فَمَالِئُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ “ ”فَشَارِبُونَ عَلَیْهِ مِنَ الْحَمِیمِ “ ”فَشَارِبُونَ شُرْبَ الْهِیمِ “ . سپس شما ای تکذیب کنندگان، قطعاً از درخت زقوم خواهید خورد و شکمها را از آن پر خواهید کرد و روی آن، آب جوشان و سوزان خواهید نوشید و همچون نوشیدن شترانی که مبتلا به بیماری تشنگی شده‌اند، از آن خواهید نوشید. از این آیه چنین استنباط می‌شود که این درخت پلیدی است که در عمق جهنم ریشه دوانیده و شاخه‌هایش در گوشة جهنم امتداد یافته است و میوه‌های این درخت، منظره‌ای زشت دارند که به سرهای شیطان تشبیه گردیده است و در اذهان صحابه براساس تعالیم برگرفته شده از قرآن در مورد دوزخ تجسمی از سرهای زشت شیطان ایجاد شده بود؛ پس با وجود پلید بودن درخت و پلیدی میوه‌هایش، دوزخیان چنان گرسنه می‌شوند که راهی جز خوردن میوه‌های این درخت برای رفع گرسنگی خودشان ندارند و بعد از رفع گرسنگی، درونشان همانند آب جوش و ته‌نشین روغن جوش می‌خورد و بر اثر آن دردهای شدیدی احساس می‌نمایند تا جایی که مانند شتر بیماری که می‌نوشد و سیر نمی‌شود، از آبهای داغ می‌نوشند، آن آب داغ و سوزان روده‌هایشان را قطع می‌نماید:“کَمَنْ هُوَ خَالِدٌ فِی النَّارِ وَسُقُوا مَاءً حَمِیمًا فَقَطَّعَ أَمْعَاءَهُمْ  . وصف بهشتی که به پرهیزگاران وعده داده شده است، در آن رود هایی از شیری است که طعم و مزه آن متغیر نشده است و نیز رود هایی از شرابی است که سراپا لذت برای نوشندگان است و رود هایی از عسل که خالص و پالوده است و در آن جا آنان هرگونه میوه‌ای دارند و از آمرزش پروردگارشان برخوردارند آیا چنین کسانی همانند کسانی‌اند که در آتش دوزخ جاویدان می‌مانند و از آب داغ و جوشان نوشانده  می‌شوند که درون و روده‌های ایشان را پاره پاره می‌کند و از هم می‌گسلد، این است مهمانی آنان و آنچه در آن روز با آن پذیرایی می‌شوند ، هنگامی که اهل جهنم این خوراک ناگوار و پلید از ضریع و زقوم را می‌خورند، به علت زشتی و خرابی و پلیدی آن گلوگیر می‌شوند،“ إِنَّ لَدَیْنَا أَنْکَالا وَجَحِیمًا وَطَعَامًا ذَا غُصَّةٍ وَعَذَابًا أَلِیمًا “  . نزد ما غل و زنجیرها و آتش سوزان دوزخ است و همچنین خوراک گلوگیری و عذاب دردناکی موجود است. یکی دیگر از خوراکهای اهل جهنم غسلین است؛ چنانکه خداوند می‌فرماید: “فَلَیْسَ لَهُ الْیَوْمَ هَا هُنَا حَمِیمٌ “ ”وَلا طَعَامٌ إِلا مِنْ غِسْلِینٍ “ ”لا یَأْکُلُهُ إِلا الْخَاطِئُونَ “  . لذا امروز در اینجا یار مهربانی ندارد و خوراکی هم ندارند، مگر از زردآبه و خوناب دوزخیان چنین خوراکی را جز بزهکاران نمی‌خورند، و خداوند می‌‌فرماید:  وَآخَرُ مِنْ شَکْلِهِ أَزْوَاجٌ “  و جز انواع کیفرهای دیگر از این قبیل دارند، غسلین و غساق تفاوتی ندارند و آن زردآبه و خون و چرکهایی است که از پوست و جسم دوزخیان جاری می‌شود و گفته ا‌ند: چیزی است که از شرمگاه زنان زناکاربیرون می‌آید و قرطبی گفته است: غسلین،عصارة اهل جهنم است اما نوشیدنی آنها، آب داغ و سوزان است؛ چنانکه خداوند می‌فرماید: مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِیهَا أَنْهَارٌمِنْ مَاءٍ غَیْرِ آسِنٍ وَأَنْهَارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ وَأَنْهَارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِینَ وَأَنْهَارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى وَلَهُمْ فِیهَا مِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ وَمَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ کَمَنْ هُوَ خَالِدٌ فِی النَّارِ وَسُقُوا مَاءً حَمِیمًا فَقَطَّعَ أَمْعَاءَهُمْ “  وصف بهشتی که به پرهیزگاران وعده داده شده است، در آن رود هایی از آبی است غیر گندیده و بدبو نگشته و رود هایی از شیری است که طعم و مزه آن متغیر نشده است و رود بارهایی از شرابی است که سراپا لذت برای نوشندگان است و رود هایی از عسل که خالص و پالوده است و در آن جا آنان هرگونه میوه‌ای دارند، آیا چنین کسانی همانند کسانی‌اند که در آتش دوزخ جاویدان می‌مانند و از آب داغ و جوشان نوشانده می‌شوند که درون و روده‌های ایشان را پاره پاره می‌کند و از هم می‌گسلد،و می‌فرماید: “ وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْیَکْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِینَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِنْ یَسْتَغِیثُوا یُغَاثُوا بِمَاءٍ کَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا “  بگو حق “همان چیزی است که از سوی پروردگارتان آمده است؛ پس هر کس که می‌خواهد ایمان بیاورد و هر کس که می‌خواهد کافر شود، ما برای ستمگران آتشی را آماده کرده‌ایم که سراپرده آنان را در بر می‌گیرد، اگر فریاد برآورند با همان آبی همچون فلز گداخته به فریادشان رسند که چهره‌ها را بریان می‌کند چه بد نوشابه وچه زشت منزلی است!  و می‌فرماید: مِنْ وَرَائِهِ جَهَنَّمُ وَیُسْقَى مِنْ مَاءٍ صَدِیدٍ ” ”یَتَجَرَّعُهُ وَلا یَکَادُ یُسِیغُهُ وَیَأْتِیهِ الْمَوْتُ مِنْ کُلِّ مَکَانٍ وَمَا هُوَ بِمَیِّتٍ وَمِنْ وَرَائِهِ عَذَابٌ غَلِیظٌ” جلو او دوزخ قرار دارد و در آن از خونابه نوشانده می‌شود، آن را جرعه جرعه می‌نوشد و به هیچ وجه گوارایش نمی‌یابد و مرگ از هر سو بدو روی آورد و حال آنکه نمی‌میرد و بر سد راه او عذاب بسیار سختی است، و می‌فرماید: “ هَذَا فَلْیَذُوقُوهُ حَمِیمٌ وَغَسَّاقٌ ”   این آب داغ خونابه اندام دوزخیان نوشیدنی ایشان است، باید که از آن پیوسته بچشند وبخورند، در آیه‌های ذکر شده، چهار نوع از نوشیدنیهای دوزخیان بیان شده است که عبارتند از:

 حمیم: آب داغی است که تا آخرین حد، داغ گردیده است؛

غساق: که هم در خوردنیها و هم در نوشیدنیهای اهل جهنم از آن نام برده می‌شود؛

الصدید: چرک خونینی است که از پوست و گوشت کافران می‌تراود؛

 المهل : چیزی مانند ته‌نشین داغ روغن است و چون به چهره‌اش نزدیک شود، پوست چهره‌اش در آن می‌افتد.

 لباس دوزخیان

 خداوند متعال فرموده است: وَتَرَى الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ مُقَرَّنِینَ فِی الأصْفَادِ “ ”سَرَابِیلُهُمْ مِنْ قَطِرَانٍ وَتَغْشَى وُجُوهَهُمُ النَّارُ “  آن روز گناهکاران را به هم پیوسته و در غل و زنجیر خواهی دید، پیراهنهای ایشان از قطران است و آتش، سر و صورت آنان را فرا می‌گیرد، “قطران سرب ذوب شده را می‌گویند”.

 انواع عذاب دوزخ

الف – تفاوت عذاب دوزخیان

خداوند می‌فرماید:النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا غُدُوًّا وَعَشِیًّا وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ “

و آن آتش دوزخ است که بامدادان و شامگاهان بدان عرضه می‌شوند و اما روزی که قیامت برپا می‌شوند، خاندان فرعون را به شدیدترین عذاب دچار سازید،” همچنین خداوند می‌فرماید:”الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ زِدْنَاهُمْ عَذَابًا فَوْقَ الْعَذَابِ بِمَا کَانُوا یُفْسِدُونَ ”  کسانی که کفر می‌ورزند و “مردمان را” از راه خدا باز می‌دارند، عذابی بر عذابشان می‌افزاییم در برابر فسادی که می‌نمایند،” پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم آسان‌ترین عذاب فرد جهنمی را چنین توصیف می‌نماید: “روز قیامت از اهل جهنم، فردی که عذابش از همه آسان‌تر خواهد بود مردی است که عذاب، مغزش را به جوش می‌آورد،”

ب – داغ کردن چهره‌ها خداوند

اهل جهنم را چنان خوار و ذلیل می‌نماید که آنها بر چهره‌هایشان در حالی که نابینا و کر و لال هستند، حشر کرده می‌شوند؛ چنانکه می‌فرماید: { وَمَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ یُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِهِ وَنَحْشُرُهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَى وُجُوهِهِمْ عُمْیًا وَبُکْمًا وَصُمًّا مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ کُلَّمَا خَبَتْ زِدْنَاهُمْ سَعِیرًا “ خدا هر که را رهنمود کند، راهیاب است و هر کس را گمراه سازد، جز خدا دوستان و مددکارانی برای چنین کسانی نخواهید یافت و ما در روز رستاخیز، ایشان را بر روی رخساره “کشانده و” کور و لال و کر “از گورها” جمع می‌گردانیم، جایگاهشان دوزخ خواهد بود، هر زمان که زبانه آتش فروکش کند بر زبانه آتششان می‌افزاییم و بر چهره‌هایشان در جهنم انداخته می‌شوند،“وَمَنْ جَاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلا مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ “ و کسانی که کارهای ناپسند انجام می‌دهند به رو در آتش افکنده می‌شوند، آیا جزائی جز سرای آنچه می‌کردید، به شما داده می‌شود؟ سپس آتش دوزخ، چهره‌هایشان را فرا می‌گیرد و می‌سوزاند در حالی که حائلی میان آتش و خود نمی‌بینند: “َلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَهُمْ فِیهَا کَالِحُونَ “ شعله‌های آتش دوزخ صورتهای ایشان را فرا می‌گیرد و آنان در میان آن چهره در هم کشیده “و پریشان و نالان” به سر می برند.،

ج – کشانیدن بر چهره

یکی از عذابهای دردناک، کشیده شدن کافران بر چهره‌هایشان در جهنم است، خداوند متعال می‌فرماید: إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی ضَلالٍ وَسُعُرٍ “ ”یَوْمَ یُسْحَبُونَ فِی النَّارِ عَلَى وُجُوهِهِمْ ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ“ به راستی گناهکاران در گمراهی و نادانی‌اند “به یاد آور” روزی که بر چهره‌هایشان در دوزخ کشیده می‌شوند، “گوییم طعم” آتش دوز را بچشید، این در حالی است که در جهنم، روی چهره‌هایشان کشیده می‌شوند و بسته بودن آنها با بندها و زنجیرها به دردهایشان می‌افزاید،”الَّذِینَ کَذَّبُوا بِالْکِتَابِ وَبِمَا أَرْسَلْنَا بِهِ رُسُلَنَا فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ “ ”إِذِ الأغْلالُ فِی أَعْنَاقِهِمْ وَالسَّلاسِلُ یُسْحَبُونَ “ ”فِی الْحَمِیمِ ثُمَّ فِی النَّارِ یُسْجَرُونَ “ کسانی که کتابهای آسمانی و چیزهایی را که به همراه پیغمبران فرو فرستاده‌ایم، تکذیب می‌دارند به زودی خواهند فهمید، آن زمان که غلها و زنجیرها در گردن دارند و روی زمین کشیده می‌شوند وبا آب بسیار داغ بر افروخته و سپس در آتش تافته می‌گردند.

د – سیاه شدن چهره‌ها

خداوند بر چهره‌های اهل جهنم، چنان سیاهی را غالب و چیره می‌گرداند که گویا تاریکی شب بر چهره‌هایشان افتاده است؛ چنانکه می‌فرماید:  وَالَّذِینَ کَسَبُوا السَّیِّئَاتِ جَزَاءُ سَیِّئَةٍ بِمِثْلِهَا وَتَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ مَا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ کَأَنَّمَا أُغْشِیَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعًا مِنَ اللَّیْلِ مُظْلِمًا أُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ “ کسانی که کارهای زشت می‌کنند، کیفر هر کار زشتی به اندازة آن خواهد بود وخواری و حقارت آنان را فرا می‌گیرد، هیچ کس و هیچ چیزی نمی‌تواند آنان را از خدا رهایی بخشد، انگار با پاره‌های تاریکی از شب، چهره‌هایشان پوشانده شدهاست؛ آنان دوزخیانند و جاودانه در آن می‌مانند،

ه‍ – دوزخ، کافران را احاطه می‌نماید

 اگر گناهان و خطاها، کافران را محاصره کرده است؛ پس پاداش و جزای آنان بر اثر عملی است که انجام داده‌اند بنابراین، آتش جهنم از هر سو کافران را در برمی‌گیرد؛ چنانکه خداوند می‌فرماید: ” لَهُمْ مِنْ جَهَنَّمَ مِهَادٌ وَمِنْ فَوْقِهِمْ غَوَاشٍ وَکَذَلِکَ نَجْزِی الظَّالِمِینَ “ برای آنان “در دوزخ” بستری از آتش و بالا پوشهایی از آتش است، ما این چنین جزا و سزای ستمکاران “گمراه و کفر پیشه” را می‌دهیم، “مهاد” چیزی است که زیر آنها قرار دارد و “غواش” آنها را از بالا می‌پوشاند و منظور این است که آتش دوزخ، از بالا و پایین آنها را احاطه می‌کند؛ چنانکه خداوند می‌فرماید: یَوْمَ یَغْشَاهُمُ الْعَذَابُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ وَیَقُولُ ذُوقُوا مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ “ روزی عذاب دوزخ از بالای سرشان و از زیر پاهایشان ایشان را فراخواهد گرفت و خداوند بدیشان خواهد فرمود : بچشید جزای کارهایی را که در دنیا می‌‌کردید، و در جایی دیگر فرموده است: لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ وَمِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ ذَلِکَ یُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبَادَهُ یَا عِبَادِ فَاتَّقُونِ  ”  بالای سرشان سایبانهایی و در زیر پاهایشان سایبانهایی از آتش دارند، این چیزی است که خداوند، بندگان خود را از آن می‌ترساند؛ پس ای بندگانم! خویشتن را از “عذاب” من نجات دهید، و در جایی دیگر تصریح نموده است که آتش جهنم، حصاری است که با آن کافران احاطه کرده می‌شوند و نمی‌‌توانند از آن بیرون بیایند، خداوند متعال می‌فرماید:  وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْیَکْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِینَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِنْ یَسْتَغِیثُوا یُغَاثُوا بِمَاءٍ کَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا  بگو حق از سوی پروردگارتان است؛ پس هر کس که می‌خواهد ایمان بیاورد و هر کس که می‌خواهد کافر شود، ما باری ستمگران آتشی را آماده کرده‌ایم که سراپرده آنان را در بر می‌گیرد و اگر فریاد برآورند با آبی همچون فلز گداخته به فریادشان رسند که چهره‌ها را بریان می‌کند! چه بد نوشابه‌ای! و چه زشت منزلی”  “سرادق” آتشی است که جهنم و اطراف آن را احاطه نموده است، و در مورد چیره شدن آتش بر دلها خداوند می‌فرماید: کَلا لَیُنْبَذَنَّ فِی الْحُطَمَةِ “”وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْحُطَمَةُ “”نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ “”الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الأفْئِدَةِ هرگز! هرگز! “چنین نیست” او بدون شک به داخل خرد کننده و در هم شکننده “اعضاء و اندام که آتش دوزخ است” پرت می‌گردد و فرو انداخته می‌شود، می‌دانی خرد کننده و در هم شکننده چیست؟ آتش برافروخته خداست، آتشی که بر دلها مسلط می‌شود،”

و – بندها و زنجیرهای دوزخیان

خداوند برای دوزخیان بندها و زنجیرها و چکشهایی آماده کرده است:  إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ سَلاسِلا وَأَغْلالا وَسَعِیرًا  “ما برای کافران زنجی رها و غلها و آتش فروزان دوزخ را آماده کرده‌ایم،”  إِنَّ لَدَیْنَا أَنْکَالا وَجَحِیمًا “”وَطَعَامًا ذَا غُصَّةٍ وَعَذَابًا أَلِیمًا  “ نزد ما غل و زنجیرها وآتش سوزان دوزخ است و همچنین خوراک گلوگیر و عذاب دردناکی موجود است،”وَقَالَ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا بَلْ مَکْرُ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ إِذْ تَأْمُرُونَنَا أَنْ نَکْفُرَ بِاللَّهِ وَنَجْعَلَ لَهُ أَنْدَادًا وَأَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ وَجَعَلْنَا الأغْلالَ فِی أَعْنَاقِ الَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ یُجْزَوْنَ إِلا مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ  “مستضعفان به مستکبران می‌گویند: بلکه توطئه‌ها و تبلیغات مکارانه شما در شب و روز سبب شد که ما از هدایت بازمانیم، در آن هنگامی که به ما دستور می‌دادید که خدا را به یگانگی نشناسیم و انبازها و همتاهایی برای او قرار دهیم و پشیمانی خود را پنهان می‌دارند بدانگاه که عذاب را مشاهده می‌کنند و ما غل و زنجیرها را به گردن کافران می‌اندازیم، آیا به آنان جز پاداش کارهایی که می‌کرده‌اند، داده می‌شود،”  إِذِ الأغْلالُ فِی أَعْنَاقِهِمْ وَالسَّلاسِلُ یُسْحَبُونَ  “ آن زمان که غلها و زنجیرها در گردن دارند و روی زمین کشیده می‌شوند،” إِنَّ لَدَیْنَا أَنْکَالا وَجَحِیمًا  “نزدما غل و زنجیرها و آتش سوزان دوزخ است،” سلاسل “زنجیرها” نوعی دیگر از انواع عذاب است که گناهکاران توسط آن بسته می‌شوند، آن طور که در دنیا مجرمان به زنجیر بسته می‌شوند؛ چنانکه قرآن می‌فرماید: خُذُوهُ فَغُلُّوهُ “”ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ “”ثُمَّ فِی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُکُوهُ  “اورا بگیرید و به غل و بند و زنجیرش کشید، سپس او را به دوزخ بیندازید؛ سپس اورا با زنجیری ببندید و بکشید که هفتاد زراع درازا دارد.

ز – همراه بودن دوزخیان با معبودان و شیاطینشان در دوزخ

 خداوند می‌فرماید:إِنَّکُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَهَا وَارِدُونَ “”لَوْ کَانَ هَؤُلاءِ آلِهَةً مَا وَرَدُوهَا وَکُلٌّ فِیهَا خَالِدُونَ  “شما و چیزهایی که جز خدا می‌پرستید، آتش‌گیره و هیزم دوزخ خواهید بود، شما حتماً وارد آن می‌گردید، اگر اینها معبودها و خدایانی بودند، هرگز وارد دوزخ نمی‌گشتند و همه در آن جاودانه می‌مانند،” همچنین می‌فرماید: وَمَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمَنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ “”وَإِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَیَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ “”حَتَّى إِذَا جَاءَنَا قَالَ یَا لَیْتَ بَیْنِی وَبَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ “”وَلَنْ یَنْفَعَکُمُ الْیَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّکُمْ فِی الْعَذَابِ مُشْتَرِکُونَ  ” هر کس از یاد خدا غافل و روگردان شود، شیاطین این گروه را از راه “خدا” باز می‌دارند و گمان می‌کنند ایشان هدایت یافتگان حقیقی هستند، تا آن گاه چنین کسی که به پیش ما می‌آید، می‌گوید: کاش که میان من و میان تو به اندازة مشرق و مغرب فاصله بود، چه همدم و همنشین بدی است، هرگز این گفته‌ها امروز به حال شما سودی نمی‌بخشد؛ چراکه شما ستم کرده‌اید و حق این است که همگی در عذاب دوزخ مشترک باشید،

ح – حسرت، پشیمانی، اعتراف و فریاد

 خداوند متعال می‌فرماید: وَلَوْ أَنَّ لِکُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ مَا فِی الأرْضِ لافْتَدَتْ بِهِ وَأَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ وَقُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَهُمْ لا یُظْلَمُونَ  “اگر همه آنچه در زمین است متعلق به کسی می‌بود، آن را برای بازخرید و “نجات خویشتن از عذاب دوزخ” می‌پرداخت و آهسته اظهار پشیمانی می‌نماید، در میانشان دادگرانه داوری می‌گردد و بدیشان ستمی نمی‌شود،”  با آگاهی انسان کافر از نامه عملش و این موضوع که کفر و شرکش او را مستحق وارد شدن به جهنم می‌گرداند، برای هلاکت و نابود شدن خود دعا می‌کند:  وَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ وَرَاءَ ظَهْرِهِ “ ”فَسَوْفَ یَدْعُو ثُبُورًا “”وَیَصْلَى سَعِیرًا  “و اما کسی که از پشت سر، نامة اعمالش بدو داده شود، مرگ را فریاد خواهد داشت و هلاک خود را خواهد طلبید و به آتش سوزان دوزخ در خواهد آمد و خواهد سوخت،و وقتی در جهنم انداخته می‌شوند و به گرما وسوزش آن می‌رسند، دعا برای هلاک شدن و از بین رفتن را تکرار می‌کنند: وَإِذَا أُلْقُوا مِنْهَا مَکَانًا ضَیِّقًا مُقَرَّنِینَ دَعَوْا هُنَالِکَ ثُبُورًا ”لا تَدْعُوا الْیَوْمَ ثُبُورًا وَاحِدًا وَادْعُوا ثُبُورًا کَثِیرًا  “هنگامی که ایشان با غل و زنجیر به مکان تنگی از آتش دوزخ افکنده می‌شوند و در آن جا “واویلا سر می‌دهند و” مرگ را به فریاد می‌خوانند، امروز  یک بار نه، بارها و بارها مرگ را به آرزو بخواهید و فریادش دارید،”و در آن جا فریاد و شیون آنها شدید می‌شود و پروردگارشان را به امید اینکه آنان را از عذاب جهنم بیرون نماید، صدا می‌زنند:وَهُمْ یَصْطَرِخُونَ فِیهَا رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ أَوَلَمْ نُعَمِّرْکُمْ مَا یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَنْ تَذَکَّرَ وَجَاءَکُمُ النَّذِیرُ فَذُوقُوا فَمَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ نَصِیرٍ  “آنان در دوزخ فریاد بر می‌آورند: پروردگارا! بیرون بیاور تا کارهای شایسته انجام دهیم که جدای از کارهایی که قبلاً می‌کردیم، کافی و بسنده باشد؟ و  آیا بیم دهنده به پیش شما نیامد؟ پس بچشید اصلاً برای ستمگران یار و یاوری نیست،آنها به گمراهی و کفر و کم خردی خود اعتراف می‌کنند،وَقَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ  ” و می‌گویند: اگر ما گوش شنوا می‌داشتیم و یا عقل خود را به کار می‌گرفتیم، هرگز از زمرۀ دوزخیان نمی‌گشتیم، اما خواستۀ آنها به شدت رد کرده می‌شود و خواستۀ آنان همانند آنچه حیوانات مستحق دریافت جواب هستند، پاسخ داده می‌شود: قَالُوا رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَیْنَا شِقْوَتُنَا وَکُنَّا قَوْمًا ضَالِّینَ ”رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَالِمُونَ “”قَالَ اخْسَئُوا فِیهَا وَلا تُکَلِّمُونِ  ”مؤمنون،در پاسخ می‌گویند: پروردگارا، بدبختی ما بر ما چیره گشته بود و ما مردمان گمراهی بودیم، پروردگارا، ما را از آتش دوزخ بیرون بیاور و اگر برگشتیم ما ستمگر خواهیم بود “خداوند بدیشان” می‌گوید : بتمرگید در آن! و با من سخن مگوئید،” فرمان الهی به اجرا در می‌آید و آنان به سرنوشتی گرفتار می‌شوند که از آنان دعایی پذیرفته نمی‌شود و امیدی برای قبولی و مستجاب شدن دعاهایشان ندارند، وَلَوْ تَرَى إِذِ الْمُجْرِمُونَ نَاکِسُو رُءُوسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ “”وَلَوْ شِئْنَا لآتَیْنَا کُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا وَلَکِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لأمْلأنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ “”فَذُوقُوا بِمَا نَسِیتُمْ لِقَاءَ یَوْمِکُمْ هَذَا إِنَّا نَسِینَاکُمْ وَذُوقُوا عَذَابَ الْخُلْدِ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ  “اگر ببینی گناهکاران را در آن هنگامی که در پیشگاه پروردگارشان سر به زیر افکنده‌اند و می‌گویند: پروردگارا، دیدیم و شنیدیم؛ پس ما را باز گردان تا عمل صالح انجام دهیم، ما یقین کامل داریم، اگر ما می‌خواستی م به هر انسانی هدایت لازمه‌اش را می‌دادیم ولیکن من مقرر کردم که دوزخ را از جملگی افراد جن و انس پر کنم، بچشید “عذاب جهنم را” به خاطر اینکه ملاقات امروز خود را فراموش کرده‌اید و ما نیز شما را به دست فراموشی می‌سپاریم و بچشید عذاب همیشگی را به سبب اعمالی که “در دنیا” انجام می‌دادید،بعد از این ندا، اهل جهنم متوجه نگهبانان جهنم می‌شوند و از آنها می‌خواهند که برایشان شفاعت کنند تا خداوند از عذابشان بکاهد:  وَقَالَ الَّذِینَ فِی النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّکُمْ یُخَفِّفْ عَنَّا یَوْمًا مِنَ الْعَذَابِ “”قَالُوا أَوَ لَمْ تَکُ تَأْتِیکُمْ رُسُلُکُمْ بِالْبَیِّنَاتِ قَالُوا بَلَى قَالُوا فَادْعُوا وَمَا دُعَاءُ الْکَافِرِینَ إِلا فِی ضَلالٍ  “دوزخیان به نگهبانان دوزخ می‌گویند: شما از پروردگارتان درخواست کنید که یک روز عذاب را از ما بردارد، می‌گویند: آیا پیغمبران شما آیه‌های روشن و دلائل آشکاری را برای شما نمی‌آوردند؟ می‌گویند: آری، می‌گویند: پس خودتان درخواست کنید، ولی درخواست کافران، جز سردرگمی نتیجه‌ای ندارد،آن گاه می‌گویند: سفارش کنید خداوند ما را نابود کند، مضامین آیه‌های مکی، ترس از عذاب خدا را در قلبهای مسلمانان نهادینه می‌نمود و برای آنها بیان می‌نمود که عذاب قیامت هم حسی و هم معنوی خواهد بود و بدین وسیله تصویری حقیقی از دوزخ ارائه می‌داد که در نتیجة آن، صحابه آمادگی کامل پیروی از امر و نهی خدا را پیدا می‌کردند؛ پس اصحاب و یاران پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم در ذهن خود تصویری از بهشت و جهنم را مجسم می‌نمودند و برای مرگ آمادگی پیدا می‌کردند و اعتقاد آنان بر این بود که روزی حتماً مورد بازخواست قرار خواهند گرفت و قبر یا باغی از باغهای بهشت و یا چاله‌ای از چاله‌های جهنم خواهد بود و با یادآوری مسائل ذکر شده علاوه بر اینکه ترس خدا وجودشان را فرا می‌گرفت در تمامی احوال چه آشکارا و چه پنهان خدا را مدنظر قرار می‌دادند؛ بلکه با تمام وجود به سوی عمل صالح از قبیل دعوت و جهاد و کوشیدن برای اقامت دولتی که شریعت خداوند را حاکم می‌نماید و ساختن تمدنی که بشر را از نابودی وگمراهی نجات می‌دهد، پیش می‌رفتند، این تصور و فهم عمیق از حقیقت آخرت و بهشت و جهنم، تأثیر به سزایی بر داعیان امت و کسانی که در فکر بازگرداندن مجد و عزت و کرامت هستند، دارد و این تصور و درک، اصل و پایة بزرگی در ساختار اندیشه و عقیدة افراد امت است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم آن را به عنوان روش و برنامه‌ای جدی در پیش گرفت و ما نیز باید در راستای دعوت اسلامی چنین شیوه‌ای را الگو قرار دهیم.

 وصفی از جهنم:

حال دوباره به وصف ساده جهنم میپردازیم:تصویر دوزخ در آینه آیات قرآن اوصاف دوزخ در قرآن دوزخ در زبان فارسی به معنای جهنم در زبان عربی و معادل آن است، دوزخ اسم برای آتش برافروخته شده خداوند است که با آن، مستحقان راکیفر می دهد؛ چنان که به معنای مکانی است که خداوند، کافران، دشمنان خدا و ستمگران را در آن عذاب می کند ،  البته در آیات قرآنی از این واقعیت به نام های دیگری چون نار “آتش” جحیم، سقر، حاقه و مانند آن یاد شده است که اشاره به بخشی از خصوصیات و توصیفی ازحالات دوزخیان است، دوزخ دارای ظرفیت بسیار بالا و اشتهای بی حد و اندازه و سیری ناپذیر است ،”وقتی آن را می آورند  ” همه کسانی را که ازحق و حقیقت اعراض کرده اند از کافران و مشرکان و فاسقان و منافقان به سوی خود فرا می خواند  این نشان می دهد که دوزخ از نوعی ادراک و احساس برخوردار است؛ افزون بر این که به پرسش های خداوند نیز پاسخ می دهد  ” و برای دریافت هر چه بیشتر دوزخیان درخواست خود را مطرح می سازد و با خداوند به تکلم می پردازد، از خصوصیات و اوصاف دیگر دوزخ، بزرگی آن است که قرآن از آن به یکی از دو پدیده بزرگ در کنار بهشت یاد می کند ” بزرگی دوزخ در آن حد و اندازه است که فراتر از بیان و ادراک آدمی است ، “ ازاین نظر می توان گفت که دوزخ از نوعی فراگیری و احاطه شکفت برخوردار است که همه دوزخیان را که شمار آنان چند برابر بهشتیان است دربرمی گیرد ، با این همه، فراخی بهشت بیشتر است و با آن که شمار بهشتیان کم تر است ولی از وسعت و فراگیری بیشتری برخوردار می باشد و بهشتیان در این فراخی گسترده به سیر و سیاحت و شادی می  پردازند، صدای دوزخ صدای شومی است به گونه ای که دوزخیان به هراس می افتند ، “ صدای ناخوشایند دوزخ خود عذابی دیگر است که دوزخیان را می آزارد ، اوصاف آتش دوزخ  از مهم ترین اوصافی که قرآن برای دوزخ بیان کرده می توان به سوزندگی بسیار شدید آتش آن اشاره کرد، خداوند می فرماید: “قل نار جهنم اشد حرالوکانوا یفقهون” ؛ بگو آتش دوزخ بسیار سوزنده است اگر می فهمیدند، واژه فقه که در این آیه به کار رفته عمق فاجعه را به تصویر می کشد؛ زیرا فقه به معنای فهم و درک دقیق و عمیق مسأله است، به این معنا که اگر عمق فاجعه را درک می کردند این گونه رفتار نمی کردند  و بسیار احتیاط آمیزتر از این در دنیا رفتار می کردند؛ زیرا آتش دوزخ آن چنان سوزناک است که کسی را طاقت تحمل آن نیست؛ شدت، حدت و عظمتی که فوق تصور و درک آدمی است،  “ این آتش، درون و جان آدمی را می سوزاند و آتشی است که در دل ها لهیب می کشد ، ” شراره بزرگ آن دارای شاخه های گوناگونی است و در بزرگی و عظمت همانند کاخ ها و قصرها به آسمان می رود، آتش آن زردگون است و از این بابت گویی که شتران زرد رنگ هستند که به آسمان می روند، آن چنان لهیب و بزرگ است “ که صدای مهیب و خروش هولناکش دل ها را به وحشت و هراس می انگیزد ،  این کوه های عظیم و بزرگ آتش که لهیب می کشد آن چنان انبوه و به هم پیوسته است که هرگز لحظه ای به خموشی نمی گراید ، ازنظر گستره و دامنه همانندی برای آن نیست و همه چیز را فرامی گیرد  “ و از همه سوی آدمی را دربر می گیرد، از این رو هم از بالا و هم از پایین پا و جهات دیگر وی را دربر گرفته ” و برجان و قلب عیب جویان احاطه کامل می یابد ،” آتشی که هرگز از لهیب باز نمی ایستد و بدون انقطاع و مستمر می سوزد و می سوزاند ،  از خصوصیات این آتش آن است که ذلت بار و خوارکننده است و کسی که به درون آن درآید خوار و ذلیل می گردد ،”به این معنا که همان گونه که تن را می سوزاند، بر جان اثر می گذارد و عواطف و احساسات روحی و روانی اورا نیز دربر می گیرد و خواری و نیز ذلت روحی و روانی را به دوزخیان هدیه می کند، آتش دوزخ هرچند نسبت به برخی از درجات و افراد، متفاوت است و حرارت آن قابل افزایش و تحت تأثیر برافروزنده آن است  اما این شدت و نوسان و قوت و ضعف  بدان معنا نیست که از عظمت و فراگیری آن کاسته شود، بلکه آن چه گفته شد صفات عمومی دوزخ و آتش آن است، البته در برخی موارد این آتش افزایش بیشتر از آن چه به عنوان وصف عام اوست پیدا می کند و شدت آن به گونه ای است که نسبت به صفت اصلی آن غیرقابل تصور است ،کسانی که در پایین ترین مرتبه دوزخ نشسته اند از این آتش غیرقابل تصور عذاب می بینند که صبر و طاقت آدمی را می برد، این شعله های سوزان آتش دوزخ  دارای شکلی همانند ستون های بلند و کشیده شده است  آتشگیره های دوزخی این آتش را هر چند خداوند می افروزد و خود او منشا آن است ،  ولی برخی از دوزخیان از ویژگی ای برخوردار هستند که در حکم آتشگیره به شمار می آیند، قرآن این دوزخیان را به شخص و یا صفت معرفی می کند تا آدمی را از این که به شکلی عمل کند که خود آتشگیره دوزخ شود برحذر می دارد، از آتشگیره های دوزخی می توان به هفت شخص و طائفه اشاره کرد که عبارتند از 1- آل فرعون  2- تکذیب کنندگان وحی و آیات الهی  3- جنیان ستمگر   4- سنگ ها .البته به نظر می رسد که این سنگ ها توصیفی از خود انسان هایی باشد که سنگ و یا همانند آن شده اند، خداوند درباره برخی از یهودیان سرکش و مخالف حضرت موسی”ع” به عنوان کالحجاره أو اشد قسوه یاد می کند که  برپایه این برداشت این دسته از یهودیان خود آتشگیره دوزخ هستند، 5- کافران   6- مشرکان   و 7- معبودهای دروغین و باطلی که مشرکان آن ها به عنوان بت، ستایش و پرستش می کردند، “همان” آشامیدنی های دوزخی در دوزخ غیر از آتش که تن و جان آدمی و جنیان کافر و مشرک و فاسقان امت ها را می سوزاند، خوراکی ها و آشامیدنی هایی وجود دارد که آنها نیز به عنوان ابزار شکنجه و عذاب عمل می کنند، قرآن برای این که آدمی را از عذاب دوزخ پرهیز دهد و از نزدیکی به عوامل ورودی آن بازدارد به تصویر و ترسیم آشامیدنی های دوزخی پرداخته است، یکی از این نوشیدنی های  دوزخی آب های داغ و جوشان  است که از خصوصیات این آب جوشان که همانند مس گداخته شده می باشد  آن که بر اثر نوشیدن آن اندرون دوزخیان متلاشی می شود،  و صورت هایشان بدان بریان می گردد  و وقتی شخصی از آن بنوشد همانند شتران تشنه می شود ،  دومین نوشیدنی  دوزخیان، آب چرکین و جراحت است ،  این آب مایع چرکینی است که یا از پوست های دوزخیان جاری می شود  و یا از چرک و خون جاری شده از زنان زناکار  می باشد، این نوشیدنی که گنداب بسیار سردی است در درون آتش دوزخ باعث می شود که عذاب دوزخیان تشدید شود ، بادهای دوزخ از دیگر عذاب های دوزخ و دوزخیان بادهای دوزخ است که بسیار سمی و سوزان است ،  این بادها آن چنان وحشتناک و خطرناک هستند که خداوند از این که بهشتیان و اهل تقوا از آن در امان می مانند به عنوان منت و امتنان، از آن یاد می کند .

 موجبات دوزخ

قرآن برای این که انسان از همه عوامل و علل و موجبات ورود به این جایگاه وحشتناک باخبر گردد گزارش کاملی از آن ها داده است که ما در این جا بر پایه آیات به آن ها اشاره می کنیم: بر طبق آیات صریح قرآن عواملی از قبیل ارتداد از اسلام و مردن با حال کفر   استکبار و تکذیب آیات الهی  ، استهزای آیات الهی ، اصرار بر رباخواری  ، گمراه کردن دیگران  انکار معاد و رستاخیز  پذیرش ولایت کافران  پیروی از جنیان اغواگر  پیروی از طاغوت و پذیرش ولایت ایشان  تجاوز از حدود الهی  تکبر  خودکشی  دشمنی با خدا  دشمنی با پیامبر  مخالفت با وی  دعوت به کفر  سرمستی و شادی باطل   شرک  شقاوت  فریفتگی به دنیا  فسق  قتل مومن  کفر  گناه پیشگی  مخالفت با خدا   ناخشنودی از حق  نفاق   و ولایت طاغوت   از موجبات ورود و خلود در دوزخ است،از سویی نیز تنها راه آشنایی به بهشت و جهنم، مراجعه به آیات و روایات است و آنچه در قرآن و روایات آمده، به گونه ای ترسیم شده تا برای ساکنان دنیا قابل درک باشد وگرنه بخش اعظمی از حقیقت آن، ماورای درک ماست، جهنم، معروف ترین نام دوزخ است که 77 بار در قرآن ذکر شده است، جهنم هفت درب دارد”:لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِکُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ”؛ هفت درب دارد و برای هر دربی، گروه معیّنی از آنها تقسیم شده‌‏اند   جهنم قابل حرکت دادن است: “وَ جی‏ءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ اْلإِنْسانُ وَ أَنّی لَهُ الذِّکْری”؛ و در آن  روز جهنم را حاضر می‏ کنند؛ “آری” در آن روز انسان متذکّر می ‏شود؛ امّا این تذکّر چه سودی برای او دارد؟ ”در جهنم شعله آتش خالص وجود دارد: “کَلاّ إِنَّها لَظی”؛ “امّا هرگز چنین نیست “که با این ها بتوان نجات یافت، آری” شعله‏ های سوزان آتش است” ، دارای آتش خرد کننده است: “کَلاّ لَیُنْبَذَنَّ فِی الْحُطَمَةِ” ؛ “چنین نیست که می‏ پندارد؛ به زودی در “حُطَمه” [آتشی خردکننده] پرتاب می ‏شود”  آتش جهنم بسیار عمیق است: “وَ أَمّا مَنْ خَفَّتْ مَوازینُهُ * فَأُمُّهُ هاوِیَةٌ” ؛ “و امّا کسی که ترازوهایش سبک است، پناهگاهش سیاه چال [جهنم] است” ،در جهنم، چاه یا دره ای مخصوص کفار، مشرکان، دروغگویان، تکذیب کنندگان، گنه کاران، کم فروشان و نماز گزاران بی خبر است: “فَوَیْلٌ لِلَّذینَ کَفَرُوا مِنْ یَوْمِهِمُ الَّذی یُوعَدُونَ” ؛ “پس وای بر کسانی که کافر شدند از روزی که به آن ها وعده داده می ‏شود.”   زندان هایی برای بدکاران مهیا شده است: “کَلاّ إِنَّ کِتابَ الفُجّارِ لَفی سِجِّینٍ” ؛ “چنین نیست که آن ها “درباره قیامت” می‏ پندارند، به یقین نامه اعمال بدکاران در “سجّین” است”  “الَّتی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ” ؛ “این همان دوزخی است که به شما وعده داده می ‏شد ”، آتش جهنم نه چیزی را باقی می گذارد و نه چیزی را می کشد؛ به این معنا که نه چیزی را نگه می دارد و نه چیزی را از بین می برد: “ لا تُبْقی وَ لا تَذَرُ”؛  “ “آتشی است که” نه چیزی را باقی می‏ گذارد و نه چیزی را رها می ‏سازد” غل و زنجیرهایی وجود دارد که به گردن تکذیب کنندگان کتاب آسمانی و منکران معاد می آویزند: “إِذِ اْلأَغْلالُ فی أَعْناقِهِمْ وَ السَّلاسِلُ یُسْحَبُونَ” ؛ “در آن هنگام که غل و زنجیرها بر گردن آنان قرار گرفته و آن ها را می‏ کشند ”، هیزم جهنم، خود جهنمیان هستند: “إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللّهِ شَیْئًا وَ أُولئِکَ هُمْ وَقُودُ النّارِ”؛ “ثروت ها و فرزندانِ کسانی که کافر شدند، نمی ‏تواند آنان را از “عذابِ” خداوند باز دارد؛ “و از کیفر، رهایی بخشد” و آنان خود، آتشگیره دوزخند ”، چشمه های سوزان وجود دارد: “تُسْقی مِنْ عَیْنٍ آنِیَةٍ”؛ “از چشمه ‏ای بسیار داغ به آنان می‏ نوشانند ”، آب جوشان حمیم دارد: “ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَیْها لَشَوْبًا مِنْ حَمیمٍ”؛ “سپس روی آن آب داغ متعفّنی می ‏نوشند ”، درخت زقوم، غذای گنهکاران است: “إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ * طَعامُ اْلأَثیمِ “مسلّماً درخت زقوم، غذای گنهکاران است ”،زقوم، درختی است که از قعر جهنم روئیده است و ستمگران از آن می خورند: “فَإِنَّهُمْ َلآکِلُونَ مِنْها فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ” “آن ها [مجرمان] از آن می ‏خورند و شکم ها را از آن پر می ‏کنند ”، غذاهای مختلفی برای جهنمیان آماده شده است: “وَ طَعامًا ذا غُصَّةٍ وَ عَذابًا أَلیمًا”؛ “و غذایی گلوگیر و عذابی دردناک است ”، جهنم، کمینگاه بزرگی است که طغیان گران مدت های طولانی در آن می باشند : “إِنَّ جَهَنَّمَ کانَتْ مِرْصادًا * لِلطّاغینَ مَآبًا * لابِثینَ فیها أَحْقابًا”؛ “مسلّماً “در آن روز” جهنم کمینگاهی است بزرگ و محل بازگشتی برای طغیانگران، مدت های طولانی در آن می‏ مانند”،جهنم، جایگاه ابدی است: “طَریقَ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها أَبَدًا”؛ “راه دوزخ که جاودانه در آن خواهند ماند ”، جهنم، آتش سوزانی دارد و در حالی که این آتش سوزان و شعله ور در برابر دیدگان مجرمان قرار می گیرد: “هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ”؛ “این همان دوزخی است که به شما وعده داده می ‏شد ”،:آتش جهنم نه چیزی را باقی می گذارد و نه چیزی را می کشد؛ به این معنا که نه چیزی را نگه می دارد و نه چیزی را از بین می برد: “لا تُبْقی وَ لا تَذَرُ”؛ ““آتشی است که” نه چیزی را باقی می‏ گذارد و نه چیزی را رها می ‏سازد”.

حدیث درباره جهنم

1-        پوست نازک و تحمل آتش

 امام على علیه السلام: اِعلَموا اَنَّهُ لَیسَ لِهذَا الجِلدِ الرَّقیقِ صَبرٌ عَلَى النّارِ، فَارحَموا نُفوسَکُم فَإِنَّکُم قَد جَرَّبتُموها فى مَصائِبِ الدُّنیا، أَفَرَأَیتُم جَزَعَ أَحَدِ کُم مِنَ الشَّوکَةِ تُصیبُهُ وَالعَثرَةِ تُدمیهِ وَالرَّمضاءِ تُحرِقُهُ؟! فَکَیفَ إِذا کانَ بَینَ طابِقَینِ مِن نارٍ ضَجیعَ حَجَرٍ، وَقَرینَ شَیطانٍ؟ بدانید که این پوست نازک تحمل آتش را ندارد، پس به خودتان رحم کنید، شما در مصیبت‏هاى دنیا آزمایش کرده‏اید که وقتى خارى به بدن یکى از شما مى‏رود و یا به زمین مى‏خورد و خونى مى‏شود و یا شنهاى داغ پایش را مى‏سوزاند چگونه بیتابى مى‏کند؟! پس، چگونه خواهد بود اگر میان دو لایه از آتش قرار گیرد و هم بسترش سنگ و همدمش شیطان باشد؟

2-        شدت آلودگی دوزخ

رسول اکرم صلى الله علیه و آله: لَو أَنَّ دَلوا صُبَّ مِن غِسلینٍ فى مَطلَعِ الشَّمسِ لَغَلَت مِنهُ جَماجِمُ مَن فى مَغرِبِها؛ اگر یک سطل از چرک و خون دوزخیان در شرق عالم ریخته شود بر اثر آن جمجمه کسانى که در غرب  عالمند به جوش مى‏آید.

3-        کم عذابترین جهنمی

 رسول اکرم صلى الله علیه و آله أَدنى اَهلِ النّارِ عَذابا یَنتَعِلُ بِنَعلَینِ مِن نارٍ یَغلى دِماغُهُ مِن حَرارَةِ نَعلَیهِ؛ کم عذاب‏ترین اهل جهنم دو کفش از آتش به پا دارد که از حرارت آنها مغزش به جوش مى‏آید.

4-        وسایل رفتن به جهنم

 رسول اکرم صلى الله علیه و آله: أَکثَرُ ما یُدخِلُ النّاسَ النّارَ الأَجوَفانِ: الفَمُ وَالفَرجُ؛ دو چیز میان تهى بیش از همه مردم را به جهنم مى‏برد: دهان و شرمگاه.

5-        اولین جهنمی

 رسول اکرم صلى الله علیه و آله: أَوَّلُ مَن یَدخُلُ النّارَ أَمیرٌ مُتَسَلِّطٌ لَم یَعدِل، وَذو ثَروَةٍ مِنَ المالِ لَم یُعطِ المالَ حَقَّهُ وَفَقیرٌ فَخورٌ؛ اولین کسى که به جهنم مى‏رود فرمانرواى قدرتمندى است که به عدالت رفتار نمى‏کند و ثروتمندى که حقوق مالى خود را نمى‏پردازد و نیازمند متکبر.

6-        دربی از جهنم

رسول اکرم صلى الله علیه و آله: اِنَّ لِجَهَنَّمَ بابا لایَدخُلُها إِلاّ مَن شَفا غَیظَهُ بِمَعصیَةِ اللّه‏ِ تَعالى؛ جهنّم را درى است که جز کسى که با معصیت خداى تعالى خشم خود را فرونشاند، از آن وارد نمى‏شود.

7-        جهنم سرای ظالمان

 قال الله تعالی: فیما اوُحىَ إلى عیسى علیه‏السلام هىَ “یَعنِى النّارَ” دارُ الجَبّارینَوَالعُثاةِ الظّالِمینَ وَکُلِّ فَظٍّ غَلیظٍ وَکُلِّ مُختالٍ فَخورٍ؛ به عیسى علیه‏السلام وحى شد که جهنم سراى جباران و سرکشان ظالم است و  جایگاه هر تندخوى خشن و هر متکبر مغرورى.

8-        یکتاپرست و عذاب

 رسول اکرم صلى الله علیه و آله: وَالَّذى بَعَثَنى بِالحَقِّ بَشیرا لایُعَذِّبُ اللّه‏ُ بِالنّارِ مُوَحِّدا أَبَدا؛ سوگند به آن کس که مرا نوید دهنده برانگیخت، خداوند هرگز یکتا پرست را در آتش عذاب ندهد. 

9-        جایگاه بهشتی جهنمیان

 رسول اکرم صلى الله علیه و آله: فى قَولِهِ تَعالى “یا حَسرَتَنا عَلى ما فَرَّطنا” اَلحَسرَةُ أَن یَرى أَهلُ النّارِ مَنازِلَهُم مِنَ الجَنَّةِ فِى الجَنَّةِ فَتِلکَ الحَسرَةُ؛ درباره آیه “دریغا که کوتاهى کردیم” فرمود: دریغ از این روست که جهنمیان جایگاه بهشتى خود را در بهشت مى‏بینند، این موجب حسرت مى‏شود.

10-      جاوید ماندن در جهنم

امام صادق علیه‏ السلام: إِنَّما خُلِّدَ أَهلُ النّارِ فِى النّارِ لأَِنَّ نیّاتَهُم کانَت فِى الدُّنیا أَن لَو خُلِّدُوا فیها أَن یَعصُوا اللّه‏َ أَبَدا وَإِنَّما خُلِّدَ أَهلُ الجَنَّةِ فِى الجَنَّةِ لأَِنَّ نیّاتَهُم کانَت فِى الدُّنیا أَن لَو بَقُوا فیها أَن یُطیعُوا اللّه‏َ أَبَدا فَبِا النِّیّاتِ خُلِّدَ هؤُلاءِ  َهؤُلاءِ ثُمَّ تَلاقَو لَهُ تَعالى: “قُل کُلٌّ یَعمَلُ عَلى شاکِلَتِهِ” قالَ: عَلى نیَّتِهِ؛ جهنمیان از این رو در آتش جاویدانند که در دنیا نیّتشان این بود که چنانچه تا ابد زنده بمانند تا ابد خدا را نافرمانى کنند و بهشتیان نیز از این‏رو در بهشت جاویدانند که در دنیا بر این نیت بودند که اگر براى همیشه ماندگار باشند براى همیشه خدا را فرمان برند، پس، جاودانگى هر دو گروه به سبب نیتهایشان است، آن‏گاه حضرت این آیه را تلاوت کردند: “بگو هر کس طبق نیت خود عمل مى‏کند”.

11-      راه جهنم

امام على علیه السلام: اَلحَقُّ طَریقُ الجَنَّةِ وَ الباطِلُ طَریقُ النّارِ وَ عَلى کُلِّ طَریقٍ داعٍ؛ حق، راه بهشت است و باطل، راه جهنم و بر سر هر راهى دعوت کننده‏اى است.

12-      جهنم و مرگ در راه باطل

 امام على علیه السلام: اَلا وَ مَن اَکَلَهُ الحَقُّ فَاِلَى الجَنَّةِ وَ مَن اَکَلَهُ الباطِلُ فَاِلَى النّارِ؛ بدانید که هر کس در راه حق از دنیا برود، به بهشت و هر کس در راه باطل از دنیا برود، به جهنم مى‏رود.

13-      بدرفتاری در جهنم

امام کاظم علیه السلام: اَلحَیاءُ مِنَ الیمانِ وَالیمانُ فِى الجَنَّةِ وَالبَذاءُ مِنَ الجَفاءِ وَالجَفاءُ فِى النّارِ؛ حیا از ایمان و ایمان در بهشت است و بدزبانى از بى‏مهرى و بدرفتارى است و بدرفتارى در جهنم است.

14-      سبب نجات از جهنم

امام حسین علیه السلام:اَلبُکاءُ مِن خَشیةِ اللهِ نَجآةٌ مِنَ النّارِ؛ گریه از ترس خدا سبب نجات از آتش جهنّم است.

15-      بهشتی جهنمی

 رسول اکرم صلى الله علیه و آله: مَنْ قالَ: اِنّى خَیْرُ النّاسِ فَهُوَ مِنْ شَرِّ النّاسِ وَ مَنْ قالَ: اِنّى فِى الْجَنَّةِ فَهُوَ فِى النّارِ؛ هر کس بگوید: من از همه مردم بهترم، او بدترین مردم است و هر کس بگوید: من بهشتى هستم، او جهنمى است.

16-      همه بدیها در جهنم

 امام صادق علیه‏ السلام: َلْخَیْرُ کُلُّهُ اَمامَکَ وَ اِنَّ الشَّرَّ کُلَّهُ اَمامَکَ وَ لَنْ تَرى الخَیْرَ وَ الشَّرَّ اِلاّ بَعْدَ الاْآخِرَةِ لاَنَّ اللّه‏َ عَزَّوَجَلَّ جَعَلَ الْخَیْرَ کُلَّهُ فِى الْجَنَّةِ وَ الشَّرَّ کُلَّهُ فِى النّارِ؛ همه خوبى‏ها و بدى‏ها در مقابل توست و هرگز خوبى و بدى واقعى را جز در آخرت نمى‏بینى، زیرا خداوند همه خوبى‏ها را در بهشت و همه بدى‏ها را در جهنم قرار داده است.

17-      ترس از جهنم و هوا و هوس

 رسول اکرم صلى الله علیه و آله: مَنِ اشْتاقَ اِلَى الْجَنَّةِ سارَعَ اِلَى الْخَیْراتِ وَ مَنْ اَشْفَقَ مِنَ النّارِ لَهى عَنِ الشَّهَواتِ؛ هر کس مشتاق بهشت است، به سوى نیکى‏ها مى‏شتابد و هر کس از جهنم بترسد، از هوا و هوس روى مى‏گرداند.

جهنم دارالبوار  

در سوره ابراهیم  جهنم را دارالبوار معرفی می کند و می فرماید: “أ لم تر إلى الذین بدلوا نعمت الله کفرا و أحلوا قومهم دار البوار * جهنم یصلونها و بئس القرار؛ آیا ندیدى کسانى را که نعمت خدا را به کفران تبدیل کردند و جمعیت خود را به دار البوار “نیستى و نابودى” کشاندند،جهنم است که آنها در آتش آن وارد مى شوند و بد قرارگاهى است”، آیه فوق این واقعیت را ثابت مى کند که استفاده از نعمتهاى الهى و مخصوصا نعمت رهبرى پیشوایان بزرگ که از مهمترین نعمتها است، نتیجه و ثمره اش عائد خود انسان مى شود و کفران این نعمتها و پشت کردن به این رهبرى پایانى جز هلاکت و سرنگون شدن به دار البوار ندارد، قرآن سپس”دار البوار” را چنین تفسیر مى کند: “جهنم است که در شعله هاى سوزانش فرو مى روند و بدترین قرارگاهها است” “جهنم یصلونها و بئس القرار”، سپس صریحترین تهدیدهاى خود را متوجه پیروان شیطان کرده مى گوید: “جهنم میعادگاه همه آنها است”. “و إن جهنم لموعدهم أجمعین”،

درهای جهنم

خداوند در قرآن جهنم را نیز مانند بهشت دارای در می داند و می فرماید: همان دوزخى که هفت در دارد و براى هر درى گروهى از پیروان شیطان تقسیم شده اند “لها سبعة أبواب لکل باب منهم جزء مقسوم. ”این در، در حقیقت درهاى گناهانى است که به وسیله آن، افراد وارد دوزخ مى شوند، هر گروهى بوسیله ارتکاب گناهى و از درى، همانگونه که درهاى بهشت، طاعات و اعمال صالح و مجاهدتهایى است که بوسیله آن بهشتیان وارد بهشت مى شوند، جهنم هفت در دارد   ولى واضح است این تعدد درها “مانند تعدد درهاى بهشت” نه به خاطر کثرت واردان است به طورى که از یک در کوچک نتوانند وارد شوند و نه جنبه تشریفاتى دارد، بلکه در حقیقت اشاره به عوامل گوناگونى است که انسان را به جهنم مى کشاند، هر نوع از گناهان درى محسوب مى شود.

جهنم زندان مجرمان

جهنم، جزاى اخروى مجرمان است، خداوند در دو موضع از قرآن کریم از جهنم به حصیر و سجین تعبیر کرده است، “کلا إن کتاب الفجار لفی سجین * وما أدراک ما سجین * کتاب مرقوم * ویل یومئذ للمکذبین؛ چنین نیست “که خیال می کنند” مسلما کارنامه بدکاران در سجین است، و تو چه می دانی سجین چیست؟ کارنامه ای است نوشته و خوانا “که مجازات اعمال در آن است”، وای در آن روز بر تکذیب کنندگان ” ، وجعلنا جهنم للکافرین حصیرا؛ و دوزخ را برای کافران زندان قرار داده ایم ” حصیر از ماده حصر به معناى حبس است، سجین مبالغه از سجن است به معناى حبس.

توصیف جهنم به عنوان حطمه

خداوند در سوره همزه  در مورد جهنم می فرماید: “کلا لینبذن فی الحطمة * و ما أدراک ما الحطمة * نار الله الموقدة * التی تطلع على الأفئدة * إنها علیهم مؤصدة * فی عمد ممددة ؛ نه، چنین نیست به طور حتم در حطمه اش مى افکنند “طعنه زن عیب جوى را “ و تو چه مى دانى که حطمه چیست؟ آتش فروزان و خرد کننده خداست، آتشى که نه تنها ظاهر جسم را مى سوزاند بلکه بر باطن و جان انسان نیز نزدیک مى شود، آتشى که دربش به روى آنان بسته مى شود، در ستونهاى بلند و کشیده شده”، این سوره تهدید شدیدى است به کسانى که عاشق جمع مالند و مى خواهند با مال بیشتر خود بر سر و گردن مردم سوار شوند و بر آنان کبریایى بفروشند و به همین جهت از مردم عیب هایى مى گیرند که عیب نیست، “کلا لینبذن فی الحطمة” این جمله ردع و تخطئه پندار غلط او است، که مى پندارد مال، جاودانه اش مى کند، کلمه “حطمة” “بر وزن همزه و نیز بر وزن لمزه و نکحة و ضحکة” صیغه مبالغه است و مبالغه در حطم “شکستن” را مى رساند، البته به معناى خوردن هم استعمال شده و این کلمه یکى از نامهاى جهنم است چون جمله “نار الله الموقدة” آن را به آتش جهنم تفسیر کرده، و معناى آیه این است که: نه، او اشتباه کرده، مال دنیایش جاودانش نمى سازد، سوگند مى خورم که به زودى مى میرد و در حطمه اش پرت مى کنند، “و ما أدراک ما الحطمة” و تو نمى دانى حطمه چه حطمه اى است؟! این جمله تعظیم و هول انگیزى حطمه را مى رساند، “نار الله الموقدة* التی تطلع على الأفئدة” ایقاد “نار” به معناى شعله ور ساختن آتش است، و کلمه ” اطلاع و طلوع بر هر چیز” به معناى اشراف بر آن چیز و ظاهر شدن آن است، و کلمه ” افئدة” جمع کلمه ” فؤاد” است که به معناى قلب است و مراد از قلب در اصطلاح قرآن کریم “عضو صنوبرى شکل که تلمبه خون براى رساندن آن به سراسر بدن است نیست بلکه” چیزى است به نام نفس انسانیت، که شعور و فکر بشر از آن ناشى مى شود و گویا مراد از “اطلاع آتش بر قلوب” این است که آتش دوزخ باطن آدمى را مى سوزاند، همانطور که ظاهرش را مى سوزاند، به خلاف آتش دنیا که تنها ظاهر را مى سوزاند، قرآن درباره سوزاندن آتش جهنم فرموده: “وقودها الناس و الحجارة؛ آتش گیرانه اش انسان و سنگ است”  ، “إنها علیهم مؤصدة” یعنى آتش بر آنان منطبق است، به این معنا که از آنان احدى بیرون آتش نمى ماند و از داخل آن نجات نمى یابد، “ فی عمد ممددة” کلمه “عمد” – با فتحه عین و فتحه میم- جمع عمود “ستون” است و کلمه “ممدده” اسم مفعول از مصدر تمدید است و تمدید مبالغه در مد “کشیدن” است، بعضى از مفسرین گفته اند: منظور از “عمد ممددة” گل میخ هایى است که اهل عذاب را میخکوب مى کند، بعضى دیگر گفته اند: “عمد ممدده” تنه هاى درختان است که چون مقطار، زندانى را با آن مى بندند، و “مقطار” چوب و یا تنه درختى بسیار سنگین است که در آن سوراخهایى باز مى کردند تا پاهاى دزدان و سایر مجرمین زندانى را در آن سوراخها کنند، بعضى دیگر معانى دیگرى براى آن کرده اند،  در مجمع البیان است که عیاشى به سند خود از محمد بن نعمان احول از حمران بن اعین از امام باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود: کفار و مشرکین در قیامت اهل توحید را که به خاطر گناهان در آتش شده اند سرزنش مى کنند، که امروز نمى بینیم که توحید شما دردى از شما دوا کرده باشد، چون مى بینیم خدا فرقى میان ما و شما نگذاشت، در این هنگام خداى تعالى براى اهل توحید غیرت به خرج مى دهد و به ملائکه دستور مى دهد اهل توحید را شفاعت کنید، آنان هر کس را که خدا خواسته باشد شفاعت مى کنند، سپس به انبیا دستور مى دهد شفاعت کنید، آنان هم هر کسى را که خدا خواسته باشد شفاعت مى کنند، سپس به مؤمنین دستور مى دهد شفاعت کنید، مؤمنین نیز هر کس را که خدا خواسته باشد شفاعت مى کنند، آن گاه خداى تعالى مى فرماید: من از همه اینان مهربانترم، به رحمت من از آتش خارج شوید، و همه چون مور و ملخ بیرون مى آیند، آن گاه امام باقر علیه السلام فرمود: سپس عمد کشیده مى شود و راه نجات را برویشان مى بندد و به خدا سوگند که خلود از اینجا شروع مى شود .

جهنم و حکایت سؤال و جواب ملائکه موکل بر دوزخ با دوزخیان

خداوند در وصف جهنم و حکایت سؤال و جواب ملائکه موکل بر دوزخ با دوزخیان در سوره ملک  می فرماید: “إذا ألقوا فیها سمعوا لها شهیقا و هی تفور* تکاد تمیز من الغیظ” معناى آیه این است که: وقتى کفار در جهنم ریخته مى شوند، صداى شهیقى از آن مى شنوند، شهیقى که چون مغناطیس آنان را به داخل خود مى کشاند، همانطور که با شهیق هوا داخل سینه کشیده مى شود، در حالى که جهنم جوشان است، و ایشان را مانند نخودى که در دیگ جوشان بالا و پائین مى شود بالا و پائین مى کند، به طورى که گویى از شدت غضب مى خواهد متلاشى شود، “کلما ألقی فیها فوج سألهم خزنتها أ لم یأتکم نذیر” هر دسته اى که داخل جهنم مى شوند خازنان جهنم از ایشان مى پرسند: مگر براى شما پیامبرى نیامد و شما را از چنین عذابى انذار نکرد؟ کلمه” فوج”- به طورى که راغب مى گوید- به معناى جماعتى است که به سرعت از جایى عبور کنند و در این جمله اشاره است به اینکه کفار دسته دسته داخل دوزخ مى شوند، هم چنان که آیه زیر هم به این معنا اشاره نموده، مى فرماید: “و سیق الذین کفروا إلى جهنم زمرا؛ کسانى که کافر شدند دسته دسته به سوى دوزخ سوق داده مى شوند ”.و این به خاطر آن است که هر متبوعى با تابعین گمراه خود داخل مى شوند، هم چنان که در آیه زیر فرموده: “و یجعل الخبیث بعضه على بعض فیرکمه جمیعا فیجعله فی جهنم؛ خبیث ها را روى هم قرار داده، جمع مى کند و در جهنم قرار مى دهد ”، که در ذیل آیه اى از سوره انفال توضیح این معنا گذشت، کلمه “خزنة” جمع خازن است که به معناى نگهبان چیزى است که ذخیره اش کرده باشند، و منظور از خزنه ملائکه اى است که موکل بر آتشند و انواع عذابهاى جهنم را تدبیر مى کنند و در باره همانها است که مى فرماید: “علیها ملائکة غلاظ شداد؛ آتشى که بر آن فرشتگانى موکلند که خیلى سخت گیر و خشن هستند ” و نیز مى فرماید: “و ما أدراک ما سقر ،،،، علیها تسعة عشر * و ما جعلنا أصحاب النار إلا ملائکة؛ و تو نمى دانى دوزخ چیست؟ ،،، نوزده نفر “از فرشتگان عذاب” بر آن گمارده شده اند! ما کسى را به جز ملائکه صاحبان دوزخ نکردیم ” و معناى آیه این است که: هر دسته اى که در جهنم ریخته مى شوند و یا به سوى آن سوق داده مى شوند، ملائکه موکل بر دوزخ و نگهبانان آن از در توبیخ مى پرسند: مگر براى شما نذیر، یعنى پیامبرى که شما را از چنین عذابى بترساند نیامده؟  “ قالوا بلى قد جاءنا نذیر فکذبنا …” این جمله حکایت پاسخى است که دوزخیان به فرشتگان خازن دوزخ مى دهند، و در آن اعتراف مى کنند به اینکه نذیر برایشان آمد، و از آتش دوزخ انذارشان کرد، ولى تکذیبش کردند و افترا به او بستند، “و قلنا ما نزل الله من شی ء” این جمله بیان تکذیب ایشان است، و همچنین جمله “إن أنتم إلا فی ضلال کبیر ” ولى بعضى گفته اند: جمله دومى کلام فرشتگان نامبرده است که به دوزخیان- بعداز آنکه اعتراف کردند- مى گویند: شما در ضلالتى روشن بوده اید، ولى این احتمال و همچنین احتمال دیگرى که بعضى داده اند که جمله مذکور کلام ملائکه نامبرده از زبان پیامبران آن کفار باشد، از سیاق آیه بعید است.

ورود همه انسانها به جهنم

خداوند در سوره مریم  بیان می کند که همه انسانها بدون استثنا وارد جهنم می شوند: “و إن منکم إلا واردها کان على ربک حتما مقضیا * ثم ننجی الذین اتقوا و نذر الظالمین فیها جثیا؛ و همه شما “بدون استثنا” وارد جهنم مى شوید، این امرى است حتمى و فرمانى است قطعى از پروردگارتان!! سپس آنها را که تقوا پیشه کردند از آن رهایى مى بخشیم، و ظالمان را در حالى که “از ضعف و ذلت” به زانو در آمده اند در آن رها مى کنیم”، بعضى از مفسران معتقدند که “ورود” در اینجا به معنى نزدیک شدن و اشراف پیدا کردن است یعنى همه مردم، خوبان و بدان، بدون استثنا براى حسابرسى یا براى مشاهده سرنوشت نهایى بدکاران، به کنار جهنم مى آیند، سپس خداوند پرهیزگاران را رهایى مى بخشد و ستمگران را در آن رها مى کند، آنها براى این تفسیر به آیه 23 سوره قصص استدلال مى کنند “و لما ورد ماء مدین ،،،؛ هنگامى که موسى کنار آب مدین رسید ،،،” که در اینجا نیز ورود به همان معنى است، تفسیر دومى که اکثر مفسران آن را انتخاب کرده اند این است که “ورود” در اینجا به معنى دخول است و به این ترتیب همه انسانها بدون استثناء، نیک و بد، وارد جهنم مى شوند، منتها دوزخ بر نیکان سرد و سالم خواهد بود همانگونه که آتش نمرود بر ابراهیم “یا نار کونی بردا و سلاما على إبراهیم، ای آتش برای ابراهیم سرد و سلامت باش .چرا که آتش با آنها سنخیت ندارد گویى از آنان دور مى شود و فرار مى کند، و هر جا آنها قرار مى گیرند خاموش مى گردد، ولى دوزخیان که تناسب با آتش دوزخ دارند هم چون ماده قابل اشتعالى که به آتش برسد فورا شعله ور مى شوند،  روایات متعددى در تفسیر آیه رسیده است که این معنى را کاملا تقویت مى کند: از جمله از “جابر بن عبد الله انصارى” چنین نقل شده که شخصى از او درباره این آیه پرسید، جابر با هر دو انگشت به دو گوشش اشاره کرد و گفت: مطلبى با این دو گوش خود از پیامبر “ص” شنیدم که اگر دروغ بگویم هر دو کر باد! مى فرمود: “الورود الدخول، لا یبقى بر و لا فاجر لا یدخلها فیکون على المؤمنین بردا و سلاما کما کانت على ابراهیم حتى ان للنار- او قال لجهنم- ضجیجا من بردها، ثم ننجی الذین اتقوا و نذر الظالمین فیها جثیا؛ ورود در اینجا به معنى دخول است هیچ نیکوکار و بدکارى نیست مگر اینکه داخل جهنم مى شود، آتش در برابر مؤمنان سرد و سالم خواهد بود، همان گونه که بر ابراهیم بود، تا آنجا که ” آتش”- یا “جهنم”- “تردید از جابر است” از شدت سردى فریاد مى کشد، سپس خداوند پرهیزگاران را رهایى مى بخشد و ظالمان را در آن ذلیلانه رها مى کند ”.در حدیث دیگرى از پیامبر “ص” مى خوانیم: “تقول النار للمؤمن یوم القیامه جز، یا مؤمن! فقد اطفا نورک لهبى؛ آتش به فرد با ایمان روز قیامت مى گوید زودتر از من بگذر که نورت، شعله مرا خاموش کرد”، این معنى از بعضى دیگر از روایات نیز استفاده مى شود، تعبیر پر معنایى که در باره پل صراط در روایات آمده که آن بر روى جهنم کشیده شده، از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر است نیز شاهد و گواه دیگرى بر این تفسیر است،

انسانها به عنوان هیزم جهنم

در سوره انبیاء  نیز همین مضمون را به گونه دیگر گوشزد می کند و می فرماید: “إنکم و ما تعبدون من دون الله حصب جهنم أنتم لها واردون * لو کان هؤلاء آلهة ما وردوها و کل فیها خالدون * لهم فیها زفیر و هم فیها لا یسمعون؛ شما و آنچه غیر از خدا مى پرستید هیزم جهنم خواهید بود و همگى در آن وارد مى شوید، اگر اینها خدایان بودند هرگز وارد آن نمى شدند، و همه در آن جاودانه خواهند بود، آنها در آن ناله هاى دردناک دارند، و چیزى نمى شنوند”، در تعقیب آیات گذشته که از سرنوشت مشرکان ستمگر بحث مى کرد در این آیات روى سخن را به آنها کرده و آینده آنها و معبودهایشان را چنین ترسیم مى کند: “شما و آنچه را غیر از خدا مى پرستید آتشگیره جهنمید”! “إنکم و ما تعبدون من دون الله حصب جهنم”، آیه فوق به مشرکان مى گوید: آتشگیره جهنم و هیزمى که شعله هاى آن را تشکیل مى دهد خود شما و خدایان ساختگى شما است و همچون قطعه هاى هیزم بى ارزش یکى پس از دیگرى در جهنم پرتاب مى شوید! سپس اضافه مى کند: “شما وارد بر آن مى شوید” “أنتم لها واردون”، همچنین قرآن سوره تحریم  و در یک جای دیگر که در سوره بقره است، این تعبیر را کرده است که آتش جهنم مایه اش، آتش گیره اش مردم اند، در دنیا اگر بخواهند انسانی را آتش بزنند، انسان که آتش نمی گیرد، باید یک ماده قابل احتراق دیگری در کار باشد، لااقل روی لباسش بنزین یا ماده قابل احتراق دیگری بریزند که وقتی آن ماده محترق می شود، این هم به تبع آن محترق بشود، یعنی این یک امری است که باید چیز دیگر فی حد ذاته قابل احتراق باشد که این به تبع آن محترق بشود، راجع به ماهیت جهنم، قرآن این مطلب را بیان می کند که اشتباه نکنید، خیال نکنید که خدا آنجا آتشهایی از ماده های دیگر تهیه کرده است “ مثل تنوری از آتش که کنده ای، هیزمی، چیزی قبلا آتش می زنند و آن را محترق می کنند “ بعد انسانی را در آنجا می اندازند، قضیه چیز دیگر است، قضیه این است که اصلا آن چیزی که محترق و ماده اصلی احتراق است خود انسان است، یعنی در آنجا آتشی از بیرون وجود انسان وجود ندارد، تمام آتشها زاییده وجود خود انسان است.

ورود گروهی کافران به جهنم

در سوره زمر  خداوند بیان می دارد که کافران گروه گروه واردجهنم می شوند: “و سیق الذین کفروا إلى جهنم زمرا حتى إذا جاؤها فتحت أبوابها و قال لهم خزنتها أ لم یأتکم رسل منکم یتلون علیکم آیات ربکم و ینذرونکم لقاء یومکم هذا قالوا بلى و لکن حقت کلمة العذاب على الکافرین * قیل ادخلوا أبواب جهنم خالدین فیها فبئس مثوى المتکبرین؛ و کسانى که کافر شدند گروه گروه به سوى جهنم رانده مى شوند، وقتى به دوزخ مى رسند درهاى آن گشوده مى شود و نگهبانان دوزخ به آنها مى گویند: آیا رسولانى از میان شما نیامدند که آیات پروردگارتان را براى شما بخوانند، و از ملاقات این روز شما را بر حذر دارند؟! مى گویند: آرى “پیامبران آمدند و آیات الهى را بر ما خواندند” ولى فرمان عذاب الهى بر کافران مسلم شده است، به آنها گفته مى شود: از درهاى جهنم وارد شوید، جاودانه در آن بمانید، چه بد جایگاهى است جایگاه متکبران؟! “تمام تقصیرها از خود شما بوده است”،  نسبت آتش دنیا با آتش قیامت ابو هریره روایت می کند که پیامبر “ص” فرمود: “نارکم هذه التی توقدون جزء من سبیعن جزا من حر جهنم، قالوا: والله ان کانت لکافیة یا رسول الله، قال: فانها فضلت بتسعه و ستین جزءا کلهن مثل حرها؛ آن آتشی که شما بر می افروزید تنها یک جزء از هفتاد جزء جهنم است، گفتند: به خدا قسم، ای رسول خدا! تنها خودش برای عذاب کافی بود، فرمود: آتش جهنم شصت و نه جزء بر آن برتری دارد که از لحاظ حرارت هر جزئش با آن برابری می کند”،

خفیف ترین نوع مجازات مردم

نعمان فرزند بشیر “رض” روایت می کند که پیامبر “ص” فرمود: خفیف ترین نوع مجازات از آن کسانی است که دو کفش محافظ و پوششی ضد آتش سوزی بر تن دارند آن آتش همچون شعله های زیر دیگ زبانه می کشد و خود فرد چنان می پندارد که هیچ عذابی از او سخت تر وجود ندارد در حالی که آن ساده ترین و خفیف ترین نوع شکنجه و عذاب جهنم است.

مؤمن در آتش دوزخ

در احادیث صحیح از پیامبر روایت هست که مؤمن برای همیشه در جهنم باقی نمی ماند، اگر مرتکب برخی گناهان کبیره شده باشد و اقدام به توبه حقیقی ننموده و یا به مصیبت، بیماری، حدزدن و چیزی که موجب کفاره ی گناهان است، دچار نشده باشد، اعمال و کارهایش مورد بازخواست و حسابرسی قرار می گیرد، خداوند اعمال شایسته اش را با گناهانی که بر آن توبه ننموده، می سنجد، اگر کفه ترازوی اعمال نیکش سنگین و یا با گناهانش برابر بود، به بهشت می رود، خداوند می فرماید: “و نضع الموازین القسط لیوم القیامة فلا تظلم نفس شیئا و ان کان مثقال حبة من خردل أتینا بها و کفی بنا حاسبین؛ و ترازوهای عدل را در روز رستاخیز می نهیم، پس هیچ کس اندک ستمی نمی بیند، و اگر “عملی” هموزن دانه خردلی هم باشد آن را می آوریم، و کافی است که ما حسابرس باشیم ” ، اما اگر کفه اعمال زشت و گناهانش بر نیکیها برتری داشت به جهنم می رود و به اندازه ی جرمها و گناهانی که مرتکب شده، شکنجه و عذاب می بیند و پس از اینکه کاملا از آلودگی گناهان پاک شد و خداوند به مقتضای عدالت و حکمتش او را مستحق پاداش دانست، از زندان جهنم آزاد می گردد، اپو سعید خدری از پیامبر “ص” روایت می کند که فرمود: بهشتیان به بهشت و جهنمیان به جهنم می روند سپس خداوند می فرماید: هر کس به اندازه ی دانه ای خردل ایمان در قلب داشته باشد، از جهنم بیرون آورید، سوخته و غبار آلود خارج می شوند، بعد در رودبار انداخته می شوند، مانند دانه ای گندم، بدنهایشان شاداب و سرحال می روید، آیا نمی بینی که چگونه زرد رنگ، شاداب و تابدار خارج می شوند؟!  انس از پیامر “ص” روایت می کند که فرمودند: “یخرج من النار من قال: لا اله الا الله، و فی قلبه وزن شعیرة من خیر،یخرج من النار من قال: لا اله الا الله، و فی قلبه وزن برة من خیر،یخرج من النار من قال: لا اله الا الله، و فی قلبه وزن ذرة من خیر؛ از آتش خارج می شود کسی که لا اله الا الله گفته و در قلبش به اندازه دانه ای جو خیر و نیکی وجود داشته باشد و از آتش خارج می شود: کسی که لا اله الا الله گفته و در قلبش به اندازه ی دانه ای گندم خیر و نیکی وجود داشته باشد و از آتش خارج می شود کسی که لا اله الله الله گفته و در قلبش به اندازه ی ذره ای خیر و نیکی موجود باشد ”.

گفتگو مابین بهشتیان و جهنمیان

پس از اینکه بهشتیان در بهشت و جهنمیان در جهم استقرار می یابند، مذاکره و گفتگو لفظی بین آنان بالا می گیرد، هر کدام اعمال و کارهای دنیای خود را بر شمرده و جزا و پاداشی را که دریافت نموده است، برای دیگری بیان می نماید، اما با وجود دوری زیاد و تفاوت فاحش بین بهشت و جهنم، چگونه این گفتگو صورت می گیرد؟ باید گفت که آن اموری غیبی و مربوط به قیامت است و ما از چند و چون آن اطلاع و آگاهی درستی در دست نداریم، شاید خداوند، قیافه ی فیزیکی انسان را دگرگون کرده و به شکل و شمایل دیگری در آورد و یا او را با حواس و نیروهای فوق العاده ای مجهز نماید که به مراتب از حواس و نیروهای دنیایی او قوی تر باشد و این چیز عجیب و دور از ذهنی نیست، چنانچه در همین دنیا با اختراع وسایل و دستگاهای ماهواره ای و تلویزیونی، انسانها می توانند در مسافتهای بسیار دور با همدیگر تماس بر قرار کنند و حتی صدا و تصویر یکدیگر را مشاهده نمایند، خداوند می فرماید: “نحن قدرنا بینکم الموت و ما نحن بمسبوقین* علی ان نبدل امثالکم و ننشئکم فیما لا تعلمون؛ ما در میان شما مرگ را مقدر و معین ساخته ایم و هرگز بر ما پیشی گرفته نمی شود، هدف “از قانون مرگ” این است که گروهی از شما را ببریم و گروه دیگری را جای آنان بیاوریم و شما را در جهانی که نمی دانید آفرینش تازه ببخشیم ” قرآن کریم، به ذکر گفتگو و مذاکره ی مسائلی که بین بهشتیان و جهنمیان رد و بدل می گردد، می پردازد و آن را از جانب بهشتیان، نشانه ی رحمت و از طرف دوزخیان، نشانه ی عذاب و شکنجه می داند، ما مؤظفیم بدان ایمان آورده و حقیقت و چن و چون آن را به خداوند غیب دان واگزار نماییم، خداوند می فرماید: “روزی مردان مؤمن و زنان مؤمن را خواهی دید که نور “ایمان و اعمال خوب” ایشان، پیشاپیش آنان و در سمت راستشان در تلألو و درخشش است و “فرشتگان بدیشان مبارک باد می گویند:” مژده باد که امروز در بهشتی در می آیید که در زیر “کاخها و درختان” آن رود بارها جاری است و جاودانه در آنجا به سر می برند و می مانند،،، پیروزی بزرگ و سترگ، این است، روزی مردان منافق و زنان منافق به مؤمنان می گویند: منتظر بمانید تا از نور شما فروغ و پرتوی استفاده کنیم! بدیشان گفته می شود: به عقب برگردید “و مجددا به دنیا بروید” و نوری به دست آورید! در این حال ناگهان دیواری میان آنان زده می شود که دری دارد، داخل آن رو به رحمت است و خارج آن رو به عذاب است، منافقان، مؤمنان را فریاد می دارند مگر ما “در دنیا” با شما نبوده ایم؟ می گویند: بلی، ولیکن “با نفاق” خویشتن را گرفتار بلا کردید و چشم به راه ماندید و شک و تردید ورزیدید و آرزوها و پندارها شما را گول زد و اهریمن فریبکار شما را فریب داد تا اینکه فرمان خدا در رسید، پس امروز هم از شما و هم از کافران عوض و غرامتی پذیرفته نمی شود، جایگاه شما ها آتش دوزخ است، دوزخ سر پرستتان است و چه بد سرنوشتی و چه بد جایگاهی است! در جای دیگری قرآن کریم، گونه ی دیگری از گفتگو بهشتیان و دوزخیان را به تصویر می کشد: بهشتیان، دوزخیان را صدا می زنند که ما آنچه را پروردگار مان به ما وعده داده بود همه را حق یافته ایم، آیا شما هم آنچه را که پروردگار تان به شما وعده داده بود حق یافته اید؟ می گویند: بلی! ندا دهنده ای در میانشان ندا در می دهد که نفرین خدا بر ستمگران باد!، آن ستمگرانی که “مردمان را” از راه خدا باز می داشتند و راه خدا را کج و نادرست نشان دادند و آنانی که به آخرت کفر می ورزیدند”، سپس قرآن کریم می فرماید: “دوزخیان بهشتیان را صدا می زنند که مقداری از آب یا از چیزهایی که خداوند قسمت شما فرموده است به ما عطا کنید، بهشتیان می گویند: خداوند آب و چیزهایی بهشت را بر کافران قدغن کرده است، آن کسانی که خوشگذرانی و بازی را آئین خود کردند و زندگی دنیا آنان را گول زد، پس امروز ایشان را از یاد می بریم، چون ایشان رسیدن به چنین روزی را از یاد بردند و آیات ما را انکار کردند “.

حال اهل جهنم از نظر امام باقر علیه السلام

عمرو بن ثابت از امام باقر علیه السلام نقل می کند که حضرت فرمود: “اهل آتش جهنم در آنجا از شدت عذاب دوزخ همانند سگ و گرگ عوعو میکنند و زوزه می کشند، ای عمرو نظر و گمانت چیست در مورد قومی که مرگی برایشان نیست و عذابشان تخفیف پیدا نخواهد کرد؟ بسیار تشنه اند، بسیار گرسنه اند، چشمشان کور، گوششان کر و زبانشان لال است، صورتشان سیاه است، بسیار نادم و پشیمان هستند، مورد غضب واقع شده اند، از عذاب، رحم نمی شوند و عذابشان کم نمی گردد، در آتش دوزخ شعله می کشند و می سوزند، از ماء حمیم خواهند نوشید، از زقوم خواهند خورد، با گرزهای آهنین و آتشین زده خواهند شد و ملائکه غلاظ و شداد هیچ رحمی به آنان نخواهند کرد، آنان به رو به آتش کشیده خواهند شد، با شیاطین همنشین و رفیق خواهند شد، در غل و زنجیر بسته خواهند شد، هر چه داد و فریاد کنند کسی جوابشان را نخواهد داد، اگر چیزی بخواهند حاجتشان برآورده نخواهد شد،  این است حال کسی که داخل در آتش جهنم و دوزخ گردد ، چهار طایفه که عذابشان شدید است امام صادق علیه السلام از پدر گرامیش و آن حضرات از علی علیه السلام و او از پیامبر اکرم (ص) نقل می کند که فرمود  چهار طایفه هستند که در جهنم به خاطر عذاب شدیدشان اهل جهنم را اذیت و آزار می دهند؛ در جهنم از ماء حمیم می نوشند و صدای واویلایشان بلند می شود، بعضی از اهل دوزخ به بعضی دیگر می گویند: گناه اینان چیست که عذابشان اینقدر شدید است که ما را هم اذیت می کند؟یکی از این چهار طایفه: در تابوتی از آتش، معلق و آویزان است، طایفه دوم: امعاء و احشایشان روی زمین کشیده می شود طایفه سوم: از دهانشان خون و چرک جاری است، طایفه چهارم: گوشت بدن خودش را می خورد، آنگاه اهل جهنم از فرشته عذابی که موکل بر اینان است می پرسند که: تقصیر و گناه کسی که در داخل تابوت آتش آویزان است چیست؟ می گوید: این شخص وقتی مرد، حق الناس در گردنش بود که نه خودش ادا کرد و نه وصیت به ادا و وفای دین کرد، سپس می پرسند: گناه کسی که دل و روده و امعاء و احشایش روی زمین کشیده می شود چیست که هم خودش در عذاب است و هم ما را اذیت می کند؟ می گوید: او کسی است که از بول اجتناب نمی کرد که کجا بریزد و کجا ترشح کند، می پرسند: گناه طایفه سوم چیست که خون و چرک از دهانشان جاری است و از شدت عذابشان ما هم متعذی هستیم؟ می گوید: او کسی است که حرفهای بد و خبیث می زده و به مردم نسبت های ناروا می داده، آنگاه می پرسند: طایفه چهارم چه گناهی کرده اند که گوشت بدنشان را می خورند و چنان در اینجا معذبند که ما را هم اذیت و آزار می رسانند؟ می گوید: آنان با غیبت و سخن چینی گوشت مردم را می خورده اند”

جزای حکمرانی که به عدل عمل نکند

 هشام بن عبدالملک در زمان خلافتش به حج رفت، در مکه معظمه دستور داد شخصی را که از صحابه پیامبر باشد پیدا کنند و نزد وی ببرند، به او گفتتند: دیگر از صحابه کسی باقی نمانده است و همگی وفات کرده اند، گفت: اگر کسی از صحابه زنده نیست، یکی از افراد تابعین و شاگردان صحابه را بیاورند، گماشتگان خلیفه طاووس یمانی فقیه دانشمند معروف مدینه را پیدا کردند و به نزد خلیفه اموی بردند، وقتی “طاووس” وارد مجلس خلیفه شد تا نزدیک فرش جلو آمد و در آنجا نعلین را از پای در آورد، علاوه طبق معمول نگفت: السلام علیک یا امیرالمومنین و بدون ذکر کنیه و لقب خلیفه گفت: سلام! سپس در مقابل هشام نشست! آنگاه گفت: هشام چطوری؟! هشام سخت خشمگین شد و این سخنان میان آنها رد و بدل گردید،

خلیفه: ای طاووس!چرا چنین کردی؟

 طاووس یمانی: مگر چه کردم؟

 (خشم هشام بیشتر شد)، خلیفه: نعلینت را کنار فرش من در آوردی و مرا به کنیه و لقب یاد نکردی و طبق معمول سلام ننمودی، بعد هم مقابل من نشسته و می گویی هشام چطوری؟!

 طاووس یمانی: ای هشام! بیرون آوردن نعلین در کنار فرش تو چه اشکالی دارد؟ من روزی پنج بار آن را در پیشگاه خداوند بیرون می آورم، و خدا هم به من خشم نمی کند، علت اینکه به تو “امیرالمومنین” نگفتم این است که همه مردم از “امیرالمومنین” بودن تو راضی نیستند، من هم نخواستم به تو دروغ بگویم و اینکه تو را به کنیه نخواندم “و ابو فلان نگفتم” بدین لحاظ است که خداوند دوستان خود را به نام یاد کرده و فرموده است: یا داود و یا یحیی و یا عیسی ولی دشمنانش را به کنیه یاد نموده و می فرماید: “تبّت یدا ابی لهب” و اینکه گفتی چرا در مقابل من نشستی؟ من از امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام شنیدم که می گفت: هر گاه خواستی به مردی از دوزخیان نگاه کنی به مردی نگاه کن که نشسته است و عده ای در اطرافش ایستاده اند.

خیلفه: ای طاووس مرا موعظه کن

 طاووس یمانی: از امیرالمومنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) شنیدم که میفرمود: مارهایی در جهنم است که به بزرگی تل ها می باشد، و عقرب هایی است به اندازه قاطر، کار آنها این است که هر حکمرانی را که در میان رعیت با عدالت رفتار نکند می گزد و نیش می زنند. پس طاووس برخاست و رفت. 

جایگاه متکبران و حکام جور در جهنم

در جهنم کوهی است که به آن “صعدا” گفته می شود، و در صعدا بیابانی  است که “سقر” نام دارد، و در سقر چاهی است که “هب هب” نام دارد، وقتی درِ آن چاه برداشته شود اهل آتش از حرارت آن ضجه می زنند و آنجا جایگاه جباران و متکبران و حکام جور است.

جایگاه منافقین در جهنم

“ ان المنافیقن فی الدرک السفل من النار”

یعنی: “منافقین در پایین ترین طبقه جهنم قرار دارند، بعضی هم گفته اند که: منافقین در تابوتهایی از آهن هستند که در جهنم بر روی آتش آویزان می کنند و ایشان در داخل تابوتهای آهنی گداخته که هیچ راه فرار هم ندارد جزغاله می شوند .

چه کسانی به جهنم می روند

چند طایفه اند که ایشان را به رو در آتش جهنم می اندازند، اولین دسته که مورد حساب و مواخذه واقع می گردند، کسانی هستند که عمرشان را در تحصیل علم گذرانده اند، وقتی که از ایشان پرسیده می شود در مقابل عقل و فهمی که خدای تعالی به شما داد چه کرده اید؟ می گویند: ”پروردگارا می دانی که شبها نخوابیدیم، نشر علم دادیم، درس خواندیم، درس دادیم و کتاب نوشتیم”، پاسخشان می دهند: این کارها را کردید برای این که بگویند: شما عالمید، باسواد و با فضیلتید، (در این دوره به شما بگویند، آیت الله یا دکتر و پرفسور و دانشمند)، و به آن رسیدید، غرض این است که یک عمر خیال می کرد عالم دینی است و مُرکّبش از خون شهیدان برتر است، ولی نمی دانست که بندگی هوای نفسش را کرده است، امر می شود که او را به رو در آتش بیفکنند، چون ریاکار است، طایفه دیگر را می آورند، اینها قُرّاء قرآنند، به آنها هم می گویند: منظورتان از تلاوت قرآن این بود که بگویند: خوب قرآن می خوانید، قاری قرآن هستید؛ و به آن رسیدید دیگر از خدا چیزی طلب ندارید، آنها را هم به رو در آتش می افکنند، طایفه سوم: شهیدانند، که به خیال خودشان در راه خدا جانشان را فدا کردند، پاسخشان می دهند که: خدا از قصد شما آگاه است، منظورتان از رفتن به معرکه ی جنگ این بود که شجاعت خود را بروز دهید و به شما بگویند که پردل و زورمند و شجاعید و مردم هم گفتند و به مقصود خود رسیدید، “مگر از روی اخلاص و برای خدا کاری کرده باشند که بهشت مژده ی آنهاست” آنها را نیز به رو در آتش می اندازند، طایفه چهارم: اغنیایند، آنهایی که در راه خیر، پول خرج کرده اند، آنها را می آورند، عرض می کنند: خدایا تو می دانی که ما فقرا را اطعام کردیم و پوشانیدیم، مسجد ساختیم، آب انبار بنا کردیم، مدرسه ساختیم، موقوفه و خیرات جاری تاسیس نمودیم،ندا می رسد: اینها که می گویید درست است اما منظورتان این بود که بگویند: فلانی کریم است، اهل خیر است، دست و دل باز است، (یا در این دوره در روزنامه ها بنویسند فلان شخص، فلان مبلغ به زلزله زدگان و آسیب دیدگان کمک کرد)؛ و به منظور خود رسیدید، امر می شود اینها را هم به آتش افکنند ،” وای از ریا که شرک به خداست و در قیامت به چهار ندا خوانده می شوند:1_ کافر  2_ مشرک  3_ غادر  4_ مرائی و ما آیا عمل خالصی از خود سراغ داریم که هیچ شائبه و ریائی در آن نباشد؟ پس چرا این عذاب ها را از خود دور می دانیم؟ مالک جهنم به ایشان می گوید: وای بر شما چه کسانی هستید که خدا اینقدر ملاحظه شما را فرموده است؟ می گویند: ما امت پیامبر آخر الزمانیم اما بدبختانه ریا کاریم، خدای تعالی می فرماید: چون با این زبان یاد او کرده اند و این صورت ها را در سجده روی خاکها می گذاشتند هر چند ریا می کردند اما باز لطف حق شامل حالشان شده و همین صورت مجازی را به همین حد انجام داده اند به اعمال ناقابلشان ترتیب اثر داده می شود.

 چهار عامل ما را جهنمی کرد

 در قیامت بارها میان اهل بهشت و دوزخ گفت و گو رخ می دهد، که قرآن ترسیمی از آن گفت و گوها را بیان فرموده است، یکی از آن صحنه ها که در سوره مدثر آمده این است که: اهل بهشت از مجرمان می پرسند: چه عاملی شما را به دوزخ روانه کرد؟ آنها می کویند: چهار عامل:1- “لم نک من المصلین” ، پای بند نماز نبودیم، 2- “ولم نک نطعم المسکین” ، به گرسنگان اعتنا نمی کردیم،3- “و کنا نخوض مع الخائضین  “ ، ما در جامعه فاسد هضم شدیم، 4- “و کنا نکذب بیوم الدین” ، قیامت را هم نمی پذیرفتیم.

قیافه جهنمیان

“ و من اعرض عن ذکری فان له معیشة ضنکا و نحشره یوم القیامه اعمی قال رب لم حشرتنی اعمی و قد کنت بصیرا ” هرکس که از یاد من روی گردان شود، زندگی سخت و تنگی خواهد داشت و روز قیامت، او را کور و نابینا محشور می کنیم، می گوید: پروردگارا! چرا مرا نابینا محشور کردی من که بینا بودم؟!” و در جای دیگر می فرماید:”و من یظلل فلن تجد لهم اولیاء من دونه و نحشرههم یوم القیامة علی وجوههم عمیا و بکما و صما ماواهم جهنم کلما خبت زدناهم سعیرا”  “هر کس را که خداوند گمراه کند، هدایتگری غیر از خدا برای ایشان نخواهی یافت ؛ و روز قیامت آنها را بر صورتهایشان محشور می کنیم، در حالی که نابینا و کور و کرند و جایگاهشان جهنم است؛ هر زمان آتش آن فرو نشیند، شعله تازه ای بر آنان می افزاییم،  “یوم تبیض وجوه و تسود وجوه فاماالذین اسودت وجوههم اکفرتم بعد ایمانکم فذقوا العذاب بما کنتم تکفرون” “روزی که بعضی از چهر ها سفید و بعضی از چهره ها تاریک و سیاه می گردد؛ اما به کسانی که صورتشان سیاه  و تاریک و ظلمانی شده گفته می شود: آیا بعد از ایمان، کافر شدید؟ پس بچشید عذاب را به سبب آنچه کفر می ورزیدید،”“تری الذین کذبوا علی الله وجوههم مسودة ” “کسانی را که به خداوند دروغ بستند می بینی که صورتهایشان سیاه است،” قیافه اهل جهنم به قدری سیاه می شود که مثل تکه ای از شب ظلمانی می گردد، و در آیه دیگر می فرماید: “تلفح وجوههم النار و هم فیها کالحون”   “شعله های سوزان آتش همچون شمشیر به صورتهایشان نواخته می شود و در دوزخ چهره ای عبوس دادند،”بعضی از مفسرین می گویند وقتی چندین عذاب به اهل آتش رسید لبهایشان جمع می شود و دندانهایشان دیده می شود، شبیه میمون و بوزینه،” امام باقر علیه السلام می فرماید:”در صورت اهل جهنم شبیه صورت میمون مو می روید .” و در روایت است که: “اینان کور و کر و لال وارد جهنم می شوند،” و در روایت دیگری آمده که: “اهل جهنم به صورت حیوان وارد جهنم می شوند؛ بعضی به صورت میمون بعضی به صورت خوک، بعضی به صورت سگ و بعضی به صورت حیوانات درنده و خزنده و گزنده دیگر،” امام باقر علیه السلام می فرماید: “بدن اهل جهنم خیلی عظیم و بزرگ می شود به طوری که رانهایشان به اندازه کوه می شود، “ تا عذاب را بیشتر و بهتر بچشند”  از پیامبر اکرم روایت شده که فرموده اند: اهل عذاب ده صنف و شکل محشور می شوند: “صنفی به صورت میمون و بوزینگان، صنفی به صورت خوک، صنفی به صورت معکوس، یعنی سرشان روی زمین و پاهایشان به طرف بالا که بدین صورت روی آتش کشیده می شوند، صنفی کور، گروهی کر و لال، گروهی در حال جویدن زبانشان که چرک و خون از آن جاری است، برخی با دستان و پاهای بریده، و گروهی بسته بر نخلهایی از آتش، و برخی در حالی که جبه ها و لباسهایی از قطران و آتش پوشیده اند. ”

دوستان و رفقای جهنمی

 هر کس از یاد خدا روی گردان شود شیطان را به سراغ او می فرستیم پس همواره قرین و رفیق او است، و آنها “شیاطین” نیز ایشان را از راه خدا باز می دارند، در حالی که گمان می کنند هدایت یافتگانند، تا زمانی که در قیامت نزد ما حاضر شود می گوید: ای کاش میان من و تو فاصله مشرق و مغرب بود، چه بد همنشینی بودی )ولی ما به آنها می گوییم(هر گز این گفت و گوها امروز به حال شما سودی ندارد، چرا که ظلم کردید و همه در عذاب شریک هستید ، یکی از زهاد می گوید: با یکی از مومنان جن دوست بودم، روزی در مسجد نشسته بودم آن رفیق جنی ام آمد و به من گفت: شما این مردم را چگونه می بینی؟ گفتم: بعضی را بی خواب و مشغول عبادت خداوند و بعضی را در خواب و غافل از یاد خدا، گفت: آنچه بر سرهای ایشان است می بینی؟ گفتم: نه، چشمهای مرا مالید دیدم که بر سر هر فردی غرابی نشسته اما بعضی از غرابها با بالهایشان جلو چشم ایشان را گرفته اند و بعضی از غرابها گاهی جلو چشم ایشان را می گیرند و گاهی بالهایشان را جمع می کنند، گفتم: این چیست؟ گفت: اینها که به صورت غراب بر سر ایشان نشسته اند، شیاطین می باشند، هر فردی از این مردم هر مقدار که از خداوند غفلت دارند به همان مقدار شیاطین بر ایشان مسلط و مستولی می باشند و جلو چشمشان را با بالهایشان می گیرند و هر کس که از خدا غافل نیست چشمهایش باز است، آنگاه این آیه را قرائت کرد: “ و من یعش عن ذکر الرحمن نقیض له شیطانا فهو له قرین،”  بنابراین، کسانی که در دنیا شیاطین جنی و انسی را برای دوست و رفیق و قرین انتخاب کرده اند در قبر و قیامت و جهنم نیز رفیقشان ایشان خواهند بود، تفسیر منهج، ذیل آیات مورد بحث  حضرت علی علیه السلام می فرمایند: “در جهنم هر کسی مقرون به شیطانی است که قرین و همراه و دوست او است؛ یعنی به طرف راست اهل جهنم سنگ های آتش زا مثل سنگ کبریت و چخماق بسته می شود و در طرف چپش نیز رفیقی از شیطان است.

عذاب جسمی جهنمیان در آیات قرآن

 “کلما نضجت جلودهم بدلنا هم جلودا غیرها لیذوقوا العذاب ” هر گاه پوست بدنشان بر اثر آتش بسوزد پوست دیگری به آنها می پوشانیم تا عذاب را بچشد،” بعضی از مفسرین هم گفته اند: “همان پوست را ترمیم می کنند،” “ زدنا هم عذابا فوق العذاب”  یعنی: “ از روی عذاب، عذاب دیگری می کنیم، مثلا بعد از خوردن زقوم، ماء حمیم می دهیم و بعد از آن، آتش جهنم و بعد از آن، نیش مارها و عقربهای جهنم که در روایت دارد بزرگی مارها به اندازه فیل و یا شتر و بزرگی عقربها به اندازه قاطر می باشد، و بعد از آن، گرزهای آهنین و بعد از آن فرو بردن در رودخانه ها و استخرهای در حال جوش که از مس گداخته هم داغ تر است “سمعوا لها تغیظا و زفیرا ” آتش جهنم چنان نعره می کشد که جهنمیان صدای نعره جهنم را از دور می شنوند و جهنمیان را به رو در آتش دوزخ می افکنند، “ الذین یحشرون علی وجوههم الی جهنم ” جهنمیان را آتش از هر سو فرا می گیرد و به رو در آتش می افتند، “یوم یغشاهم العذاب من فوقهم و من تحت ارجلهم ”  یعنی: “ عذاب، از بالای سر و زیر پایشان برایشان احاطه می کند،” و در آیه دیگر می فرماید: “ لاملان جهنم من الجنة و الناس اجمعین ” یعنی: “ جهنم را پر از جن و انس می کنیم،” “لهم فیها زفیر و شهیق ”  یعنی: “ اهل جهنم در حین عذاب، از شدت ناراحتی صدای خر در می آورند،” “لنحضرنهم حول جهنم جثیا ” یعنی: “در جهنم جای نشستن نیست بلکه اهل جهنم بلند می شوند و سرپا می ایستند؛” شاید به خاطر همین است که خداوند می فرماید:  “ هل امتلات و تقول هل من مزیدا ” یعنی: “جای دوزخیان خیلی تنگ است و شاید بتواند بشود جهنم را به دیواری تشبیه کرد که به آن میخ بزنند که با وجود بزرگی دیوار، میخ با سختی در آن فرو می رود،” یا در روایت هست که: “ بعضی از قسمتهای جهنم مثل روغن سفت و داغ است همانند باتلاق پر از حرارت که ملائکه عذاب، جهنمیان را به داخل آن باتلاقها می ریزند و همه فرو می روند،  “ فان له نار جهنم لا یموت فیها و لا یحیی ” جهنمیان در آتش جهنم نیمه جان می شوند نه می میرند و نه زنده می شوند؛ گویا از شدت عذاب در حال اغما و بی هوشی به سر می برند، “یوم تقلب وجوههم فی النار ” در جهنم صورت جهنمیان را روی آتش می چرخانند تا مثل مرغ بریان شود، جهنمیان از شدت عذاب، خواستار مرگ می شوند، اما: “ لا یقضی علیهم فیموتوا و لا یخفف عنهم العذاب ” یعنی: “ در انجا دیگر مرگی نیست تا بمیرند و راحت شوند؛ و عذابشان هم کم نمی شود،” بعد می گویند: “ ربنا اخرجنا نعمل صالحا ” یعنی: “ خدایا ما را از جهنم خارج کن عمل صالح انجام می دهیم،” خداوند جواب می دهد: “ اولم نعمرکم ما یتذکر فیه من تذکر ”آیا به اندازه ای که مایه عبرت هر عبرت گیرنده ای شود به شما عمر ندادیم؟” یعنی : 60 سال، 70 سال، 80 سال به شما عمر ندادیم پس چرا متذکر نشدید و عمل صالح انجام ندادید؟ غل و زنجیر اهل جهنم “ انا اعتدنا للکافرین سلاسل و اغلالا و سعیرا” “اذ الاغلال فی اعناقهم و السلاسل یسحبون ”  “خذوه فقلوه ثم الجحیم صلوه ثم فی سلسلة ذرعها سبعون ذراعا فاسلکوه ” یعنی: برای کفار، غل و زنجیر آماده شده که آنان را با غل و زنجیر به طرف آتش جهنم می کشانند، بزرگی هر کدام از آن زنجیرها 70 ذراع است، یعنی حدود 35 متر، که در روایت است: “اگر یک حلقه از آن زنجیرها را روی دنیا بگذارند تمام آن، آب می شود،” خداوند به فرشتگان عذاب دستور می دهد که اینان را بگیرید و با این غل و زنجیرها ببندید و به طرف آتش جهنم بکشانید، در این هنگام 70 هزار ملائکه عذاب بلند می شوند و او را به طرف آتش می کشند، “ و لهم مقامع من حدید کلما ارادوا ان یخرجوا منها من غم اعیدوا فیها و ذوقوا عذاب الحریق ” یعنی: “ هر گاه اهل جهنم بخواهند از آتش جهنم فرار کنند، فرشتگان عذاب که گرزهای آهنین در دست دارند آنان را بر می گردانند و می گویند: بچشید عذاب آتش را،” و در روایت است که: “ گاهی هم ملائکه عذاب با این گرزها بر سر اهل عذاب می زنند، آنها به زیر آتش فرو می روند سپس زبانه آتش آنان را به روی آتش می آورد مانند کسی که در استخر آب به زیر آب رود سپس بیاید روی آب،” و در روایتی است که: ملائکه عذاب، اهل جهنم را با گرزهای آهنی می زنند و آنان را به قعر جهنم می اندازند که 70 سال راه است بعد از رسیدن به تهِ جهنم، زبانه آتش باز آنها را به بالای آتش می آورد باز ملائکه با گرزهای آهنی می زنند و به تهِ جهنم می اندازند و این حالت همچنان ادامه دارد . پرتاب از کوه در جهنم سأُرْهِقُهُ صعُوداً  اهل جهنم را مجبور می کنند با عجله از صَعود بالا رند، صَعود کوهی است از اتش در جهنم که بالا رفتن از آن خیلی دشوار است؛ ملائکه غلاط و شداد، اهل جهنم را مجبور می کنند که از آن کوه بالا روند تا به قله کوه برسند، وقتی به قله کوه رسیدند از آنجا به طرف دره های عمیق پایین کوه پرتابشان می کنند، امام صادق علیه السلام هم فرموده که: صعود کوهی است زرد رنگ از اتش در وسط جهنم.

چاه فلق در جهنم قُلْ أَعُوذُ بِرَب الْفَلَقِ

فلق چاهی است در جهنم که اهل جهنم از شدت حرارت و خوف و ترس آن چاه به خداوند پناه می برند؛ این چاه از خداوند اذن خواست که نفس بکشد خداوند هم به آن اذن داد، وقتی نفس کشید جهنم پر از آتش شد، و از پیامبر اکرم “ص” روایت شده که فرمود: در جهنم یک وادی از آتش است که اهل جهنم از حرارت آن روزی ۷۰ هزار بار به خدا پناه می برند، ودر آن وادی ، اتاقی از آتش است و در آن اتاق چاهی از اتش است و در آن چاه ، تابوتی از آتش است و در داخل آن تابوت، ماری از آتش است که ۱۰۰۰ نیش دارد و طول خر نیش آن ۵۰۰ متر است، و لذا خداوند به پیامبر می فرماید: بگو پناه می برم به آفریدگار فلق یک طایفه از کسانی که اهل این چاه هستند، شرابخواران می باشند، فلق یعنی صدع، صدع به معنای سوراخ در یک چیز سفت و محکم است و مراد این است که در جهنم ، چاهی است که در آن ۷۰ هزار خانه است و در آن خانه ۷۰ هزار اتاق است و در آن اتاق ۷۰ هزار سیاهی است و در آن سیاهی ۷۰ هزار ظرف سم است که همه اهل جهنم باید از اینجا عبور کنند.

 اتش در حال جوشیدن

 پیامبر اکرم “ص” فرمود: روزی جبرئیل بر من نازل شد در حالی که رنگش پریده بود، پرسیدم چرا رنگت پریده؟ گفت: به جهنم نگاه کردم دیدم یک وادی در جهنم است که اتش آن می جوشد، از خازن جهنم پرسیدم که این وادی برای چه کسانی است؟ گفت: برای سه طایفه:

۱- متکبران،

۲- قوادها که واسطه حرام بین دو نفر هستند،

۳- شرابخواران،

 غاری از آتش

در جهنم در تفسیر علی بن ابراهیم از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: در جهنم ، غاری از آتش است که اهل جهنم از آن غار به خدا پناه می برند و این غار مخصوص متکبران است.

آسیاب ادم خردکن در جهنم” پناه بر خداوند رحمان”

 در جهنم آسیابی است که بعضی از اهل جهنم را به داخل آن می اندازند؛ مثل آرد خرد می کند و بیرون می ریزد و دوباره آنان به حالت اول بر می گردند ، باز ملائکه غلاط و شداد آنان را به داخل آسیاب می ریزند و این حالت همچنان ادامه دارد، بعضی از افراد مخصوص این آسیاب، ظالمین و ستمگران و زورگویان هستند، و بعضی دیگر وزرا و وکلا و افرادی هستند که دستشان به جایی می رسد و در حق مردم خیانت می کنند وبیت المال را حیف و میل می نمایند.

چاهی در کوه سکران

پیامبر اکرم فرمود: در جهنم کوهی است که به آن کوه سکران می گویند”هر کس آن کوه را ببیند از شدت عذابش مست لایعقل و از خود بی خود می شود” در زیر آن کوه، یک وادی است که غضبان نام دارد” خداوند از شدت غیظ و غضب و خشمش آن را آفریده” و در آن وادی چاهی است که به اندازه صد سال راه ، عمق دارد و در آن چاه تابوتهایی از آتش است و در آن تابوتها صندوقهایی از اتش می باشد و در داخل  آن صندوقها ، لباسها و غل و زنجیرهایی از آتش؛که جای گروهایی از اهل جهنم اینجاست.( پناه بر خدا)

آسان ترین عذاب جهنم

آسان ترین عذاب جهنم این است که یک جفت نعل از آتش بر پای او می زنند که از شدت حرارت آن نعلها ، مغز سرش می جوشد، مانند آتشی است که زیر دیگ روشن کنند و آب در دیگ به جوش می آید، و او خیال می کند که عذاب ائ از عذاب همه اهل جهنم شدیدتر است در حالی که عذاب او از همه عذابها سبکتر و خفیف تر می باشد.

 عذابهای روحی اهل جهنم

1- دوری از رحمت خدا

“الیوم ننساکم کما نسیتم لقاء یومکم هذا ” چنانچه شما در دنیا این روز را فراموش کرده بودید و هر کاری که دلتان می خواست می کردید امروز هم ما شما را فراموش می کنیم و باکی نداریم چه بر سرتان بیاید، انسان در دنیا وقتی دچار یک بلای عظیم می شود مثل سیل و زلزله و غرق شدن در دریا و ،،، فوری متوجه خدا می شود تا از رحمت خدا استفاده کند و این بلیه مرتفع گردد، اما در جهنم، اهل عذاب مایوس از رحمت خداوند هستند؛ زیرا جهنم را خداوند با غضبش خلق کرده و خودش فرموده که : ما امروز شما را فراموش می کنیم و این یاس از رحمت خدا بزرگترین عذاب روحی برای اهل جهنم است، بعضی از زندانیان دنیا که امید به عفو و بخشش دارند فشار روحیشان کمتر از کسانی است که به زندان ابد، آن هم چندین حبس ابد محکوم شده اند، می باشد، و روی همین حساب است که حضرت امیرالمومنین علیه السلام در دعای کمیل می فرماید: “الهی اصبر علی عذبک فکیف اصبر علی فراقک؟” “صبر بر عذاب، آسانتر از صبر بر دوری از رحمت خداوند است.

 حسرت

“کذلک یریهم الله اعمالهم حسرات علیهم ” “خداوند این چنین اعمال حسرت زای آنان را نشانشان می دهد،” و در آیه دیگر می فرماید: “یوم یعض الظالم علی یدیه و یقول یا لیتنی اتخذت مع الرسول سبیلا ”  “انگشت حسرت بر دندان می گزد و می گوید: ای کاش راه پیامبر را رفته بودم،” امام صادق علیه السلام می فرماید: “خداوند برای همه خلایق منزلی در بهشت درست کرده وقتی اهل ج هنم وارد جهنم می شوند منادی ندا می کند که به طرف بهشت نگاه کنید، همه نگاه می کنند و منازل و حور و نعمتهای بهشتی خود را می بینند به آنان گفته می شود: اگر شما هم خدا را اطاعت می کردید مانند بهشتیان در آن منازل ساکن می شدید و از آن نعمتها بهرمند می شدید، در این هنگام اهل جهنم از آه و حسرت نزدیک می شود که سکته کنند و بمیرند و این حسرت همچنان دامنگیر آنان است، پس منازل و آنچه مربوط به جهنمیان است را بین بهشتیان تقسیم می کنند، در عوض بهشتیان نیز منازل و عذابهایی که در جهنم داشتند که بین جهنمیان تقسیم می شود و حسرت اهل جهنم را دو چندان می کند. قرآن می فرماید: “ جهنمیانی که از رهبران گمراه و ستمگر پیروی می کردند در جهنم با حسرت می گویند: ای کاش بار دیگر به دنیا بر می گشتیم و از رهبرانمان برائت می جستیم. ”

ذلت و خواری

جهنمیان هر کدام در دنیا یک پادشاه  و متکبر و زورگو و گردنشکی بوده اند که کسی حق نداشت روی حرف آنان حرف بزند، در جهنم عکس می شود؛ ملائکه عذاب، اینان را خوار و ذلیل می کنند و عذابها را بر اینها می چشانند و به قول قرآن می گویند: “ ذق انک انت العزیز الکریم ” “ تو که خودت را عزیز و بزرگوار می دانستی حالا عذاب را بچش،” اهل جهنم خواستار تخفیف مجازات و استفاده از آب گوارا و نعمتهای خوب می شوند خداوند در جوابشان می فرماید: “اخسئو فیها و لا تکلمون ”  “لال شوید و حرف نزنید” “اخسا” کلمه ای است که انسان به سگ می گوید؛ یعنی وقتی سگ پارس و عوعو می کند انسان به او چخ می کند تا عوعو نکند خداوند هم جواب جهنمیان را چخ می کند، و این کمال خواری و ذلت است،

 ملامت و سرزنش خداوند و ملائکه

“ وامتازوا الیوم ایها المجرمون الم اعهد الیکم یا بنی آدم الا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین و ان اعبدونی هذا صراط المستقیم و لقد اضل منکم جبلا کثیرا افلم تکونوا تعقلون هذه جهنم التی کنتم توعدون ” “ای گناهکارن جدا شوید آیا با شما عهد نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟  و اینکه مرا بپرستید که راه مستقیم این است؟ او گروه زیادی از شما را گمراه کرد آیا اندیشه نکردید؟ این همان دوزخی است که به شما وعده داده شده بود،”

در آیه دیگر فرمود: “یا معشر الجن و الانس الم یاتکم رسل منکم یقصمون علیکم آیاتی و ینذرونکم لقاء یومکم هذا قالوا شهدنا علی انفسنا ”  یعنی: “ آیا فرستادگانی از خود شما به طرفتان نیامد تا آیات و دستورات ما را برای شما بگوید و شما را از عذاب امروز بترساند؟ می گویند: چرا آمد و ما امروز خودمان بر علیه خودمان شهادت می دهیم،  اهل جهنم به خازنان جهنم و ملائکه عذاب می گویند: از پروردگارتان بخواهید یک روز عذاب را از ما بدارد یا بر ما تخفیف دهد، ملائکه می گویند: آیا در دنیا فرستادگانی از طرف خداوند نیامدند تا شما را از عذاب جهنم بترسانند و شما را وادار به اطاعت از دستورات خدا کنند؟ می گویند: چرا آمدند اما ما ایشان را تکذیب کردیم و اگر به حرفشان گوش کرده بودیم الان در جهنم نبودیم، “لو کنا نسمع او نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر ”ملائکه عذاب در جوابشان می گویند: خودتان از خدا بخواهید ما اجازه نداریم؛ تازه خواهش شما نفعی به حالتان ندارد؛ چون آن موقع شما خدا را فراموش کردید حالا هم خدا شما را فراموش کرده است.

 شیطان تقصیر را به گردن جهنمیان می اندازد

انسان معمولا دوست دارد هر کار خلافی را که کرد به گردن دیگری بیندازد، در جهنم هم اهل جهنم تقصیر را به گردن شیطان می اندازند و می گویند: این شیطان بود که ما را اغوا کرد و الا ما به دستورات خداوند عمل می کردیم و رستگار می شدیم، اما شیطان زیر بار نمی رود و تقصیر را به گردن خود  آنان می اندازد، قرآن چنین نقل می کند: “ و قال الشیطان لما قضی الامر ان الله وعدکم وعد الحق و وعدتکم فاخلقتکم و ما  کان لی علیکم من سلطان الا ان دعوتکم فاستجبتم لی فلا تلومونی و لوموا انفسکم و ما انا بمصرخکم و ما انتم بمصرخی انی کفرت بما اشرکتمون من قبل ان الظالمین لهم عذاب الیم ” یعنی: “وقتی اهل بهشت وارد بهشت شدند و اهل جهنم وارد جهنم گردیدند اهل آتش، شیطان را ملامت می کنند، شیطان در جوابشان می گوید: خداوند به شما وعده حق داد از بهشت و جهنم و ثواب و عقاب، و با فرستادن کتاب و پیامبران و امامان، حجت را بر شما تمام کرد؛ اما من به شما وعده های دورغین دادم و با وسوسه هایم شما را از عذاب ایمن کردم بدون اینکه حجت و دلیلی بیاورم و بدون اینکه شما را مجبور به عمل خلاف کنم، بلکه تنها شما را بر خلاف دستورات الهی فراخواندم و شما دستورات و انذارها و حجت و برهان خدا و رسولان او را رها کردید و به خواسته من لبیک گفتید؛ پس مرا ملامت نکنید و خودتان را ملامت کنید، نه من الآن فریادرس شما هستم نه شما فریاد رس من، و من از آنچه که شما شرک ورزیدید و مرا شریک خدا قرار دادید و به حرف من گوش کردید بیزارم.

 رهبران جهنمی

وقتی اهل جهنم از شیطان ناامید می شوند، پیروها به سراغ رهبرانشان می روند و می گویند: “فقال الضعفاء للذین استکبروا انا کنا لکم تبعا فهل انتم مغنون عنا من عذاب الله من شیء قالو لو هدانا الله لهدیناکم سواء علینا اجرعنا ام صبرنا مالنا من محیص ” پیروها می گویند: ما تابع شما بودیم آیا شما می توانید عذاب را از ما برداید؟ رهبران می گویند: اگر خدا ما را هدایت کند و از عذاب رها نماید ما هم شما را رها می کنیم اما الآن همه ما به طور یکسان در عذاب هستیم، و جزع و فزع کنیم یا صبر کنیم فرقی ندارد فعلا چاره ای نداریم و از دست ما کاری ساخته نیست، و نیز مشابه همین جریان را قرآن نقل می کند و می فرماید: “پیروان، به رهبران مراجعه می کنند و می گویند: اگر شما نبودید ما مومن می شدیم، رهبران می گویند: آیا ما شما را از هدایت باز داشتیم؟ بلکه شما خودتان مجرم و گناهکار بودید، دوباره پیروان می گویند: بلکه وسوسه های شبانه روزی شما ما را از راه به در کرد . آنان وقتی عذاب الهی را می بینند پشیمانی خود را پنهان می کنند اما ما غل و زنجیر بر گردن کافران می زنیم،” وقرآن نیز می فرماید: “پیروان، تقصیر را به گردن رهبران جهنمی می اندازند اما آنان می گویند: ما که به شما سلطه ای نداشتیم بلکه خود شما نه تنها مومن نبودید بلکه طغیانگر بودید ،” در سوره ی بقره نیز می فرماید: “ در جهنم رهبران گمراه و گمراه کننده وقتی عذاب را مشاهده می کنند از پیروان خویش بیزاری می جویند، پیروانشان نیز می گویند: ای کاش بار دیگر به دنیا بر می گشتیم تا از پیشوایان گمراه خویش برائت و بیزاری می جستیم چنانچه آنان از ما بیزاری جستند. ”

 دشمنی اهل آتش با یکدیگر

“الا خلاء یومئذ بعضه م لبعض عدو ”

همه دوستان دنیایی در جهنم با هم دشمن می شوند و همه رهبران و پیروان در آنجا با هم مخاصمه می کنند و تقصیر را به گردن یکدیگر می اندازند، در تفسیر است که وقتی رهبران مستکبر و ظالم را که به طرف عذاب می برند پیروانشان را هم به دنبال آنها می برند، رهبران از ملائکه عذاب می پرسند: اینان کیانند که به دنبال ما می آیند؟ می گویند: اینان پیروان دنیایی شما هستند، رهبران به پیروان می گویند: شادی و خوشحالی برای شما مباد که شما اهل آتش هستید، پیروان هم به آنان می گویند: شادی و خوشحالی برای شما مباد که شما ما را بدبخت کردید و این عذاب الهی را برای ما فراهم کردید، آنگاه پیروان می گویند: خدایا عذاب کسانی را که ما را مبتلای به عذاب کردند زیاد فرما.

مسخره کردن و استهزا کردن جهنمیان توسط بهشتیان

در قرآن می فرماید: “ ان الذین اجرموا کانوا من الذین آمنو یضحکون ” “در دنیا مجرمان و گناهکاران پیوسته مومنان را مسخره می کردند، و به آنان می خندیدند،” و در آیه دیگر می فرماید: “فالیوم الذین آمنو من الکفار یضحکون ”  “اما امروز مومنان، مجرمان را مسخره می کنند و به آنان می خندند، در تفسیر است: که در آن روز اهل بهشت به جهنم نگاه می کنند و می بینند کسانی که در دنیا آان را مسخره می کردند و می خندیدند الآن در جهنم معذبند، بعضی در حمیم، بعضی در زقوم، بعضی در غساق و غسلین، بعضی در چنگال سگان، بعضی در نیش مارها و عقربهای جهنم و … به آنان می گویند: ببینید ما چقدر در ناز و نعمت غرق هستیم، بیایید به طرف ما، اهل جهنم، نگاه می کنند و می بینند درهای بهشت باز است خودشان را به هر وسیله ای شده تا نزدیکی خروجی درهای بهشت می رسانند اما می بینند درهای بهشت بسته است به نظر آنها باز می آمده در این هنگام ملائکه غلاظ و شداد به سر آنان می کوبند و وسط جهنم پرتاب می کنند و اهل بهشت شروع می کنند به خندیدن، طوری که از شدت خنده به پشت می افتند.

 شدت و دوام عذابهای اهل جهنم از نظر آیات

 “لا یخفف عنهم العذاب و لا هم ینظرون ” یعنی: “نه عذابشان قطع می شود و مهلت داده می شوند و نه کم می شود و تخفیف داده می شود، بلکه هر روز و هر ساعت و هر لحظه عذاب می شوند و عذابشان تخفیف هم پیدا نمی کند، “و استفتحوا و خاب کل جبار عنید من ورائه جهنم و یسقی من ماء صدید یتجرعه و لا یکاد یسیغه و یاتیه الموت من کل مکان و ما هو بمیت و من ورائه عذاب غلیظ ”  یعنی: “خلاصه این که هیچ راه فرار ندارند و مرگ از هر سو به آنان هجوم می آورد، اما نمی میرند؛ چون مرگ ذبح شده است، یا اینکه از شدت عذاب حاضرند بمیرند اما نمی میرند، تازه عذاب غلیظ و شدیدی بعد از آن عذاب خواهند داشت، یعنی: نه تنها عذاب بعدیشان سبک تر نیست بلکه شدید تر هم است”“فالذین کفروا قطعت لهم ثیاب من نار یصب من فوق رووسهم الحمیم یصهر به ما فی بطونهم و الجلود و لهم مقامع من حدید کلما ارادوا ان یخرجوا منها من غم اعیدوا فیها و ذوقوا عذاب الحریق ”  یعنی: “برای کافران، لباسی از آتش بریده شده و مایع سوزان و جوشان حمیم بر سرشان ریخته می شود که هم درونشان با آن می سوزد و آب می شود و هم پوستشان، و آنان را با گرزهای آهنین می زنند، هر گاه بخواهند از غم و اندوه دوزخ خارج شوند و فرار کنند آنها را باز می گردانند و به آنان گفته می شود که بچشید عذاب سوزان را،” در آیه دیگر می فرماید: “و ذوقوا عذاب الخلد بما کنتم تعلمون ”  یعنی: “به خاطر کارهایی که در دنیا کردید اکنون عذاب را بچشید،” و جای دیگر می فرماید: “و قال الذین فی النار لخزنة جهنم ادعو ربکم و یخفف عنا یوما من العذاب قالوا اولم تاتیکم رسلکم بالبینات قالوا بلی قالو فادعوا و ما دعاء الکافرین الا فی ضلال ” یعنی: “جهنمیان به خازنان جهنم می گویند: از پروردگارتان بخواهید یک روز عذاب را از ما بردارد یا سبک کند، می گویند: آیا فرستادگانی از خود شما با دلیل و برهان نیامدند پیش شما؟ گویند: چرا، خازنان گویند: پس خودتان از خدا بخواهید ما نمی خواهیم و خواهش کافران جز ضلالت نیست،” و در آیه دیگر می فرماید: “فذوقوا فلن نزیدکم الا عذابا ” کلمه “لن” برای دوام است، یعنی: عذاب را بچشید که ما جز عذاب برای شما زیاد نمی کنیم، یعنی: ما نه تنها عذاب شما را کم نمی کنیم بلکه مرتب عذاب شما را زیاد می کنیم، “یوم المجرم لو یفتدی من عذاب یومئذ ببنیه و صاحبته و اخیه و فصیلته التی توویه و من فی الارض جمیعا ثم ینجیه ” یعنی: “در آن روز، مجر م و گنهکار دوست می دارد، فرزند و همسر و برادر و قبیله اش و بلکه تمام مردم روی زمین را در برابر عذاب خودش فدا کند تا خودش را نجات دهد،” “فیعذبه الله العذاب الاکبر ” “خداوند او را به عذاب بزرگ مجازات می کند،” “انا اعتدنا للظالمین نارا بهم سرادقها و ان یستغیثوا یغاقوا بماء کالمهل یشوی الوجوه بئس الشراب و سائت مرتفعا ”  ما برای ستمگران، آتشی آماده کرده ایم که سرا پرده و دیوارهای اتشین ان، آنها را از هر سو احاطه کرده است، و اگر تقاضای آب کنند آبی برای انها می آورند همانند فلز گداخته که وقتی نزدیک آن شوند پوست صورتشان بریزد و صورتشان بریان گردد چه بد نوشیدنی و چه بد محل اجتماعی است.” “و تری المجرمین یومئذ فی الاصفاد سرابیلهم من قطران و تغشی وجوههم النار ” و آن روز مجرمان را همراه هم در غل و زنجیر می بینی یعنی دستان و گردنشان را به هم بسته اند و لباسشان از قطران است که ماده چسبنده سیاه بد بوی قابل اشتعال است و صورتشان را آتش می پوشاند، “تلفح وجوههم النار و هم فیها کالحون ” شعله های سوزان آتش همچون شمشیر به صورتشان نواخته می شود و در دوزخ چهره ای در هم کشیده و عبوس دارند “به طوری که لبهایشان جمع می شود و دندانهایشان دیده می شود،” “اذ الاغلال فی اعناقهم و السلاسل یسحبون فی الحمیم ثم فی النار یسجرون ” “در آن هنگام که غل و زنجیرها بر گردن آنها قرار دارد؛ آنان را به طرف آبی سوزان می کشند سپس در آتش دوزخ، افروخته می شوند،” “ و اذا القوا منها مکانا ضیقا مقرنین دعو هنالک ثبورا لا تدعوا الیوم ثبورا واحدا و ادعوا ثبورا کثیرا ”“هنگامی که در جای تنگ و محدودی از جهنم افکنده شوند در حالی که در غل و زنجیزند، فریاد و واویلای آنان بلند می شود “به آنان گفته می شود: “ امروز یک واویلا نگویید، بلکه بسیار واویلا بگویید” “ربنا اخرجنا منها فان عدنا فانا ظالمون، قال اخسئوا فیها و لا تکلمون ” “جهنمیان می گویند:” پروردگارا ما را از این دوزخ بیرون آور اگر بار دیگر تکرار کردیم قطعا ستمگریم و مستحق    عذاب، خداوند در جوابشان می گوید: بروید گم شوید داخل آتش و دیگر با من حرف نزنید،”“اخساء” کلمه ای است که برای سگ به کار می رود؛ یعنی: خفه شوید، در واقع همانطور که سگی را انسان بخواهد از خودش براند آن را چخ می کند خداوند نیز جهنمیان را چخ می کند، “و من جاء بالسیئة فکبت وجوههم فی النار هل تجزون الا ما کنتم تعلمون ”“کسانی که اعمال بد با خود بیاورند به رو در آتش افکنده می شوند؛ آیا جزایی جز آنچه عمل می کردید خواهید داشت؟!”

باد، باران و سایه های جهنمی

“و اصحاب الشمال ما اصحاب الشمال فی سموم و حمیم و ظل من یحموم لا بارد و لاکریم”  “اصحاب شمال کسانی هستند که نامه اعمالشان را به دست چپشان می دهند و یا در سمت چپ عرش هستند، اینها اعمالشان خیلی فضیحت بار و وخیم است؛ یا بی ایمان از دنیا رفته اند یا گناهانشان از نیکیهایشان زیاد است، غذای اینها در جهنم، زقوم و ضریع است و آب آشامیدنیشان حمیم و صدید و غساق و غسلین است و باد و هوای خنکشان سموم است،” “ فی سموم و حمیم .“سموم” یعنی باد بسیار گرم و سوزان که از تمام منافذ بدن مثل دهان و چشم و گوش و بینی به داخل بدن نفوذ می کند و دل و روده و کبد و امعاء و احشای داخلی بدن جهنماین را می سوزاند و آتش می زند، جهنمیان وقتی زقوم و ماء حمیم خوردند، بدنشان پر از آتش و حرارت می گردد، در این هنگام دنبال باد خنکی می گردند تا اندکی از حرارت می گردد، در این هنگام دنبال باد خنکی می گردند تا اندکی از حرارت بیرونی و درونیشان را کاهش دهد، دچار باد سموم می شوند که آتشی بر حرارتشان می افزاید، سر انجام به دنبال سایه می گردند مخصوصا سایه های باران زا، “ظل من یحموم”سایه پیدا می کنند اما این سایه هم نه تنها از حرارت جلوگیری نمی کند و خنکی ندارد بلکه سایه ای است گرم و سوزان؛ زیرا دوده های آتشین جهنم است که هم سیاه است و تاریک و هم گرم و سوزان که قرآن می فرماید: سایه آتشین که نه سرد است و نه مهربان که همانند باران آتش زا بر سر اهل جهنم و جهنمیان با دیدن چنین باران آتش زایی به گوشه و کنار جهنم فرار می کنند، و در آیه دیگر می فرماید:”انطلقوا الی ظل ذی ثلاث شعب لا ظلیل و لا یغنی من اللهب انها ترمی بشرر کالقصر کانه جمالة صفر ”“ در جهنم به جهنمیان گفته می شود: بروید به سوی سایه های سه شاخه، سایه ناشی از دودهای خفقان باری که سه شاخه دارد، شاخه ای بر فراز سر و شاخه ای از سمت راست و شاخه ای از سمت چپ، خلاصه سایه مرگباری که از هر سو آنان را احاطه کرده که نه تنها هیچ گونه نسیم و خنکی در آن نیست بلکه از آن، آتش می بارد و پر از جرقه های آتش است؛ جرقه هایی عظیم همچون کاخها یا شتران زرد رنگ که با سرعت به هر سو پرتاب می شوند.

غذای جهنمیان

1-زقوم:

ثم انکم ایها الضالون المکذبون لاکلون من شجر من زقوم فمالئون منها البطون. “گمراهان و دروغگویان و تکذیب کنندگان قیامت و جهنم از درخت زقوم می خورند تا شکمشان پر شود،” ان شجرة الزقوم طعام الاثیم کالمهل یغلی فی البطون کغلی الحمیم. “از درخت زقوم مسلما غذای گنهکاران است، همانند فلز گداخته در شکمها می جوشد،” “مُهل” به مواد سفت در حال جوش یا ته نشین های روغن در حال جوش گفته می شود که زقوم در شکم گنهکاران همانند آن جوشش و غلیان دارد،” اذلک خیر نزلا ام شجرة الزقوم انا جعلناها فتنة للظالمین انها شجرة تخرج فی اصل الجحیم طلحها کانه رووس الشیاطین فانهم لاکلون منها فملئون منها البطون”  آیا نعمتهای بهشتی بهتر است یا درخت نفرت انگیز زقوم؟ ما آن را مایه آزمایش و درد و رنج ظالمان قرار دادیم، آن درختی است که از قعر جهنم می روید میوه آن مانند سرهای شیاطین است، آنها”مجرمان” از آن می خورند و شکمهایشان را از آن پر می کنند.

درخت زقوم

درخت زقوم، درختی است که از قعر جهنم می روید و شاخ و برگهایش به همه طبقات جهنم می رود، میوه های آن بسیار خشن و ریز و تلخ و گندیده تر از هر مرداری است، ابوجهل با شنیدن این آیه شروع به مسخره کرد و می گفت: هر درختی در آتش می سوزد این چه درختی است که توی آتش می روید؟ خداوند جوابش را با این آیه داد: “انا جعلناها فتنة للظالمین” ما این درخت را مورد آزمایش ستمگران قرار دادیم تا ببینیم این واقعیت را قبول می کنند که می شود درختی هم از توی آتش بروید و آتش آن درخت را نسوزاند یا نه؛ چنانچه در جهنم مار و عقرب هست که آتش جهنم آنها را نمی سوزاند، ولی ابو جهل و دیگران که این واقعیت را نپذیرفتند و شروع به مسخره کردند، از آزماتیش بیرون نیمدند و جایگاهشان جهنم و طعامشان زقوم خواهد بود.

تشبیه میوه زقوم به سرهای شیاطین

چرا خداوند میوه درخت زقوم را به سرهای شیاطین تشبیه کرده؟ جوابش این است که: انسان از شیاطین تصویر بدی در ذهنش دارد بر خلاف فرشته ها که انسان از آنان تصویر خوبی دارد و چون زشت ترین و بد قیافه ترین تصویر را انسان ها از شیاطین و مخصوصا از سر آنها دارند لذا خداوند هم شکوفه و میوه درخت زقوم را به سر شیاطین تشبیه کرده،

پذیرایی از جهنمیان

عرب به آنچه که انسان برای پذیرایی از میوه ها آماده می کند و با ورود میهمان از او پذیرایی می کند”نزُل” میگوید؛ بابراین، آنچه برای میهمانان جهنم آماده شده زقوم است که جهنمیان وقتی شدیدا گرسنه می شوند، می روند پیش خازن جهنم و درخواست طعام و غذا می کنند او هم اینها را به پیش درخت زقوم می برد، آنان از شدت گرسنگی، حرارت و بدبویی و بدمزه بودن آن را فراموش می کنند و آنقدر از زقوم می خورند تا شکمشان پر می شود؛ در این هنگام احساس می کنند که شکمشان پر از آتش است و امعاء و احشای بدنشان می سوزد، از خازن جهنم درخواست آب می کنند تا آتش درونشان را فرو نشاند، خازن جهنم آنان را به آب حمیم و صدید راهنمایی میکند، در مجمع البیان، ذیل جمله” شجرة الزقوم” گفته: روایت شده که: قریش وقتی این آیه را شنیدند گفتند: ما تا کنون چنین اسمی را نشنیده ایم و چنین درختی را نمی شناسیم، ابن زبعری می گوید: زقوم به زبان بربرها نام طعامی است که از خرما و کره درست می شود؛ و در روایتی به لغت اهل یمن آمده که ابوجهل به کنیز خود گفت: “زقمینا_برایمان زقوم بیاور” کنیز هم خرما و کره آورد، ابوجهل به رفقایش گفت: “تزقمو بهذا الذی یخوفکم به محمد_ از همین زقوم که محمد شما را از آن می ترساند بخورید،” محمد پنداشته که در آتش درخت سبز می شود و حال آنکه آتش، درخت را می سوزاند، در پاسخ وی این آیه آمد:  “انا جعلناها فتنة للظالمین. ” ابوجهل قطعا از جمله کسانی است که در جهنم زقوم خواهد خورد؛ زیرا پیامبر اکرم را مسخره کرده و جواب قاطعی از خداوند گرفته.

ضریع:

غذای دیگر اهل جهنم “ضریع” است که قران می فرماید:” ان لذینا،،،طعاما ذا غصة و عذابا الیما ”اهل جهنم وقتی غذاهای جهنم را می خورند احساس خوشحالی و سیری نمی کنند بلکه غصه دار می شوند؛ چون عذاب الیم و دردناک است،”لیس لهم طعام الا من ضریع لا یسمن و لا یغنی من جوع ” غذای ضریع، نه باعث چاقی آنان می شود و نه آنان را سیر می کند؛ چون غذا نیست بلکه آتش و عذاب است، ضریع هم مثل زقوم از هر مردار گندیده ای گندیده تر و از هر میوه و غذای تلخی تلخ تر و از هر آتشی سوزانده تر است که اهل جهنم هر مقدار ار آن بخورندئ باعث سیری آنان نمی شود؛ چون آتشی بیش نیست، و در روایت است که: “اگر قطره ای از ضریع در آبهای دنیا ریخته شود تمام حیوانان دریایی از بوی بد آن می میرند. ”

ضریع از نظر مفسران و روایات

ضریع، نوعی گیاه خاردار است که برگ ندارد و اگر خشک شود سم کشنده می گردد، هیچ حیوانی این گیاه را نمیخورد،

خداوند که غذای اهل دوزخ را به این گیاه تلخ و سم دار و بدبو تشبیه کرده به خاطر خباثت این گیاه است و الا ضریعی که در جهنم است قطعا به مراتب از این گیاه بدتر و تلخ تر و بدبوتر خواهد بود؛ چنانچه پیامبر اکرم فرموده: ضریع، چیزی است در میان آتش دوزخ که خاردار است و از تلخ ترین گیاهان، تلخ تر و از مردار گندیده تر است و حرارتش نیز از حرارت آتش بیشتر است، بعضی از راویان گفته اند که: در جهنم، دوزخیان بسیار گرسنه می شوند چنانچه از زیادی گرسنگی، آتش جهنم برایشان آسان می شود، در این هنگام، ضریع به انسان دهند که چون بخورند در گلویشان گیر کند”چون خار دار است” و فرو نرود و به همین جهت قران فرموده: “وطعاما ذا غصة” آنان به یادشان می اید که در دنیا وقتی غذا گلویشان گیر می کرد، آب می خوردند، در آنجا نیز تقاضای آب می کنند تا طعام ضریع را از گلویشان پایین ببرد، ملائکه عذاب از چشمه آنیه که چشمه جوشانی است و مانند مس گداخته است به ایشان آب دهند که وقتی نزدیک آن شوند پوست صورتشان درون آن ریزد و چون بخورند تمام امعاء و احشایشان را بسوزاند، بعضی از دشمنان اسلام وقتی این آیه را شنیدند به مسخره گفتند: محمد ما را از این غذا می ترساند در صورتی که شتران ما آن را می خورند و سیر می شوند و چاق و چله می گردند ما نیز اگر آن را بخوریم هم سیر می شویم و هم فربه، قران در جوابشان فرمود:  “لا یسمن و لا یغنی من جوع” طعام تلخ و تهوع آور ضریع، نه سیر می کند و نه چاق و فربه می گرداند.

غسلین:

“و لا طعام الا من غسلین لایاکله الا الخاطئون ” جهنماین غذایی جز چرک و خون ندارند که آن را غیر از خطاکاران نمی خورند، در تفسیر مجمع البیان و منهج الصادقین گفته که: “غسلین، کثافات و فضولات و چرک و خون و مدفوع جهنمیان است؛ یعنی اهل جهنم مدفوع و فضولات خودشان را خودشان می خورند،”  “تفسیر مجمع البیان و منهج، ذیل آیه مورد نظر،” چنانچه در تاریخ است که: عده ای به نان بی احترامی می کردند و خودشان را در توالت با نان، پاک می کردند؛ سپس نان ها را در جای مخصوصی تل انبار می کردند تا اینکه این نانهای آغوشته به مدفوع به اندازه ی کوهی بالا رفت، خداوند هم به خاطر این بی حرمتی و کفران نعمت، قحطی را بر اینها مسلط کرد و چندین سال قحطی شد، تمام آذوقه اینان تمام شده، به سراغ این نانها رفتند تا اینکه همه این کوه نان را خوردند و تمام شده و همچنان قحطی بود اینها وقتی وقتی غذایی پیدا نکرده بخورند شروع کردند به خوردن خاکهای زیر این انبار نان و می گفتند: چون باران به این نانها خورده و سپس در زمین فرو رفته لذا این خاکها هم مزه نان می دهد، چندین متر هم خاکهای زیر این کوه نان آغوشته به نجاست را خوردند و از کرده خویش پشیمان شدند تا دوباره خداوند به آنان ترحم کرد، علاوه بر این، نجاست خوردن حیوانات در دنیا هم مرسوم است مثل مرغ و خروس نجاست خوار؛ در جهنم هم که جهنمیان به صورت حیوانات هستند، پس نجاست خوردن جهنماین هیچ استبعادی ندارد،مضافا بر اینکه آنجا دار تکلیف هم نیست تا حلال و حرامی در کار باشد، آنها در دنیا که دار تکلیف و حلال و حرام بود، به وظیفه خویش عمل نکرده و جهنمی شدند در آنجا هم با آنان مثل حیوانات عمل می شود و موظف می شوند که نجاست و مدفوع خویش و حتی دیگر جهنمیان را بخورند،

آبها و نوشیدنیهای جهنم

“و اعتدنا لظالمین نارا احاط بهم سرادقها آوان یستغیثوا یغاثو بماء کالمهل یشوی الوجوه بئس الشراب و ساءت مرتفقا ” ما برای ستمگران آتشی آماده کرده ایم که سراپرده اش آنان را از هر سو احاطه کرده است و اگر تقاضای آب کنند، آبی برای آنان می آورند که همچون فلز گداخته صورتها را بریان میکند! چه بد نوشیدنی و چه بد محل اجتماعی است، وقتی اهل جهنم غذایشان را که از زقوم و ضریع و غسلین است خوردند و شکمشان مملو از آتش شد از شدت حرارت و سوزش اندرون خود، دست به دامن ملائکه عذاب می شوند تا آبی به آنها دهند که آتش درونشان را خاموش کند؛ آنان نیز به خواسته اینها جواب داده و آبی که مثل مس و آهن ذوب شده است می دهند که وقتی نزدیک آن آب می شوند پوست سر و صورتشان از حرارت و سوزش آن توی آب می ریزد اما ناچار این آب را بخورند، وقتی هم که خوردند تمام امعاء و احشای داخل بدنشان را می سوزاند و آب میکند.

حرارت و تعفن آبهای جهنم

“اگر یکی از اهل دوزخ را به دنیا برگردانند و در آتش دنیا قرار دهند به خواب راحتی می رود، شما انگشت خویش را داخل آب جوش بگذارید، ببینید چقدر می توانید تحمل کنیدغ حالا این دست در آب جوش گذاشتن است نه خوردن آن، بنابراین، اگر تحمل این آب جوش دنیا را ندارید که با آتش دنیا به جوش امده، آتشی که 70 بار آتش جهنم را با آب خاموش کرده اند تا شده اتش دنیا، پس چگونه تحمل خواهید کرد که رسول اکرم”ص” به اباذر غقاری فرمود:” اگر سطلی از چرک دوزخ را در مشرق بریزند، مغز کسانی را که در مغرب زمین زندگی می کنند به جوش می آورد و اگر جهنم به خروش آید ملک مقرّب و پیامبر مرسلی نمی ماند مگر اینکه به زانو در می آید و می گوید: پروردگارا نجات خود را می خواهم، حتی ابراهیم علیه السلام اسحاق، فرزند خود را از یاد می برد و میگوید: “یا رب انی خلیلک ابراهیم فلا تنسنی” یعنی: خدایا من خلیل تو ابراهیم هستم مرا فراموش مکن.

آب حمیم: 

“لهم شراب من حمیم و عذاب الیم ” ماء حمیم یعنی آب جوشان که در آیه فرموده: “و ان یستغیثوا یغاثوا بماء کالمهل یشوی الوجوه بئس الشراب” این آب، مثل “مُهل” است؛ مفسرین گفته اند: “مُهل” یعنی فلز ذوب شده یا مس گداخته شده یا آب سیاه رنگ در حال جوش یا قیر در حال جوش یا ماده سمی در حال گداخته شدن که وقتی به این آب نزدیک می شوند، پوست صورتشان می ریزد، می فرماید: چه بد نوشیدنی است این آب، وقتی این آب را خوردند، ملائکه عذاب، مقداری هم روی سرشان می ریزند:”یصب من فوق روسهم الحمیم ” ماء حمیم به صورت نهری در روی جهنم جاری است تا همیشه در دسترس جهنمیان باشد، “فشاربون شرب الحمیم ”  شتر معمولا دیر تشنه می شود؛ چون ذخیره آب دارد اما وقتی ذخیره اش تمام شود خیلی تشنه می شود مخصوصا که به مرض تشنگی و استسقا مبتلا باشد، وقتی به آب برسد با هیجان تمام آب می خورد، خداوند می فرماید: اهل جهنم نیز از حرارت جهنم و خصوصا بعد از خوردن زقوم و ضریع: به قدری تشنه می شوند که وقتی به آب حمیم می رسند مثل شتر تشنه آ می خورند، “فنزل من حمیم ” با آب جوشان حمیم از او پذیرایی می شود، در بخش طعام و غذای جهنم نیز گفتیم که کلمه “نُزُل” به معنای پذیرایی از مهمانان است یعنی چیزهایی را که معمولا آماده می کنند تا به محض ورود میهمانان، از ایشان پذیرایی نمایند را عرب “نُزُل” می گوید؛ در اینجا نیز کلمه “نُزُل” به کار رفته یعنی آنچه برای جهنمیان قبلا آماده شده که به محض ورودشان به جهنم از ایشان پذیرایی نمایند، زقوم و حمیم است،کلمه “حمیم” در 15 آیه به کار رفته که میتوان بای مطالعه ی بیشتر به آن رجوع شود.

آب صدید:

“و خاب کل جبار عنید من ورائه جهنم و یسقی من ماء صدید یتجرعه و لایکاد یسیغه و یاتیه الموت من کل مکان و ما هو بمیت و من ورائه عذاب غلیظ ”“گردن کشان و جباران، نومید و نابود می شوند و در جهنم، جرعه جرعه از ماء صدید خورانده می شوند؛ چون خودشان مایل به خوردن آن نیستند وقتی این آب متعفن را خوردند حاضرند بمیرند اما مرگی در کار نیست بلکه باید آماده شوند برای عذاب شدیدتر؛ و فرشتگان عذاب، آنان را با غل و زنجیر به طرف آتش می برند،”“ماء صدید” خون و چرک که از فروج زنان زانیه در جهنم خارج می شود که هم خیلی کثیف است، هم بدبو و هم در حال جوش، که پیامبر اکرم می فرماید: “وقتی این آب را به اهل جهنم نزدیک می کنند از شدت حرارتش پوست سر و صورتشان در آن می ریزد و وقتی بیاشامند اندرونشان قطعه قطعه شود. ”

آب غسّاق:

“لا یذوقون فیها بردا و لا شرابا الا حمیما و غساقا ”  “جهنمیان آب خنک و گوارا نمی چشند بلکه آب حمیم و غسّاق می نوشند،” مفسرین می گویند: غسّاق، چشمه ای است در جهنم که آبش در نهری جاری است که زهر کشنده و سمومات مارها و عقربهای جهنم به آن ریخته می شود و حتی چرک دیده های اهل جهنم هم داخل آن می ریزد و از نظر داغی هم مثل مس گداخته است؛ چون با آتش جهنم داغ شده که اگر ذره ای از آتش جهنم به روی کوههای دنیا گذاشته شود همه کوهها آب می شود، و در آیه دیگر فرموده: “هذا فلیذوقوه حمیم و غسّاق ”“ این نوشابه حمیم و غسّاق است “دو مایع سوزان و تیره رنگ” که باید از آن بچشند،” در روایت است که پیامبر اکرم “ص” می فرماید: “اگر یک دلو از ماء غسّاق جهم را در دنیا بریزند، بوی گند و تعفن آن سراسر دنیا را می گیرد و تمام اهل دنیا از تعفن آن، متعفن و نابود خواهند شد،”

 آب آنیه:

“تصلی نارا حمیة تسقی من عین آنیة”   “در آتش سوزان وارد می گردند و از چشمه ای بسیار داغ نوشانیده می شوند،”“آنیه”، چشمه ای است سوزناک در جهنم که امام باقر عیله السلام می فرماید: “ اشتعال شعله های جهنم از این چشمه است؛ همه وادی های اتش گاهی خاموش می شود، اما آتش این چشمه همیشه فروزان است و همیشه آبش در حال جوش است،” “یطوفون بینها و بین حمیم ءان ” امام باقر عیله السلام می فرماید: چشمه آنیه به دریایی می ریزد و چشمه حمیم به دریایی دیگر و اهل جهنم داخل این دریاها غوطه ورند گاهی به دریای حمیم می روند و گاهی به دریای آنیه و بین اینها در حال طوافند، حتی ابرهایی بالای این دریاها هست که وقتی شدت تشنگی و حرارت اینها به اوج می رسد، ملائکه عذاب به اینها می گویند: چه می خواهید؟ می گویند: آب سرد و خنک، در این هنگام از این ابرها، سنگهای آتش زا و کرمها و حیوانات و درندگان آتش زا برایشان می بارد که بدنشان می سوزد و شکسته و متلاشی و خرد می گردد.(پناه بر خدا)  

رفیق بد او را جهنمی کرد

در قرآن می فرماید:“ و به خاطر آور روزی را که ستمکار، دست خود را به دندان می گزد و می گوید: ای کاش با رسول خدا بودم و راه ایشان را بر می گزیدم، ای وای بر من، کاش فلان شخص گمراه را دوست خود انتخاب نکرده بودم او مرا از یادآوری حق گمراه ساخت بعد از انکه یاد حق به سراغ من آمده بود و شیطان همیشه خوار کننده انسان بوده است. ”  از ابن عباس مروی است که: این آیات درباره عقبة بن ابی محیط و ابی بن خلف نازل شده که عقبة عادت داشت از مسافرت که می آمد غذایی را تدارک می دید و اشراف قوم را دعوت می کرد این بار نیز در مسافرت بود وقتی آمد تهیه طعام دید و حضرت رسول “ص” را نیز دعوت کرد، پیامبر اکرم وقتی غذا حاضر شد فرمود: تا شهادتین نگویی غذا نخواهم خورد، عقبه گفت: “اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله” آن حضرت طعام او را خورد، این سخن به گوش ابی بن خلف، آن دشمن سر سخت پیامبر اکرم رسید، عقبه را بسیار توبیخ کرد و گفت: تو چرا با پیامبر دوست شده و شهادتین گفته ای؟ اگر بخواهی دوستی ما پابرجا باشد باید بروی پیش او و او را تکذیب کنی و به او اهانت نمایی، او نیز چنین کرد، سپس این آیات نازل شد، بنابراین، او در قیامت انگشت ندامت و پشیمانی به دندان می گزد که سعادت به در خانه او آمده بود اما او دوستی و رفاقت پیامبر اکرم را به دوستی دشمن پیامبر فروخت حالا مرتب می گوید: ای کاش با رسول خدا رفیق می شدم و با ابی بن خلف دوست نمی شدم ،  لازم به ذکر است که: عقیة بن ابی محیط در جنگ بدر اسیر شد و پس از آن به عنوان مفسد فی الارض به اعدام محکوم شد و سر نحسش توسط امیرالمومنین  علیه السلام از بدنش جدا گردید، ابی بن خلف نیز در جنگ بدر توسط خود پیامبر اکرم به درک واصل گردید،  هر گروهی با رهبرشان محشور و دوست خواهند شد “یوم ندعو کل اناس بامامهم… و من کان فی هذا اعمی فهو فی الاخرة اعمی و اضل سبیلا”  “به یاد آورید روزی را که هر گروهی را با پیشوایشان می خوانیم؛ کسانی که در دنیا کور بوده اند و در آخرت نیز کورند و گمراه تر،  در اول جلد هشتم کتاب بحار الانوار بابی هست به این عنوان: “هر گروهی از مردم در روز قیامت با رهبرشان وارد می شوند،” و روایات متعددی در این رابطه آورده که هر کس در دنیا با هر چه دوست بوده و هر چیزی را می پرستیده با همان محشور می شود؛ مثلا بت پرستان با بتشان، شیطان پرستان با شیطانشان، هوادارن و طرفداران افراد گمراه و پست فطرت با همانها، و طرفداران و دوستان پیامبران و ائمه و صالحان نیز با ایشان و هر گروه، پشت سر امام و رهبرش قرار می گیرد تا سرانجام خوبان با رهبرشان وارد بهشت می شوند و بدان با رهبرشان وارد جهنم، هر کس که در دنیا کور بوده و با رفقای کور و کر و لال نشست و برخاست داشته در آخرت نیز کور است و در جهنم نیز رفقایش همانها هستند که در دنیا با آنها بوده، در ذیل آیه “یوم ندعو کل اناس بامامهم” روایتی است که می گوید: در روز قیامت منادی ندا میکند که پیروان ابراهیم و موسی و پیامبر اکرم در یک صف قرار گیرند و پیروان شیطان و سران گمراه و رهبران فاسد نیز در یک صف قرار گیرند، آری این است معنای آیه “یوم ندعو کل اناس بامامهم” علی”ع” رهبر و جلودار خوبان و شیعیان  “بعضی از مردم معبود هایی غیر از خدا انتخاب می کنند و آنان را همچون خدا دوست دارند، ایشان هنگامی که عذاب الهی را ببینند خواهند دانست که تمام قدرت، از آن خداست و خداوند دارای مجازات شدید است، در آن هنگام، رهبران “گمراه و گمراه کننده” از پیروان خود، بیزاری می جویند؛ و کیفر خدا را مشاهده می کنند و دستشان از همه جا کوتاه می شود،  پیروان نیز می گویند: کاش بار دیگر به دنیا بر می گشتیم تا از پیشوایان گمراه بیزاری جوییم، آن چنان که آنان از ما بیزاری جستند، خداوند این چنین اعمال آنها را به صورت حسرت زایی به آنان نشان می دهد و هرگز از آتش جهنم خارج نخواهند شد. ”  امام صادق علیه السلام هم می فرماید: “ در روز قیامت منادی ندا می کند خلیفه خداوند در زمین کجاست؟ حضرت داود بلند می شود؛ از طرف خداوند ندا می آید که: منظور ما تو نیستی اگر چه تو هم خلیفه ما بودی، دوباره منادی همین ندا را می کند، امیرالمومنین علیه السلام بلند می شود، از طرف خداوند ندا می آید که: ای گروه خلایق این علی بن ابی طالب، خلیفه خداوند در زمین و حجت خداوند بر بندگانش است، هر کس در دنیا پیرو او بوده و به ریسمان او چنگ زده امروز نیز به ریسمان او چنگ بزند و از نور او استفاده کند و وارد بهشت گردد، پس تمام دوستان و پیروان آن حضرت بلند می شوند و در پشت سر آن حضرت قرار می گیرند و وارد بهشت می شوند، سپس منادی ندا می کند هر کس در دنیا پیرو هر چه بوده دنیال آن قرار گیرد، در این هنگام، پیروان شیطان و سران گمراه، از آنان برائت و بیزاری می جویند و رهبران نیز از آنان بیزاری می جویند اما می بینند دیگر راه چاره ای نیست همه با هم وارد جهنم می شوند و از آنجا خارج نخواهند شد ، فرعون، جلودار و سر دسته بدان “فاتبعو امر فرعون و ما امر فرعون برشید یقدم قومه یوم القیامه فاوردهم النار و بئس الورد المورود ”“ پیروان فرعون “با وجود حضرت موسی” از فرعون تبعیت کردند در حالی که فرمان فرعون، مایه رشد و نجات نبود، در روز قیامت، او در پیشاپیش قومش خواهد بود و ایشان را وارد جهنم خواهد کرد و چه بد جایگاهی است جهنم،” کسانی که در دنیا به جای خدا و رسول و ائمه و صالحان و نیکان، شیاطین و گمراهان و ظالمان و فاسدان را به عنوان رهبر و دوست و رفیق خویش انتخاب کردند و در قبر و قیامت نیز با آنان بوده و سر انجام جایگاه همگی شان جهنم خواهد بود، در روایت است که: “من احب شیئا حشره الله معه ” یعنی: “هر کس هر چیزی را دوست داشته باشد خداوند او را با همان چیز محشور خواهد کرد.”

 عیب جویان هرزه زبان

در ادامه سفر، هدایت مرا به محلی برد که در آنجا گروهی را دیدیم دهانی مثل شتر دارند و از گوشت بدنشان قیچی کرده و در دهانشان می گذاشتند ، به هدایت گفتم: اینها مگر چه کرده اند که گوشت بدنشان را می بُرند و در دهانشان می گذارند؟ هدایت: اینها اشخاصی عیب جو و هرزه زبان بودند، دنبال عیبهای مردم می گشتند تا آبروی آنها را برزیند و غیبت دیگران را می کردند، رو در رو تعریف و تمجیدشان می کردند ولی در پشت سرشان از آنها به بدی یاد می کردند، اینها بدترین بندگان خدا بودند، چرا که دو چهره و دو زبان بودند، گفتم: آیا اینها در حقیقت منافق بودند؟  هدایت: اینها شعبه ای از نفاق داشتند و اینها معروف به آدمهای دو رو بودند، گفتم: قرآن مجید اینها را در دنیا به شدت مورد مذمّت قرار داده و می فرمود: “وای به حال عیب جویان هرزه زبان،” “ویل لکل همزة لمزة ”،” هدایت: اینها آنقدر پست بودند که پیامبر در موردشان فرموده بود: دو رویان در روز قیامت در حالی که زبانشان از پشت گردنشان بیرون آمده می آیند و از آخر پاهایشان آتش شعله ور می شود و تمام بدنشان را در بر می گیرند بعد ندا می شود اینها دو رویانند ،  امام باقر علیه السلام در مورد اینها فرموده بودند: چه بد بنده ای است آن بنده ای که دو رو و دو زبان باشد، در حضورش او را تعریف کند و در پشت رو او را بخورد “غیبتش کند” اگر به دیگری نعمتی رسد حسادتش نماید و اگر نعمتی سلب شود او را خوار کند.

 رشوه خواران و رشوه دهندگان و واسطه گران 

در ادامه راه سفر، عده ای را دیدم که آتش می خورند و تری کثیرا منهم یسارعون فی الاثم و العدوان و اکلهم السحت لبئس ما کانوا یعملون ”و از دهان تا نشیمن گاهشان می سوخت

شدت اتش جهنم

امام صادق علیه السلام می فرمایند: ان نارکم هذه جزء من سبعین جزءا من نار جهنم و قد اطفئت سبعین مرة بالماء ثم التهبت و لو ذلک مااستطاع آدمی ان یطیقها ” یعنی آتش دنیا یک جزء از ۷۰ جزء آتش جهنم است، آتش جهنم ۷۰ بار با آب خاموش شده سپس شعله ور گردیده تا شده آتش دنیا و اگر چنین نبود هیچ انسانی طاقت تحمل آتش را نداشت، یعنی حتی نمی توانست در کنار آتش قرار گیرد.

مارهای جهنم

جهنم هفت در دارد و در هر دری هفتاد هزار کوه است و در هر کوهی هفتاد هزار شعبه است در هر شعبه ای هفتاد هزار وادی است و در هر وادی هفتاد هزار شقه است و در هر شه هفتاد هزار خانه است و در هر خانه هفتاد هزار مار است که بلندی هر مار به اندازه سه روز راه است و نیشهای آنها به اندازه درخت خرماست؛ این مارها به انسانها حمله می آورند و می درند و گوشتهای بدن ایشان را متلاشی میکنند، اهل عذاب با مشاهده ی این مارها به نهارهایی از اتش که در روی زمین جهنم در جریان است و مملو از زهر مار و عقرب است پناهنده می شوند و خودشان را به درون این نهرها می اندازند؛ این نهرها هم به قدری عمیق هستند که اهل عذاب وقتی داخل این نهرها افتادند ۷۰ جریف پایین می روند و هر جریفی ۷۰ سال راه است.

عذاب زنان در جهنم

امیرالمومنین علی علیه السلام می فرماید:

“روزی با فاطمه محضر پیامبر خدا”ص” رسیدیم، دیدیم حضرت به شدت گریه می کند، گفتم: پدر و مادرم به فدایت یا رسول الله چرا گریه می کنی؟  فرمود: یا علی آن شب که مرا به معراج بردند، گروهی از زنان امت خود را در عذاب سختی دیدم و از شدت عذابشان گریستم،” و اکنون گریه ام برای ایشان است،” زنی را دیدم که از موی سر آویزان است و مغز سرش از شدت حرارت می جوشد، زنی را دیدم که از زبانش آویزان کرده اند و از آب سوزان جهنم به گلوی او می ریزند، زنی را دیدم که از پستانش آویزان کرده اند، زنی را دیدم که دست و پایش را بسته اند و مارها و عقرب ها بر او مسلط است زنی را دیدم که کر و کور و لال بود و در تابوتی از آتش قرار داشت که مغز سرش از سوراخ های بینی اش بیرون می آمد و بدنش از شدت جذام و برص قطعه قطعه شده بود، زنی را دیدم که از پاهایش در تنور آتشین جهنم آویزان است،  زنی را دیدم که گوشت بدنش را با قیچی های آتشین ریز ریز می کنند، زنی را دیدم که صورت و دست هایش در آتش می سوزد و امعا و احشای داخلی اش را می خورد زنی را دیدم که سرش سر خوک و بدنش بدن الاغ بود و به هزاران نوع عذاب گرفتار بود، و زنی را به صورت سگ دیدم و آتش از نشیمنگاه او داخل می شود و از دهانش بیرون می آید و فرشتگان عذاب عمودهای آتشین بر سر و بدن او می کوبند، حضرت فاطمه “س” عرض کرد: پدر جان این زنان در دنیا چه کرده بودند که خداوند آنان را چنین عذاب می کند؟ رسول خدا”ص” فرمود: دخترم زنی که از موی سرش آویخته شده بود، موی سر خود را از نامحرم نمی پوشاند، و زنی که از پستانش آویزان بود، زنی است که از حق شوهرش امتناع می ورزیده، و زنی که از زبانش آویزان بود، شوهرش را با زبان اذیت می کرد،،، و زنی که گوشت بدن خود را می خورد، خود را برای دیگران زینت می کرد و از نامحرمان پرهیز نداشت، و زنی که دست و پایش بسته بود مارها و عقرب ها بر او مسلط شده بودند، به وضو و طهارت لباس و غسل جنابت و حیض اهمیت نمی داد و نظافت و پاکیزگی را مراعات نمی کرد، و نماز را سبک می شمرد و مورد اهانت قرار می داد، و زنی که کر و کور و لال بود، زنی است که از راه زنا بچه به دنیا می آورد و به شوهرش می گوید بچه تو است،و زنی که گوشت بدن او را با قیچی می بریدند، خود را در اختیار مردان اجنبی می گذاشت، و زنی که صورت و دستانش می سوخت و امعا و احشای داخلی خودش را می خورد، زنی است که واسطه کارهای نامشروع و خلاف عفت و عصمت قرار می گرفت، و زنی که سرش مانند خوک و بدنش مانند الاغ بود، او زنی سخن چین و دروغگو بود،و اما زنی که در قیافه سگ بود و آتش از نشیمنگاه او وارد و از دهانش خارج می شد، زنی خواننده و حسود بود، سپس فرمود: وای بر آن زنی که همسرش از او راضی نباشد و خوشا به حال آن که همسرش از او راضی باشد. 

مشاهدات رسول الله در معراج، از عذاب جهنمیان

رسول خدا “ص” فرمودند که: من در شب معراج در حال معراج به جماعتی برخورد کردم که در جلوی آنها سفرهایی از گوشت های پاکیزه و طیب و سفرها هایی از گوشت های خبیث بود و آنها گوشتهای طیب را رها کرده و از گوشت های خبیث می خوردند، از جبرئیل سوال کردم: اینها چه کسانی هستند؟ جبرئیل گفت: جماعتی از امت تو هستند که غذای حلال را رها نموده و از غذای حرام می خوردند، رسول خدا فرمود: از آنجا عبور کردیم به جماعتی برخوردیم که لب های کلفتی مانند لب های شتر داشتند و با آن لب ها گوشت های بدن خود را قیچی کرده و در دهان خود قرار می دادند،

من گفتم: اینان چه دسته ای هستند، ای جبرئیل؟ جبرئیل گفت: افرادی که پیوسته در صدد عیب جویی از مردم برآمده و با زبان و اشاره به عیب ظاهر و باطن مردم می پرداختند، رسول خدا فرمود: و از آنجا عبور کردم به گروهی که صورت ها و سرهای آنان با سنگ کوبیده می شد برخورد کردم، گفتم: ای جبرئیل این گروه چه کسانند؟ گفت؟ افرادی که نماز عشا را ترک می کنند، سپس گذشتیم از آنجا تا رسیدیم به جماعتی که آتش در دهانشان فرو می رفت و از دُبُرشان خارج می شد؛ گفتم: ای جبرئیل اینان کیانند؟ گفت: اینان افرادی هستند که اموال یتیم را از روی ظلم و ستم می خوردند، اینان در حقیقت آتش می خوردند و به زودی به آتش سعیر آتش گرفته و در آن سوخته خواهند شد،از آنجا نیز عبور کرده رسیدیم به اقوامی که از بزرگی شکم هر چه می خواستند از زمین برخیزند نمی توانستند،گفتم: ای جبرئیل اینان چه دسته ای هستند؟

جبرئیل گفت: اینها کسانی هستند که ربا می خورند و نمی توانند از جای خود برخیزند مگر مانند بر خواستن کسی که جن زده شده و عقل خود را به کلی از دست داده، اینها در راه و روش آل فرعونند و هر صبحگاه و شبانگاه بر آتش عرضه می شوند، و از آن محل عبور کردیم به زنانی که به پستانهای خود آویخته شده بودند رسیدیم،پرسیدم: ای جبرئیل اینان چه گروهی از زنانند؟جبرئیل گفت: اینان زنانی هستند که اموالی را که از شوهرهایشان باقی مانده و متعلق به فرزندان آن شوهران است، به فرزندان غیر آن شوهر ها داده اند و در حقیقت ارثیه یتیم های آنها را برای غیر آنها صرف نموده اند.

”خداوند شش طایفه را عذاب خواهد کرد خداوند می فرماید: اگر ما قرآن را بر ملت عجم “هرملتی که عرب نباشد عجم است” نازل می کردیم ملت عرب به آن ایمان نمی آورد، اما اکنون که بر ملت عرب نازل شده ملت عجم به آن ایمان آورده است و این است فضیلت ملت عجم بر عرب، چرا که ملت عجم آن تعصبات قومی را که ملت عرب داشته و دارند، ندارد.آری تعصب است که انسان را دوزخی می کند،درباره ی تعصب و خطر کیفر آن علی علیه السلام فرمودند: به راستی که خداوند عزوجل 6 طایفه را به علت شش خصلت عذاب خواهد کرد:

1-        ملت عرب را به علت تعصب.

2-        کد خدایان را به علت تکبر.

3-        زمامداران را به علت ظلم و جور.

4-        فقها را به علت حسد.

5-        تجار را به علت خیانت.

6-        روستائیان را به علت جهل.

توصیف جهنم از زبان کسی که جهنم را دیده و به دنیا برگشته و از جهنم سخن می گوید: انس بن مالک روایت کرده که: روزی حضرت رسول الله”ص” فرمود: در این ساعت برادرم جبرئیل به من خبر داد که جریر بن عطای جریح از دنیا رفت و جان او را به آسمان بردند؛ بهشت و دوزخ را به او نشان دادند عجایب و غرایب بسیار دید باز او را به دنیا فرستادند او را بطلب و از او بپرس تا از احوال آخرت تو را خبر دهد و اصحاب بدانند که چه در پیش است، حضرت او را طلب نمود و فرمود: شرح حال خود را بازگوی، جریر عرض کرد: یا رسول الله در دکان نشسته بودم که تنم ناخوش گردید، برخواستم و به خانه رفتم زبانم از کار افتاد و بر بستر بیماری خوابیدم و از خود خبر نداشتم در این حالت قومی را دیدم مثال گرگان در بالین من ایستاده اند، و زمان دیگر جمعی را دیدم که به صورت خوکان آمدند و بر جناب راست من ایستادند و زمانی دیگر گروهی را دیدم به صورت شیران آمده بر جانب چپ من ایستادند من به ایشان نگاه می کردم و زبانم بند شده بود و دیگر نمی توانستم سخن گویم پس سر تا پای مرا بو کردند و گفتند: “لا اله الا الله محمد رسول الله” آن گاه روی به آن قوم کردند که روی های ایشان چون روی خوک و سگ بود گفتند: شما بازگردید که اشتباهی آمده اید و این مرد از جمله اهل توحید است پس به آنها که در پهلوی راست من بودند گفتند: بسم الله جانش را بستانید، پس جانم را به همواری برداشتند، یا رسول الله اگر بخواهم از تلخی جان کندن و دیدار ملک الموت و سکرات مرگ بگویم یکی از هزار وصف نتوانم کرد، پس حریری آوردند و جان مرا در آن حریر پیچیدند و به آن جماعت دادند که به صورت سگان و خوکان بودند و به آسمان بردند و آنها که به صورت گرگان بودند از عقب من می آمدند و مرا از هفت آسمان گذرانیدند پس زبانیه های دوزخ را دیدم که هر یک مثل کوهی تازیانه های آتش در دست گرفته پیش من آمدند که بر من زنند آنهایی که مرا می بردند گفتند: باز گردید که این از جمله اهل توحید است، آنگاه مرا پیش مالک دوزخ بردند من او را به خلقتی دیدم که جز خدا بزرگی او را کسی نداند و کرسی ای دیدم از آتش که او در کرسی نشسته بود و روی او مانند روی اسب و پیری در پیش روی او بود که از آتش چهل پیراهن به او پوشانیده بودند من از بیم بر خود می لرزیدم آنگاه غلهای آتشین آوردند از من پرسید: چه نام داری؟ گفتم: جریر، گفت: پدرت؟ گفتم: عطای جریح، گفت: از کجایی؟ گفتم: از مدینه رسول خدا”ص”؛ پس دفتری آوردند در آن نگاه کرد سری حرکت داد و گفت: معبود تو کیست؟ گفتم: خدای عز و جلّ، گفت: رسول تو کیست؟ گفتم: محمد”ص”، گفت: در زندگی اسرار تو چه بود؟ گفتم: “کلمه طیبۀ لا اله الا الله محمد رسول الله علی ولی الله” پس به آنهایی که موکل بر من بودند گفت: به حکم الهی هنوز اجل این بنده نرسیده، پس مالک به من گفت: ای مرد باز می گردی یا می مانی تا قدرت الهی و عجایب و غرایب آن را مشاهده کنی و خبر از برای زندگان غافل ببری که خدای تعالی تو را از روی حکمت برای دیدن اهل عذاب به این جا فرستاده؟ چون این مژده را شنیدم، خاطر جمع گردیده گستاخ شدم و گفتم: می مانم، پس گفتم: آیا ملک الموت جان بندگان را اشتباهی هم می گیرد؟ گفت: استغفر الله چنین مگو که هرگز به روی اشتباه نرفته و هر چه جان می گیرد به فرمان خدا می گیرد و هیچ امت را کرامت نبود که یکی از ایشان بمیرد و باز او را زنده کنند تا احوال عقبی را به مردم دنیا باز گوید، این شرف برای امتی است که پیغمبر آنها محمد”ص” می باشد و بر کسی معلوم نشده و نخواهد شد، آنگاه نامه ای به دست من داد چون نگاه کردم سیصد و شصت حسنه در آن بود و برابر آن بدی دیدم ترسیدم که مستوجب دوزخ شوم، نامه دیگر به دست من دادند چون در آن نگریستم نیکی های بسیار دیدم گفتم: اینها اعمال من نیست این همه نیکی از کجا است؟ گفتند: ای بنده خدا و امت محمد”ص” خدای تعالی اعمال نیک را ده برابر می گرداند همچنان که در کلام خود فرموده: “ من جاء بالحسنة فله عشر امثالها” پس یک نیکی تو با یک بدی برابر باشد و نه تای دیگر را از برای تو ذخیره کرده اند، آن گاه مالک یکی از خازنان را طلبید و گفت: فرمان چنین است که این بنده را بدون آسیب همراه خود ببرید تا اهل عذاب را ببیند و قدرت باری تعالی را مشاهده نماید تا چون بازگردد امتان محمد را خبر دهد که چه در پیش است، پس مرا به دوزخ بردند یا رسول الله چون داخل دوزخ  شدم دیدم که گروهی از غیبت کنندگان سنگهای آتشین در دهان داشتند و فرو می بردند و از راه دیگر بیرون می آمد هر باری که آن سنگها را فرو می بردند چنان فریادی می کردند که اگر اهل دنیا می شنیدند هر آن هلاک می شدند،یا رسول الله چون از آنجا گذشتیم جمعی را دیدم که زبانهای ایشان از کام گسسته می شد و هر ساعت یکبار ملائکه های عذاب، عمودهای آتشین بر سر ایشان می زدند، پرسیدم که این قوم چه کرده اند؟ گفتند: اینها در دنیا به مساجد از روی ریا می رفتند و در آنجا غیبت می کردند،یا رسول الله چون از آنجا گذشتیم گروهی را دیدم که چرک و خون گندیده از فرج ایشان مانند جوی روان بود و همه مردم دوزخ از بوی گند ایشان فریاد می کردند، پرسیدم: این جماعت چه کرده اند؟ گفتند: اینها زناکارانند که بدون توبه از دنیا رفته اند، یا رسول الله چون از آنجا گذشتم گروهی را دیدم که بر دارهای آتشین سرنگون آویخته بودند و هر یک را به زنجیر آتشین بسته بعضی را قدح و برخی را سبو و گروهی را خیک ها بر گردن بسته و جمعی را طنبور و دسته ای را بربط و نای آتشین بر بسته هر یکی را دو فرشته عذاب دوزخ موکل بودند و به دست هر یک قدح و پیاله ای از چرک و خون بود که به ایشان می خورانیدند که همه گوشت و پوست روی ایشان در پیاله می ریخت و فریاد و ناله و زاری می کردند، من گفتم: اینها چه کرده اند؟ گفتند: اینها شراب خواران و مطربانند که بدون توبه مرده اند،یا رسول الله چیزهایی دیدم که ذکر آنها را نتوانم کرد و دیگر طاقت دیدن آنها را نیاوردم، گفتم: مرا بازگردانید، پس مرا پیش مالک دوزخ بردند، دیدم شخصی که مرا به عوض او آورده بودند پیراهنی از آتش بر او پوشانیده و در دوزخ انداختند؛ مالک به من گفت: اگر نه آن بود که رحمت خدا شامل حال تو بود این پیراهن آتش را بر تو می پوشاندند.آن گاه گفت: ای بنده خدا می خواهی که بهشت و اهل آن را هم مشاهده نمایی؟ گفتم: آری، پس به یکی از فرشتگان دستور داد این شخص را پیش رضوان برید و بگویید که این مرد یکی از امتان محمد”ص” است که شربت مرگ چشیده و اهل دوزخ را دیده و نیکی او زیاده از بدی آمده است او را به بهشت بر تا بهشت را ببیند و خبر از برای اهل دینا ببرد که چه در پیش است، چون مرا پیش رضوان بردند، جوان خوشروی، خوش خوی و خوش لقایی را دیدم که مثل او هرگز کسی را ندیده بودم در روی من چون گل بشکفت و بخندید، پس به  فرشتگان نیکو صورت دستور داد تا در بهشت را بگشودند و مرا به بهشت بردند، قصری دیدم به غایت رفیع و عالی که شرح آن به گفتن در نیاید، پرسیدم: این قصر از آن کیست؟ گفتند: از آن خیر البشر است، باز پرسیدم: آیا برای من هم جایی هست؟ گفتند: آری هر که از اهل توحید است برای او در بهشت جا و مقام خواهد بود،یا رسول الله چندان عجایب و نعمتها دیدم که وصف آنها به زبان در نیاید، باز ما را پیش مالک دوزخ بردند دیدم همه اهل عذاب در دوزخ افتاده اند چنان که گویی مرده اند و هیچکس را عذاب نمی کردند پرسیدم که: ای مالک قضیه چیست که از این دوزخیان آوازی بر نمی آید مگر مرده اند؟ گفت: ای جریر اینجا جای مرگ نیست اما چون روز پنج شنبه و جمعه می شود خدای تعالی عذاب را از دوزخیان بر میدارد پس به من گفت: برو و باقی عمر خود را به عبادت و بندگی خدای تعالی صرف کن، آن گاه مالک به آن جمعی که به صورت گرگ بودند، گفت: این مرد را ببرید و جان او را در کالبدش رسانید، پس موکلان مرا باز آوردند در آن وقت اقوام مرا غسل داده کفن کرده و بر من نماز گزارده بودند که به فرمان خدای تعالی جان مرا باز آوردند بر خواستم و نشستم،یا رسول الله این همه در یک لحظه بر من گذشت،پس حضرت فرمود: جبرئیل به فرمان ملک جلیل به من خبر داده آنچه تو بیان کردی، بیان تو واقع است و خلافی ندارد، آن گاه روی مبارک را به اصحاب کرده و فرمود: هرگز این چنین قضیه ای برای کسی روی نداده و برای کسی هم به غیر از جریر تا قیامت روی نخواهد داد،و سبب این قضیه آن بود که چون حضرت رسول”ص” را به معراج بردند منافقان با هم می گفتند که: این قصه اگر راست می بود پس چرا او را از مکه معظمه به مدینه نبردند که خود می رفت پس این واقعه برای جریر بن عطای جریح واقع شد که از او راستگوتر و فاضلتر و صالحتر در میان قوم نبود، حق تعالی از روی حکمت این واقعه را بر جریر نمودار کرد که بالعیان ببیند و در میان آن قوم خبر دهد، پس هر گاه  آن حضرت از معراج و بهشت و دوزخ و ملک رضوان و حور قصور بیان می فرمود و منافقان شک می کردند جریر آن حضرت را تصدیق می نمود و آن طایفه قبول می کردند و به سخن آن حضرت شک و شبهه نمی کردند،پس ای عزیز این دلیل را برای آن آوردم تا مومنان و موالیان از کارهای ناشایسته باز ایستند و توبه کنند چنانکه حق تعالی در کلام خود خبر داده که از عصیان دور باشید و متابعت شیطان مکنید و دل به دنیای غدار مبندید آنجا که فرمود: “ یا ایها الذین امنو لا تتبعوا خطوات الشیطان فانه یامر بالفحشا و المنکر” که تابع و متبوع هر دو در دوزخ خواهند بود پس علاج این، ترک مجالست اهل دنیا است هرگاه چنین کردی به تحقیق که دری از درهای رحمت به روی تو گشاده خواهد.

صفت دوزخ

خدای تعالی می فرماید: “و ان جهنم لموعدهم اجمعین لها سبعة ابواب لکل باب منهم جزء مقسوم ” یعنی “ به درستی که دوزخ جایگاه کافران است که همه آنها در آن جمع شوند و برای دوزخ هفت در است که از هر دری طایفه ایی را در آورند،”حق سبحانه و تعالی به موسی خطاب کرد که : ای موسی! دوزخ را هفت طبقه آفریدیم در هر طبقه، هفتاد هزار کوشک از آتش است و در هر کوشکی، هفتاد هزار خانه از آتش است، و درازی و پهنای هر تابوتی هفت برابر دنیا می باشد، و در هرتابوتی هفتاد هزار عقرب و هفتاد هزار مار است، و هر ماری به بزرگی کوه سیناست،ای موسی بدان و آگاه باش که همه غافلان، بخیلان، زناکاران، رباخواران، شراب خواران، سخن چینان و دروغ گویان را در آن جمع گردانم و در آن خانه ها در آورم و برایشان مارها و کژدمان مسلط گردانم که ایشان را بگزند تا بدانند کتابهایی که خدای تعالی فرستاده بر حق بوده و جمله پیغمبران بر حق بودند،یا موسی می خواهی که باز هم صفت دوزخ را بگویم؟ موسی گفت: بلی پروردگار! جواب آمد که یا موسی بدان و آگاه باش که دوزخ را هفت طبقه در زیر یکدیگر آفریدیم، چنانچه هفت آسمان و زمین را در کوچکترین طبقه آن اندازند چنان باشد که انگشتری را در دریای محیط انداخته باشند،بار دیگر خطاب  رسید که: ای موسی اگر دستور دهم تا یک شخص از جهنم بیرون آید و در مشرق باشد تمام اهل مغرب از گرمی آتش آن بمیرند، ای موسی بدان و آگاه باش که احوال و عقوبت اهل جهنم را از هزار یکی با تو بیان نکردم،حضرت رسول”ص” رویات است که فرموده: در شب معراج خدای تعالی دوزخ را بر من عرضه کرد، جمعی از ملائکه دوزخ را با هیبت زیاد دیدم که هر یک گرزی از آتش در دست داشتند و اهل دوزخ را عذابی سخت می کردند، قومی را لبهایشان را می بریدند و قومی را پشت و پهلویشان را داغ می کردند و بعضی را زنجیرها و غلهای آتشین در گردن نهاده بودند،و نیز از حضرت رسول”ص” منقول است که فرمود: روزی از برادرم جبرئیل احوال جهنم را پرسیدم در جواب من گفت: ای محمد! به آن خدایی که تو را به رسالت برای خلق فرستاده که اگر یک زره گرمی آتش دوزخ بر زمین بیفتد هر چه در زمین است همه را بسوزاند و همه ی آبها و غذاها را تلخ کند، و اگر جامه جهنمیان را در میان آسمان و زمین بیاویزند اهل مشرق و مغرب، همه از بوی گند آن بمیرند.

دوزخ سوزان و پر مار آفرید           از برای کافر زشت پلید

هم برای فاسقان و فاجران            اندرو باشد عذابی بس شدید

جهنم با هفتاد هزار مهار آورده می شود

در تفسیر برهان است که: چون آیه“ وجییءَ یومئذ بجهنم ” نازل شد صورت حضرت رسول اکرم”ص” تغییر کرد به طوری که بر همه نمایان شد، این حالت حضرت برای اصحاب بزرگ آمد و برایشان سخت گذشت؛ یکی از آنان به خدمت حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب رفت و عرض کرد: از تغییر کردن حال حضرت رسول الله”ص” معلوم می شود که خبر تازه ای است، جناب امیر علیه السلام آمد و عرض کرد:پدر و مادرم فدایت یا رسول الله امروز چه پیش آمدی شده است؟ فرمود: جبرئیل علیه السلام آمد و آیه “ وجیءَ یومئذ بجهنم” را خواند “ یعنی جهنم آورده می شود”، حضرت علی علیه السلام گفت: عرض کردم: جهنم چگونه آورده می شود؟ فرمود: در حالتی آورده می شود که با هفتاد هزار مهار کشیده می شود و هر مهاری را هم هفتاد هزار ملک گرفته و در دست هر ملکی پتکی از آهن؛ پس آن را با مهارها و زنجیرهایش می کشند و برای آن پاهای کلفت و محکمی است که هر پایی به مسافت هزار سال راه از سالهای دنیا است و دارای سی هزار سر است، در هر سری سی هزار دهن و در هر دهنی سی زهار دندان و هر دندانی سی هزار برابر کوه احد و در هر دهن دولب است و هر لبی مطابق یک طبقه دنیا و در هرلبی زنجیری است که هفتاد هزار ملک آن را می کشند که اگر خدا امر فرماید که همه دنیا و آسمانها را و آنچه در آنها و در بین آنهاست لقمه کند و فرو برد هر آینه برایش آسان باشد،در آن هنگام جهنم جزع و فزع نماید و با خوف و ترسی کشیده شود و همه ترسش از خدای تعالی است، پس از آن گوید: ای ملائکه پروردگارم شماها را قسم می دهم آیا می دانید که خدا چه اراده دارد با من بکند، آیا من گناهی کرده ام که مستوجب عذاب شده ام؟ همه ملائکه گویند: ای جهنم! ما هم بی اطلاع هستیم، جهنم می ایستد و شیهه می زند و اضطراب می کند و شرار آتش از آن می جهد که اگر رها شود و جلوگیری نشود همه اهل محشر را می سوزاند، همه اینها از ترس الهی است،آنگاه از جانب حضرت حق ندا آید که: آرام باش ای جهنم بر تو باکی نیست؛ من تو را خلق نکردم که عذاب کنم تو را برای عذاب و شکنجه دیگران آفریدم.

ملائکه عذاب و خازنان جهنم

“ماموران دوزخ را فقط از فرشتگان قرار دادیم و تعداد آنها را جز برای آزمایش کافران معین نکردیم تا اهال کتاب یقین کنند و بر ایمان  مومنان بیافزایند و اهل کتاب و مومنان تردید به خود راه ندهند و بیمار دلان و کافران بگویند: خدا از این توصیف چه منظوری دارد؟! آری خداوند هر کس را بخواهد گمراه می سازد و هر کس را بخواهد هدایت می کند و لشکریان پروردگارت را جز او کسی نمی داند و این جز هشدار و تذکری برای انسانها نیست .”

تعداد ملائکه عذاب

“علیها تسعة عشر ”،ماموران جهنم، 19 نفر هستند،علت اینکه عدد 19 را گفته و نه بیشتر و نه کمتر برای این است که در کتابهای یهود و نصاری تعداد ماموران جهنم 19 نفر آمده، قران هم این عدد را بکار برده تا مشرکان با دیدن این عدد به قرآن، ایمان بیاورند، و لذا در همین آیات هم فرموده که: ما بیان این عدد را مایه آزمایش کفار و مشرکان قرار دادیم،تعداد اصلی ماموران دوزخ را غیر از خدا کسی نمی داند بعضی هم گفته اند که: عدد19 بدین جهت است که آخرین عدد آحاد،9 است و اولین عدد کثیر هم 10 است، لذات خداوند آخرین و بزرگترین عدد و کوچکترین عدد کثیر را آورده که معنایش تعداد زیاد است، بعضی از مفسرین هم گفته اند که: 19 نفر، سران و بزرگان ملائکه عذابند اما، ماموران پایین تر را خدا می داند چند نفرند، این دو معنا هر دو با آیه 31 سوره مدثر سازگار است که گفته تعداد آنان را خدا می داند،شکل و شمایل و عملکرد ملائکه عذاب” ان جهنم کانت مرصادا ”

جهنم در کمین گنهکاران است

بعضی گفته اند: مراد این است که ملائکه عذاب در کمین اینان هستند تا به دستورات الهی عمل کنند” علیها ملائکة غلاط شداد لا یعصون الله ما امرهم و یفعلون ما یومرون ”بر آتش جهنم مامورانی از ملائکه گمارده شده اند که خیلی خشن و سخت گیرند و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمیکنند و آنچه را که فرمان داده شده اند به طوری که کامل اجرا می نمایند،ملائکه عذاب و مخصوصا خازن و مالک جهنم را خداوند از غیظ و غضب و خشم خودش آفریده که خیلی بدترکیب و بد قیافه و خشن و خیلی بد اخلاق هستند و از چشمانشان برق می جهد و از دهانشان آتش بیرون می آید و هرگز خنده بر لبنشان نقش نمی بندد و هرگز شوخی نمی کنند،پیامبر اکرم وقتی در معراج از جهنم بازدید می کرد با دیدن خازن جهنم از او ترسید،ملائکه عذاب منتظر دستور الهی هستند تا اهل عذاب را به اشد عذاب برسانند، هر چه اهل عذاب خواهش و التماس می کنند که ازخداوندبخواهید مقداری عذاب ما را تخفیف دهد؛ می گویند: ما نمی خواهیم و اجازه چنین در خواستی را هم نداریم خودتان بخواهید، “ قدرت فرشتگان عذاب به قدری زیاد است که هر کدام از آنان قدرت بلند کردن هفتاد هزار نفر را دارند که بلند می کنند و به طرف جهنم پرتاب می نمایند،و در دست هر یک گرزی آهنین و آتشین است تا بر سر اهل عذاب بکوبند. ”

ملائکه عذاب

در پاسخ به دستور خداوند برای عذاب اهل جهنم که فرموده:حدوده فغلوه ثم الجحیم صلوة ثم فی سلیلة ذرعها سبعون ذراعا فاسلکوه ”هفتاد هزار ملک حرکت می کنند و اهل آتش را با غل و زنجیری که طولش 70 ذراع است بسته به طرف جهنم می کشند،و در بعضی از روایات  است که: اینان از عذاب کردن اهل آتش لذت می برند؛ چون هم اطاعت از خداوند است و هم اذیت دشمنان خدا.

خازن و مالک جهنم

امام باقر علیه السلام می فرماید:” هنگامی که پیامبر اکرم به معراج رفت به هیچ آفریده ای از آفریدگان خداوند نمی گذشت مگر اینکه با لطف و سرور و خوش رویی با آن حضرت بر خورد می کردند، تا اینکه به آفریده ای برخورد کرد التفات و توجهی به حضرت نکرد و چیزی نگفت، پیامبر او را بسیار عبوس و چهره درهم کشیده یافت، به جبرئیل گفت: من تا کنون به هیچ مخلوق برخورد نکرده ام مگر اینکه با خوش رویی و ملاطفت و شاید با من برخورد کرده جز این، این کیست؟جبرئیل گفت: این مالک و خازن جهنم است، خداوند او را چنین آفریده است ،در روایت دیگری چنین نقل شده:”پیامبر اکرم فرمودند، به ملکی از ملائکه رسیدم که بزرگتر از او ندیده بودم اما خیلی کریه المنظر و بد چهره و غضب لود بود به جبرئیل گفتم: ای جبرئیل! این کیست که من از او ترسیدم؟ جبرئیل گفت: حق داری از او بترسی همه ما از او می ترسیم، این کالک و خازن جهنم است که هرگز نخندیده است و از آن روز که خداوند او را متولی جهنم کرده هر روز غیظ و غضب و خشم او بر دشمنان خدا و اهل معصیت زیادتر می شود تا اینکه خداوند به وسیله او از دشمنان خدا و اهل معصیت انتقام میگیرد، اگر بنا بود او به روی احدی بخندد به روی تو می خندید اما نمی خندد. ”

هفت طبقه دوزخ

قرآن مي فرمايد: “وَإِنَّ جَهنَّم لَمَوعِدهم أَجمَعين لَها سَبْعة أَبواب لِكُل باب مِنْهم جِزء مَقْسوم” .  در برخي روايات اين هفت در اشاره به هفت طبقه دوزخ است و گويا هر طبقه اي براي خود در ويژه اي دارد، از اين رو در روايتي از حضرت باقر”ع” ذيل آيه فوق آمده است: حق تعالي جهنم را هفت طبقه آفريده و هر طبقه نام ويژه اي دارد:

1-        جحيم: اهل اين طبقه بر سنگي آتشين مي ايستند و مغز سرشان چونان ديگ جوشان مي جوشد،

2-        لظي: “كَلّا إِنَّها لَظي نَزاعة لِلشَّوي تَدعوُا مَن أَدْبر وتَولّي وجَمع فَأَوعي ”

3-        سقر: “وَما أَدريك ما سَقَر لاتُبْقي ولاتَذَر لَوّاحَة لِلبَشر عَلَيها تِسْعَة عَشَر ”

4-        الحطمة: در هم كوبنده و خرد كننده و شراره هاي آن چونان قصر است: “إِنَّما تَرمي بِشَرَر كَالقَصِر كَأَنّه جَمالتٌ صُفْرٌ ” اين آتش واردشوندگان به آن را مانند سرمه در هم مي كوبد و خرد مي كند، اما جان انسان نمي ميرد، و هر بار كه بدن مانند سرمه گشت دوباره به حال اول باز مي گردد تا به عذاب جديد معذب شود.

5-        هاوية: آنگاه كه در آتش سقوط كند گويد: اي مالك دوزخ به فرياد ما برس در اين گاه ظرفي از جنس مس گداخته (ظرف مسين در حرارت گزاري مؤثرتر از برخي فلزات است) پر از آتش و چرك و كثافت كه از پوست بدن هاشان انباشته شده به آنان خواهد داد و چون بياشامند گوشت صورت هايشان از شدت حرارت در آن خواهد ريخت.

6-        السعير: يعني آتش فروزان، اين طبقه داراي سيصد سرا پرده آتشين و در هر يك سيصد كاخ آتشين، و در هر يك سيصد اطاق آتش است كه در هر يك از اين اتاق ها سيصد گونه عذاب غير آتش همچون مارهاي آشتين، عقرب ها، غل و زنجيرهاي آشتين وجود دارد، از اين رو مي فرمايد: “إِنّا اَعْتَدنا لِلكافِرين سَلاسِلَا وأَغلالا وسَعيرا ”.

7-        جهنم: در اين دوزخ چاهي است به نام “فلق” كه وقتي باز شود جهنم شعله ور مي گردد، در وسط جهنم كوهي است به نام “صعود” از جنس مس گداخته و آتشين، در دامنه اين كوه بياباني است از مس آب شده و اطراف اين كوه جاري است و شديدترين آتش را جهت عذاب داراست ، در حديث ديگري آمده كه از امير مؤمنان”ع” درباره اين هفت طبقه پرسيدند، فرمود: اين هفت طبقه برخي فوق برخي ديگر است و يكي از دست ها را روي دست ديگر قرار داد، آنگاه افزود: حق تعالي بهشت ها را در عرض هم قرار داده و طبقات آتش را بالا و پائين، پائين ترين آنها “جهنم” و فوق آن “لظي” وفوق آن “حطمة” و زير آن “سقر” و بر روي آن “جحيم” و بالاي آن “سعير” و بالاتر از همه “هاوية” است، و در برخي روايات برعكس است؛ يعني جهنم بالا و هاويه پايين است ، و شايد سر اين تفاوت اين باشد كه جهات و در آن عالم به تبع اعتبارات مختلف تفاوت داشته باشد، و، “فَادْخُلوا أَبواب جَهنَّم خالِدين فيها فَلَبِئْسَ مَثْوي المُتكبِّرين . “وَسيقَ الَذِين كَفَروا إِلي جَهنَّم زُمَرا حَتّي إِذا جاءُوها فُتِحَت أَبوابَها ”‌.

نگرش كلي در تفسیر درّها و طبقات جهنم  

مفسران پيرامون تفسير “ابواب “ چهار احتمال را مطرح نموده اند، احتمال اول اين كه ابواب به معناي طبقات و دركات مختلف است ، گواه بر اين مدعا آيه ي “ان المنافقين في الدرك الاسفل من النار ” و آياتي ديگر است ، علامه ي طباطبايي در تاييد اين كه مراد از ابواب , طبقات و تنوع عذاب هاي متفاوت است , مي فرمايد: “مؤيد اين احتمال فقره دوم آيه مورد بحث است كه مي فرمايد “لكل باب منهم جزئ مقسوم “ يعني از ايشان براي هر دري قسمتي تقسيم شده است ، چون ظاهر آن اين است كه خود جزئی, تقسيم شده بر درها است , و اين وقتي معناي صحيح مي دهد كه “باب “ به معناي طبقه باشد نه در ورودي “ . فخر رازي هم در تفسير “ان المنافقين في ،،،” مي فرمايد: “ظاهر اين تعبير قرآني اين است كه جهنم داراي طبقاتي است , و ظاهر اين است سخت ترين طبقات جهنم همان طبقه ي پايين است  , شاهد بر اين احتمال , حديث منقول از علي “ع “ پيرامون تفسير آيه ي “لها سبعه ابواب  “ است كه مي فرمايد: “دوزخ داراي هفت باب , يعني هفت طبقه است كه هر طبقه اي بالاي طبقه ديگري مي باشد ،احتمال دوم اين است كه ابواب , اشاره به درهاي ورودي دوزخ است همانند درهاي متعددي كه در ساختمان هاي معمولي اين جهان وجود دارد، و در واقع هفت در به كثرت وارد شوندگان اشاره مي كند، اما اين فرض با توجه به روايات متعددي كه در تفسير اين آيات آمده است بعيد به نظر مي رسد،احتمال سوم را مفسراني مانند صاحب تفسير روح المعاني و تفسير جامع الاحكام مطرح و نقل كرده اند بدين صورت كه تعدد اين درها به لحاظ تعدد گروه هاي مختلفي است كه از آنها وارد مي شوند ، قائلين به اين احتمال به حديث ذيل تمسك و استشهاد نموده اند كه : در اول ويژه مسلمانان موحد گنهكار, و در دوم از آن يهود, و در سوم از آن مسيحيت , و در چهارم مخصوص ستاره پرستان , و در پنجم از آن مجوس , و در ششم از آن مشركان , و آخرين در مخصوص منافقان است . احتمال چهارم اين است كه اين درها اشاره به اعمال و گناهان مختلفي است كه انسان را به دوزخ مي كشاند، گواه اين احتمال هم اولا مقابله اي است كه با درهاي بهشت وجود دارد مثل باب المجاهدين كه در بهشت است ، ثانيا رواياتي است كه نشان مي دهد كه از بعضي از درهاي جهنم فرعون و هامان و قارون , و از بعضي مشركان , و از بعضي دشمنان خاندان پيامبر”ص “ وارد مي شوند، اين ها نيز دليل رابطه درهاي جهنم با گناهان مختلف است  . به درهاي بهشت , اين كانون بزرگ رحمت الهي هم در سوره هاي زمر آيه ي 73, سوره ي ص آيه ي 50 و سوره ي رعد آيه ي 23 و 24 اشاره شده است ، اما تعداد آن ها در هيچ كدام از آنها بيان نشده است ، به نظر برخي از مفسرين , اولا اين درها اشاره به امور و اعمال و كارهاي مفيد و مخلصانه اي است كه سبب ورود به بهشت مي شوند، و ثانيا اشاره نشدن به تعداد درها در آيات , خود تصريح به اين نكته است كه طرق وصول به سعادت از طرق سقوط در شقاوت بيشتر مي باشد; چرا كه رحمت واسعه ي الهي بر غضبش پيشي گرفته “سبقت رحمته غضبه “. در بيشتر احاديث اسلامي هم تصريح شده كه بهشت داراي هشت در است , ولي در عين حال از بعضي ديگر از احاديث استفاده مي شود كه عدد درهاي بهشت هفتاد و يك در است , چنان كه در لسان مختلف روايات به اسامي مختلف درهاي بهشت اشاره شده است مانند باب المجاهدين , باب الريان(سيراب كننده ي روزه داران), باب المعروف (در نيكوكاران ), باب الصبر, باب الشكر و باب البلائ.

چه دينهاي ديگري به بهشت و جهنم اعتقاد دارند؟

اعتقاد به زندگي پس از مرگ و اهميت دادن بدان امري است که از ديرباز در ميان انسانها بوده است، انگاه که در اکتشافات باستان شناسي با اجساد مردگان روبرو مي شويم که اشياء و وسايلي همراه خود دارند و يا اين که به گونه اي خاص زينت داده شده اند خود گواهي بر اعتقادات خاص انسان ها نسبت به مرگ و زندگي پس از مرگ است، حال ممکن است پس از مرگ بدين گونه باشد که روح انسان وارد دنياي ارواح مي شود و يا اين که بدين صورت باشد که روح خود مرده از بدنش جدا شده و در جسم ديگري خواه انسان و يا حيوان حلول کند و به زندگي دوباره خود در بدني جديد ادامه دهد که اين امر را تناسخ گوئيم امري که عقلا پذيرفتني نيست،چنين عقايدي را انسان هاي اوليه و بدوي و يا اديان هندوئي نيز دارند و بدان معتقداند، اما اينان به چيزي به نام بهشت و جهنم باور و اعتقاد ندارند و آنها را هم درک نمي کنند،اينک ما اعتقاد اديان پيشرفته تري مانند: دين زردتشت، يهوديت، مسيحيت و اسلام را مورد بررسي قرار مي دهيم تا بيينيم آنان در مورد زندگي پس از مرگ و خصوصيات آن زندگي چه آموزه هايي را عرضه مي دارند.

جهان پس از مرگ در دين زردتشت

زردتشت پيامبري است که در ايران باستان ظهور کرد پيامبري که پژوهشگران از تاريخ دقيق زندگي او و از خود وي اطلاع دقيقي در دست ندارند، و آنچه نيز گفته مي شود صرفا حدس و گمان هايي غير قابل اعتماد است، از آنچه از اين دين فعلا باقي است بر مي آيد که آنان معتقد به جهان پس از مرگ بوده اند و باور داشته اند که ارواح انسان هاي بدکار به جهنم مي روند و ارواح انسان هاي صالح در بهشت بسر خواهند برد ، جهان پس از مرگ از نظر دين يهود:دين يهود تصويري مبهم و ابتدايي از جهان پس از مرگ ارائه مي دهد و فقط آن را “دنياي مردگان” مي نامد، از تورات چنين بر مي آيد که شخص پس از مرگ به وجودي شبح گون و نيمه هوشيار به جهاني زيرين و در ته زمين مي رود جايي که کسي را از آن بازگشت نيست، در عهد عتيق از اين مکان به عنوان شئول “sheol” ياد شده است، آنان در ابتدا معتقد بودند که پس از مرگ، روح به سوي خدا باز مي گردد و جسم به زمين مي پيوندد، و شخص به عنوان موجودي زنده وجودش پايان مي يابد و در جهان زيرين و تيره و تار شئول، تنها شبحي از او باقي مي ماند، در کتاب عهد عتيق هر جا که از مجازاتي سخن مي رود، بدترين مجازات ها را مرگ مي داند، يهوه هر جا که مي خواهد گروهي را تهديد کند، در نهايت مي گويد که “خواهيد مرد”، اما هيچ وقت در مورد پس از مرگ سخني نمي گويد، اما تدريجا در ديانت باستاني اسرائيل اين انتظار پرورده شد که اموات زنده خواهند شد، آنها به بدن هايشان بازگشته و به خاطر اعمال گذشته خود مورد محاکمه قرار مي گيرند و به ثواب و يا عقاب مي رسند،جهان پس از مرگ از نظر دين مسيحيت: کتاب عهد عتيق جديد از بهشت و دوزخ نام برده است و بارها از عذاب جهنم که به صورت آتش است براي انزار بندگان استفاده کرده است، به عنوان مثال در انجيل متي، بخش 5، آيه 29 آمده است: “اگر چشمي که اين قدر برايت عزيز است باعث شود گناه کني، آنرا از حدقه درآور و دور افکن؛ بهتر است بدنت ناقص باشد تا اين که تمام وجودت به جهنم بيفتد”، و از اين گونه نصايح بسيار فراوان است، و در کتاب لوقا از عهد جديد، بخش 23، آيه 43، عيسي “ع” به فرد دزدي که از کار خود پشيمان بود و در کتاب او به صليب کشيده شده بود گفت: “خاطر جمع باش که توهين امروز با من در بهشت خواهي بود! ”. در عين حال با وجود آيات فوق هم چنان ابهاماتي در مسيحيت پيرامون معاد وجود دارد، برخي آنقدر که معاد در مسيحيت صرفا روحاني است و تحقق آن در همان رجعت فرد و فروآمدن مسيح برزخي است نه در سراي ديگر.  جهان پس از مرگ از نظر اسلام:در قران بسيار از بهشت بهشتيان و جهنم و جهنميان ياده شده است، و آمده است که چه افرادي سرانجام به بهشت مي روند و چه کساني منزلگاهشان جهنم و عذاب الهي است،در اسلام ما با اموزه هاي بهشت و جهنم، برزخ و پل صراط روبرو هستيم، برزخ جهاني است که ميان دنيا و عالم اخرت قرار دارد، يعني هنگامي که روح از بدن جدا مي شود، بيش از انکه بار ديگر در قيامت به بدن خود باز گردد در عالمي که ميان اين دو عالم “قيامت و دنيا” است و برزخ ناميده مي شود قرار خواهد داشت،خداوند  مي فرمايد: “حَتّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبّ‏ِ ارْجِعُونِ*لَعَلّي أَعْمَلُ صالِحًا فيما تَرَكْتُ كَلاّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ” .تا آنگاه كه مرگ يكى از ايشان فرا رسد مى‏گويد پروردگارا مرا بازگردانيد شايد من در آنچه وانهاده‏ام كار نيكى انجام دهم نه چنين است اين سخنى است كه او گوينده آن است و پشاپيش آنان برزخى است تا روزى كه برانگيخته خواهند شد ”. در مورد بهشت و اوصاف بهشتيان و نيز دوزخ و اوصاف دوزخيان آيات بسياري وجود دارد که ما به اختصار به نمونه اي از آن اشاره مي کنيم: مثلا : “وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فيها خالِدُونَ؛ و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند آنان اهل بهشتند و در آن جاودان خواهند ماند “،و آياتي ديگر با اين تعبير و يا شبيه آن نيز وجود دارد . در مورد جهنم و جهنميان نيز آيات بسياري وارد شده است که در اين جا به نمونه اي از آن نيز اشاره مي شود: مانند:“وَ مَنْ يَعْصِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدينَ فيها أَبَدًا ”و هر كس خدا و پيامبرش را نافرمانى كند قطعا آتش دوزخ براى اوست و جاودانه در آن خواهند ماند”،به طور خلاصه مي توان گفت تقريبا سه ديدگاه درباره سرنوشت انسان پس از مرگ وجود دارد:1، اعتقاد به جهان پس از مرگ که جايگاه ابدي انسان است،2، اعتقاد به تناسخ ارواح، دراين باره مردمان معتقدند که روح پس از مرگ در قالب هاي ديگر به حيات خويش ادامه خواهد داد و ممکن است هيچ گاه از چرخه مرگ و زايش مجدد طبيعت خارج نشود،3، اعتقاد به اين که مرگ پايان زندگي انسان است و وراي مرگ حيات و جهان ديگري در کار نيست  .ادیان از دید کلی به دو مجموعه تقسیم می شوند: توحیدی و غیر توحیدی،

1- ادیان توحیدی مانند اسلام، مسیحیت و یهودیت، در این ادیان سه اصل و رکن اعتقادی پذیرفته شده است: توحید، نبوت و معاد، که در ادیان غیر توحید چندان خبری از این ها نیست،

2ـ از آن رو که اعتقاد به زندگی پس از مرگ و قدم برداشتن در آن مسیر از ریشة فطری بهره مند است، در تمام ادیان با تفاوت هایی عقیده به بهشت و جهنم وجود دارد؛ مانند:

الف ) در اقوام و آیین ابتدایی عقیده داشتند که زندگی پس از مرگ نتیجه کارها و خصلت های بشر در دنیا است، همانند خصلت ترسو بودن که انسان را از وصول به بهشت باز می دارد و موجب کیفر و عذاب می گردد، بر عکس شجاعت موجب پاداش روح می گردد،

ب‌) در یونان و روم قدیم این عقیده رایج بود که دادگاه اخروی کیفر و پاداش می دهد و بهشت و جهنم با مسئلة تناسخ ارتباط دارد، می گفتند: ده هزار سال به درازا می کشد تا نَفْسی در چرخة تناسخ به بدن نخستین خود برگردد، لیکن این مدت در ارواح پاک به سه هزار سال کاهش پیدا می کند، نفوسی که بسیار شریر باشند، در دوزخ ابدی گرفتار می شوند،

ج) در دین هندوان نیز دوزخ و بهشتیان با تناسخ گره خورده است، آنان می گویند: نفس از آغاز به دوزخ زیرزمین که مسکن بدکاران است، منتقل می شود سپس از طریق تناسخ حرکت خود را ادامه می دهد، نیز عقیده دارند: “یاما” پادشاه بهشت و قاضی اموات است، مردگان از میان دو آتش می گذرند، بدکاران می سوزند و نیکوکاران از آن سالم بیرون می آیند، اعمال آنان قبلاً در ترازویی سنجیده می شود و بعد نیکوکار به بهشت و بدکردار به دوزخ می رود و یا دوباره به زمین باز می گردد و از نو متولّد می شود و چرخة تناسخ را ادامه می دهد،د” در دین بودایی به موجب اعتقاد به “کارما” کیفیت زندگی انسان در زندگی، چگونگی زندگی او را پس از مرگ تعیین می کند، اگر زندگی با نیکوکاری است، زندگی بعدی از کیفیت بالاتری برخوردار می باشد، اما در صورت عکس، زندگی بعدی دارای کیفیت پست تری می باشد، تولّد و مرگ و تولد دیگر همه شر و بدبختی است، نجات بشر در پرتو وصول به ایروانا است،

3ـ دین زرتشتی که به مقتضای برخی از روایات در زمرة ادیان توحیدی و الهی قرار دارد امّا در آن تحریف صورت گرفته، در همین دین آمده است: روح پس از مرگ بدن به مدت سه شبانه روز دور بدن می گردد، ارواح نیکوکار همراه سروش و بدکار زیر شکنجه دیوان قرار دارند، پس از آن ارواح نیکوکار به همراه موجودات خیر و بدکار به همراه موجودات شر به جهان آخرت سفر می کنند، اعمال نیک به صورت دوشیزة زیبا وارد بهشت و به سوی “اهورا مزدا” رهبری می شود و “هومنو” به او خیر مقدم می گوید و خلعتی به او می پوشاند و او را به بهشت رهبری می کند، آنان که اعمال نیک و بدشان مساوی باشد، در جای خاصی قرار می گیرند، در قیامت پلی است به نام “چینوت” که روی دوزخ قرار دارد، به هنگام عبور نیکوکاران پهن و به هنگام عبور بدکاران باریک می شود، باریک تر از مو و تیز تر از تیغ، به همین جهت بدکاران نمی توانند موفق بشوند و از آن بگذرند، آنان از پل به دوزخ می افتند،

4ـ در آیین یهود: اگر چه اعتقاد به قیامت و بهشت و جهنم در ادیان ابراهیمی از ضرورت برخوردار است، لیکن برخی از فرقه های یهود در معاد و فراگیر بودن آن انکار و تردید کرده اند، فرقة صدوقیان آن را انکار می نمایند، دیگران در فراگیر بودن آن تردید روا می دارند و می گویند: بیسوادان و آنانی که از تورات بهره ای ندارند، بار دیگر زنده نخواهند شد، نیز گفته اند: آنان که خارج از ارض مقدس فلسطین مدفونند، بهره ای از قیامت نخواهند داشت، دیگران گفته اند: خداوند پیش از قیامت در زیر زمین نقبی می زند و اجساد آنان را به ارض موعود می آورد و در آن جا زنده می شوند،

از جمله اعتقاد آنان در مورد معاد و بهشت و جهنم:

ـ هر که با هر کفنی که دفن شده است، در فردای قیامت با همان کفن محشور می شود،ـ همه حتی آنانی که در دنیا از نقایص جسمانی برخوردارند، در قیامت کامل محشور می شوند،ـ لذت دنیا، مانع لذت بهشت و رنج دنیا، موجب وصول به بهشت است،ـ در قیامت الیاس پیامبر مأمور برپایی قیامت است،ـ بهشت جای لذت های مادی نیست،ـ در قیامت خدا و بزرگان بنی اسرائیل داوری می کنند،ـ معاد هم جسمانی است و هم روحانی، لیکن تنها روح کیفر می بیند،ـ نیکوکاران در بهشت مخلدند و بدکاران از جهنم رهایی می یابند، جز برخی که مرتکب گناهان خاصی مانند زنای محصنه شده باشند، برخی گفته اند: این ها هم در جهنم جاودان نیستند، بلکه پس از دازده ماه به موجودی دیگر تبدیل می شوند،ـ بهشت هفت طبقه دارد و هر چه بالا رود، برای آنانی که کارهای خوبشان بیشتر است،ـ جهنم هفت طبقه دارد و هر چه پایین تر برود، جای افراد بدتر است،ـ ختنه نشده وارد بهشت نمی شود و ختنه شده وارد جهنم نخواهد شد، مگر کسی که خیلی بد باشد.

ـ آتش جهنم بر دانشمندان تورات اثر نمی کند،ـ همه در فردای قیامت محکوم می شوند، جز قوم یهود،ـ روز شنبه جهنمیان استراحت می کنند و عذاب نمی بینند.

5ـ در مسیحیت: عقیده این ها عقیده قوم یهود است، جز این که: مسیحیان به زندگانی روحانی در قیامت معتقدند، نه جسمانی،ـ پس از مرگ داوری خصوصی و جزئی در مورد اعمال بشر به عمل می آید و داوری کلی و نهایی در قیامت است،ـ کلیسای کاتولیک می گوید: کسانی که پس از قیامت در برزخ تصیفه شوند، به بهشت می روند و بهشت دریافت محضرت خداوند است، کسانی که شایستة این پاداش نیستند، به دوزخ می روند.ـ کلیساهای اصلاحی “پروتستان” نیز این عقیده را دارند، جز دورة برزخ را،ـ مسیحیان شرط ورود به بهشت را مختون(ختنه شدن) نمی دانند.

6ـ در اسلام: معاد در اسلام خیلی بیشتر با شرح و بسط بیان شده به گونه ای که گفته اند: حدود هزار آیه قرآن مربوط به معاد است.

بهشت و جهنم در آیین یهود

جهنم “گه هینوم”ارواح بدکاران به جایگاه خاص مجازات و تصفیه که به زبان عبری “گه هینومGahinnom” خوانده می شود، فرود می آیند، روح بهائم را که به پایین به سوی زمین نزول می نماید .تفسیر: اشاره به ارواح شریران و بدکاران می نماید که پایین، به جهنم فرو می شوند، قوهلت ربا ،اشاره: آخرت شناسی به دلیل اینکه به آیندة نادیدة بشر ارتباط دارد و خبر دقیقی از آن نیست،   همواره از بحث انگیزترین آموزه های ادیان بوده است، در یهودیت هم علیرغم ابهام در منشأ این آموزه که گروهی آن را تحت تأثیر تلاقی اندیشه های یهودی ایرانی  در ایام اسارت بابلی می دانند،مفاهیمی همچون ماشیح، رستاخیز مردگان، جهان آینده، آخرین داوری، بهشت و جهنم وجود دارد.

رستاخیز مردگان

اعتقاد به رستاخیز یکی از اصول دین و ایمان یهود است و انکار آن ،  گناهی بزرگ محسوب می شود،

کسی که به رستاخیز مردگان معتقد نباشد و آن را انکار کند،  از رستاخیز سهمی نخواهد داشت و زنده نخواهد شد ،

علمای یهود،  اعتقاد به رستاخیز را موضوع یکی از دعاهای “برکات هجدگانه” که بخش مهمی از نمازهای روزانه است،  قرار دادند، و آن دعا چنین است: “تو تا به ابد جبار هستی،  ای خدا تو زنده کننده مردگان هستی،،، و چه کسی شبیه توست ای پادشاهی که مرگ و زندگی به دست تو است و نجات را می رویانی و تو امین هستی که مردگان را زنده می کنی، متبارک هستی تو ای خدایی که مردگان را زنده می کنی،”در پاسخ به منکران معاد مقرر شد در پایان دعاهای بیت همیقداش بگویند: از این جهان کنونی تا آن جهان آینده.

منکران معاد

یکی از نکات مورد اختلاف فرسیان و صادوقیان،  همین ایمان به رستاخیز بود؛ صادوقیان معتقد بودند که با مردن جسم،روح نیز معدوم می شود و مرگ پایان موجودیت انسان است پس پاداش و مجازات هم نیست، علت ظاهری انکار صادوقیان این بود که در اسفار پنجگانه ذکری از این موضوع نیست و فقط در تورات شفاهی که مورد قبول آنها نیست،  آمده است.

علمای یهود،  این نظر را که در اسفار پنجگانه ذکری از رستاخیز مردگان نیامده است . به شدت رد کرده و در تلمود گفته اند:هیچ قسمتی از تورات “کتبی” نیست که به اعتقاد رستاخیز مردگان دلالت نکند، لکن ما صلاحیت نداریم که آن را بدین معنی تفسیر کنیم ،” شومرونی ها یا سامره ای ها هم منکر اعتقاد به رستاخیز مردگان بودند و می گفتند: در تورات دلیل رستاخیز مردگان نیست،آیات دال بر رستاخیز مردگان در تورات آیه: و از آنها ،  هدیه افراشتنی خداوند را به هارون کاهن بدهید ، تفسیر: هارون که تا ابد زنده نبود بلکه در جهان آینده زنده خواهد شد و بنی اسرائیل هدیه های افراشتنی خود را به او خواهند داد .آیه: و شما به خداوند خدای خود ملحق شده اید،  همگیتان امروز زنده هستید . تفسیر: حتی در روزی که اهل جهان مرده اند،  شما زنده خواهید بود یعنی همانطور که امروز زنده اید ،  در جهان آینده نیز همگی شما زنده و برپا خواهید بود .آیه: من می میرانم و زنده می کنم تفسیر: به قرینة فراز بعد که می گوید: “من مجروح کرده ام و خودم شفا خواهم داد”،  می فهمیم این مرده و زنده شدن هم برای یک نفر است نه اینکه خدا یکی را بمیراند و دیگری را به رسم معمول دنیا زنده کند،آیه: آنوقت موسی و بنی اسرائیل این سرود را برای خداوند خواهند دید . تفسیر: نگفته شده سراییدند بلکه “خواهند سرایید” آمده که مربوط به آینده است.آیه: خوشا به حال آنانی که در خانۀ تو ساکنند و بار دیگر برای تو تسبیح خواهند خواند ، تفسیر: گفته نشده برای تو تسبیح خوانده اند یا می خوانند بلکه برای تو تسبیح خواهند خواند،آیه: رئون زنده بماند و نمیرد  تفسیر: رئون زنده بماند در این جهان و نمیرد در جهان آینده،آیه: و بسیاری از آنان که در زمین خاکی خفته اند بیدار خواهند شد،  اینان برای زندگی جاودانه و آنان برای “تحمل” رسوایی و ننگ ابدی ، و اما تو به آخرت برو و بدان که استراحت خواهی کرد و در آخر ایام برای سهم بردن نصیب خود را به پا خواهی خاست،آیه: آن جا البته منقطع خواهد شد و گناهش بر وی خواهد بود ،  تفسیر: فراز اول یعنی در این جهان و گناهش بروی خواهد بود یعنی جهان آینده ،آیه: سه چیز هستند که سیر نمی شوند: هاویه،  گور و رحم نازا .تفسیر: همانطور که رحم (زهدان) دریافت می کند و بیرون می دهد،  قبر دریافت می کند و سپس از خود بیرون می دهد، چطور زهدان نطفه را با سرو صدا دریافت و کودک را با  سر و صدای زیاد از خود بیرون بدهد ولی قبر که مرده را با سر و صدای شیون فراوان تشییع کنندگان دریافت می دارد،  به طریق اولی مرده را با سر و صدای فراوان از خود بیرون ندهد .

شاهدی بر رستاخیز مردگان

اگر کسی بگوید که مردگان بار دیگر زنده نخواهند شد،  داستان ایلیا “الیاس” را که “مرده ای را زنده کرد”،  برایش نقل کن . سؤال و جواب مؤمن و کافر:

کافری گفت: آیا خاک می تواند زنده شود؟جواب: کدام یک از دو کوزه گر قابل ستایش تر است؟ آنکه از آب کوزه می سازد یا آنکه از گل؟کافر: البته آن که از آب کوزه می سازد،جواب: در این صورت خداوند که انسان را از یک قطره مایع به وجودمی آورد ،  به طریق اولی که می تواند او را بار دیگر از خاک و گل به وجود آورد .آنها که وجود نداشتند،  به وجود آمدند و زنده شدند،  پس مردگانی که قبلا زنده بودند،  به طریق اولی که بار دیگر زنده خواهند شد.

مناظره مرتد و موحد:

مرتد: آیا ممکن است قطعات یک کوزه شکسته بار دیگر به هم بچسبد و آن کوزه از نو سالم شود،  مگر نه اینکه مکتوب است: مثل کوزة کوزه گر آنها را خرد کن.

 موحد: ظرف سفالین از آب و خاک ساخته شده و  بوسیله آتش کامل می گردد ولی ظرف بلورین با آتش ساخته و کامل می گردد، کدام را در صورت شکستن می توان دوباره مرمت کرد؟مرتد: ظرف بلورین را از آن جهت می توان مرمت نمود که به واسطه دمیدن ساخته شده است،

موحد: اگر ظرفی که توسط یک انسان بوسیله دمیدن ساخته شده و قابل مرمت است پس انسان که توسط ذات قدوس متبارک بواسطه دمیدن ساخته شده است،  بطریق اولی که قابل مرمت می باشد  چه کسانی  و در کجا زنده خواهند شد؟عبارت ها از جهت ظاهر فاقد هماهنگی است که به برخی اشاره می نماییم:

الف) همه جهانیان زنده می شوند؛ آنها متولد می شوند و سرانجام خواهند مرد و مردگان عاقبت زنده خواهند شد ، آنها “رحمت های الاهی” هر بامداد تازه می شوند و امانت تو بسیار است.  یعنی امانت تو بسیار است برای زنده کردن مردگان .

ب) زندگی آینده پادشی است که تنها به کسانی که لایق آن باشند” عادلان و نیکوکاران”،  داده خواهد شد؛ یک روز بارانی از رستاخیز مردگان مهمتر است زیرا که رستاخیز مردگان از همه اقوام فقط شامل حال عادلان و نیکوکاران خواهد شد،  در صورتیکه باران هم برای نیکوکاران می بارد و هم برای شریران. 

ج) یهودیانی که لیاقت و امتیازات لازم را کسب نکرده باشند،  از پاداش زندگی بعد از مرگ محروم خواهند ماند؛  وفات یافتگان “رفائیم یا کسانی که در آموختن مطالب تورات سستی و کاهلی کنند”،  برنخواهند خواست.

محل رستاخیز

اعتقاد رایج و راسخ این است که واقعۀ عظیم و شگرف رستاخیز مردگان،  در ارض مقدس فلسطین روی خواهد داد، ولی در مورد اینکه چه کسانی زنده می شوند،  اختلاف است:

فقط خفتگان اسرائیل زنده خواهند شد؛مردگانی که در خاک سرزمین اسرائیل خفته اند،  از تجدید حیات بهره مند خواهند شد، حتی یک کنیز کنعانی که در سرزمین اسرائیل بسر می برد،  مطمئن باشد اهل عالم باقی و جهان آینده است، در زمینی که مورد رضایت خاطر و شادمانی من است مردگانش بار دیگر زنده خواهند شد ولی سرزمینی که مایۀ رضایت من نیست،  مردگانش بار دیگر زنده نخواهند شد ، اجساد دیگران قبل از رستاخیز به ارض مقدس منتقل می شود:مردگان تو زنده خواهند شد و جسدهای من برخواهند خاست . تفسیر: قسمت اول آیه مربوط به کسانی است که در اسرائیل می میرند و قسمت دوم مربوط به آنهایی است که در خارج از اسرائیل فوت می کنند ، خداوند اجساد دانشمندان ما که در بابل سکونت دارند را در زیرزمین با نقبی همچون مشک ها خواهد غلطانید و هنگامی که به سرزمین اسرائیل برسند،  ارواحشان به آنها خواهد پیوست و زنده خواهد شد.

ترتیب شکل یافتن اجساد مردگان

پیروان مکتب شمای با استناد به آیه: “و دید هم اینک رگها و پی ها و گوشت ها به آنها برآمد،  و پوست آنها را از بالا پوشانید ، معتقدند که: شکل یافتن در جهان آینده از رگها و پی ها و استخوانها آغاز شده و با پوست و گوشت پایان می پذیرد، پیروان مکتب هیلل با استناد به آیه: “مگر نه اینکه مرا مثل شیر می ریزی و مانند پنیر منجمد می سازد ، معتقدند که: شکل یافتن مانند این جهان است یعنی از پوست و گوشت شروع شده و با رگها و پی ها و استخوان ها پایان می یابد چراکه  به یک کاسه شیر وقتی مایۀ پنیر نزنند،  شیر به حالت مایع باقی می ماند ولی هنگامی که مایۀ پنیر به آن بزنند، می بندد و سفت می شود ،آیا مردگان با جسد قیام می کنند یا برهنه اند؟ با استناد به واقعه سموئیل و شائول .اعتقاد براین است : همانطور که انسان با جامه “کفن” می رود،  همانگونه با جامه بیرون می آید وقتی گندم برهنه در خاک می شود و با چندین پوشش از خاک سر برمی آورد ،عادلان و نیکوکاران که با جامه های خود دفن می شوند،  به طریق اولی با جامه سر از خاک بیرون خواهند آورد ،انسان از چه برپا خواهد شد؟

از فقره ای که در ستون فقرات است و لوز نام دارد چرا که نه زیر آسیاب ساییده می شود و نه در آتش می سوزد و نه در آب حل میشود و نه با ضربه پُتك شکاف برمی دارد ،آیا نقاص جسمانی مردگان با قیام آنها از بین می رود؟خداوند قدرت از بین بردن نقائص را به دلیل آیة: من مجروح کردم و خودم شفا دادم  داراست ولی برای آنکه معاندان نگویند که خداوند در عوض و به جای افرادی که مرده اند،  افراد دیگری را زنده کرده است،  آنها را با نقائص بدنیشان دوباره زنده می کند،الیاس نبی،مأمور واقعه عظیم رستاخیز و منادی بشارت ظهور ماشیح رستاخیز مردگان توسط ایلیا عملی خواهد شد.

 جاودانگی زندگی پس از رستاخیز

عادلان و نیکوکارانی که ذات قدوس متبارک آنها را در آینده دوباره زنده خواهد کرد،  هرگز به خاک برنخواهند گشت.

 جهان آینده

مرگ و آخرت از مسائل اختلافی است؛دانشمندان دوران اولیه،  دورۀ ماشیح را با جهان آینده یکی نمی دانستند و معتقد بودند منجی موعود به وضع و نظام فعلی در این جهان پایان داده،  نظامی جاودان برقرار خواهد ساخت که در آن ،  افراد عادل و نیکوکار یک زندگی روحانی فارغ از قید و بندهای جسم را طی خواهند کرد،معلمان دوران های بعدی،  دورۀ ماشیح را یک مرحله زودگذرِ واقع میان دنیای فعلی و جهان آینده می دانند،نکته مورد اتفاق با استناد به عبارت: این جهان دالانی است در جلوی جهان آینده،  خود را در این دالان آماده کن تا بتوانی داخل تالار شوی ، زندگی کنونی انسان این در جهان مقدمه ای است برای حیات جاودان دیگری که از زندگی فعلی او بسی عالی تر خواهد بود،جهان آینده سرّی است الاهی:این راز که افرادی که امتیاز ورود به تالار را خواهند داشت،  در آن چه خواهند دید،  بر هیچ کس،  و حتی پیامبران اسرائیل فاش نشده است و فقط خداوند می داند؛ حتی موسی گفت: من نمی دانم به شما چه بگویم لکن به واسطه آنچه که برای شما آماده شده است،  شما خوشبخت خواهید بود.

دانشمندان یهود،  جهان تازه ای را در نظر خود مجسم می کنند که در آن عدم مساوات و بی عدالتی های جهان کنونی از میان رفته و عدالت الاهی آشکار شده است، این راه حل معمای وجود بدیها و شرارت هایی حاکم در جهان کنونی است و به تصویر عالمان یهود از جهان آینده،  زیبایی و لطف خاصی بخشیده است،رنجها و محرومیتهایی که انسان معصومانه و از روی میل و رضا بر خود قبول می کند،  به او کمک می کند به جهان آینده راه یابد،تورات،  سرزمین اسرائیل و جهان آینده که سه هدیه خدا به اسرائیل است،بعد از تحمل رنجها و سختیهای فراوان به آنها عطا می شود،تفاوت جهان کنونی و جهان آینده:علامت خاصی که دو جهان کنونی و آینده را از یکدیگر متمایز می کند،  ارزیابی مجدد ارزشهاست،در جهان آینده عادلان و نیکوکاران بر تخت نشسته وتاجهای خود رابر سر دارند و از فروغ و شکوه شخینا، نور جلال الاهی لذت می برند . در جهان آینده دیگر،  امیال و هوسهای جسمانی مزاحم انسان نخواهند شد و نفوذ و قدرت طبیعت عقلانی و روحانی شخصی بر او مسلط خواهند بود . جهان کنونی بی ثبات است ولی زندگی در جهان آینده ثبات دارد و در آن تغییر و تبدیلی وجود ندارد و عالی ترین و بهترین صورت زندگی،  صلح و صفای کامل توأم با لذت حاصله از مشاهدۀ جلال الهی است،یک ساعت از چنین سعادتی و در شرایط چنان جهانی،  از تمام دگرگونی ها و فرصت های این زندگی فانی بهتر و خوش تر است،دالان،  معبر؛ تالار،  مقصدمطالعه و آموزش تورات و به جا آوردن فرامین الاهی در دالان “جهانی کنونی”،   شرط شایستگی ورود به محیط پاک و روحانی تالار “جهان آینده” به بهترین وجه است،دانش تورات و اعمال نیک انسان همراه او در جهان آینده هستند، دانشمندانی که در این جهان خواب را از چشمان خود می گریزانند،  خداوند در جهان آینده آنان را از فروغ و شکوه شخینا سیر خواهد کرد، و چون بیدار شوم از “دیدن” صورت تو سیر نخواهم شد  اگر از “حاصل” دسترنج خود بخوری،  خوشا به حال تو در این جهان و سعادت با تو خواهد بود .”دعا خواندن از شرایط ورود به جهان آینده است،اینان از جهان آینده نصیب می برند:کسی که در سرزمین اسرائیل سکونت دارد؛کسی که فرزند خود را علاقمند به آموختن تورات به بار می آورد ؛کسی که فروتن و افتاده باشد و با رفتاری متواضعانه می آید و می رود و پیوسته مشغول مطالعه و آموختن تورات است و برای خود اهمیت و مقامی قائل نیست، اهل جهان آینده و عالم باقی خواهد بود ،محرومان از جهان آینده و عالم باقی1، قائلان به عدم استنباط دلیل رستاخیز مردگان از مطالب تورات.2، قائلان به آسمانی نبودن کتاب تورات،3، پیروان عقیده اپیکوریان که کافر و لامذهب به شمار می روند،4، شهوترانان و مفسدان ،کسی که همنوع خود را در میان جمع شرمگین می سازد و سبب می شود که از خجلت رنگ ببازد . کسی که کتابهای کفر آمیز و گمراه کننده مطالعه کند،7، کسی که حروف اسم اعظم را همانطور که نوشته شده اند،  تلفظ کند  راه بازگشتانسان هر قدر هم گناهش سنگین و دفتر اعمالش سیاه باشد،  بازمی تواند به واسطه توبه و انجام اعمال نیک،  سیاهی اوراق نامه اعمالش را بشوید و خویشتن را در جهان آینده و عالم باقی ساکن سازد، پس جمیع افراد قوم تو عادل خواهند بود و زمین را تا به ابد به میراث خواهند برد .

حفظ شخصیت و موجودیت یهود

دو نیرو درصدد برانداختن جامعه یهود بودند: یکی ظلم و ستم قدرتهای یهود و بت پرست و دیگری نفوذ و تأثیر افکار جدید چه یونانی و چه مسیحی،دانشمندان،  یهودیان را تشویق و تشجیع می کردند تا در مبارزه برای حفظ شخصیت و موجودیت خویش در مقابل فشارهای شدید،  استقامت به خرج دهند و با تعلیم به اینکه آنها مزد و پاداش خود را در جهان آینده دریافت خواهند داشت ، به یهودیان اطمینان می دادند که افرادی که از این مبارزه و کشمکش جان سالم بدر برده و باقی بمانند،  جامعه ای عادل و نیکوکار تشکیل می دهند ،خدا هم آنها را به همین عنوان شناخته و سهمی از جهان آینده به آنها عطا خواهد نمود،سهم غیر یهودیان از جهان آیندهدر میان افراد سایر ملت ها،عادلان و نیکوکارانی یافت می شوند که از جهان آینده و عالم باقی سهم خواهند داشت صالحان و نیکوکاران غیر یهود نیز از جهان آینده و عالم باقی نصیب خواهند داشت،شایستگی کودک یهودی برای ورود به جهان آیندهدربارۀ اینکه کودک یهودی از چه هنگامی شایسته ورود به جهان آینده و عالم باقی است،  نظراتی وجود دارد؛

الف)از زمان بسته شدن نطفه: “نسلی “ذریتی یا نطفه ای” که او را عبادت می کنند،

ب) از لحظه تولد: “ایشان خواهند آمد و عدالت او را به قومی که متولد می شود،  اطلاع خواهند داد که او چنین کرده است. 

 ج) ساعتی که طفل سخن بگوید: “نسلی که او را عبادت می کنند دربارۀ معجزات خداوند برای دورۀ بعدی تعریف خواهند کرد. 

د) از وقتی که کودک ختنه می شود: “من مستمندم و از طفولیت مشرف به موت بوده ام،  ترسهای تو را متحمل شده،  متحیر گردیده ام .

ه) از هنگامی که طفل آمین می گوید: “دروازه ها را بگشایید تا امت عادل که امانت را نگه می دارد،  داخل شود  .یعنی آمین می گوید .

آخرین داوری یکی از معتقدات اصلی یهود،  پاداش و کیفر است و این تنها راه حل وضعیت اسف انگیز ملت یهود است،هر کس علیه ملت اسرائیل به ناحق و از روی ظلم و ستم قیام کند،  چنان است که گویی علیه ذات قدوس متبارک قیام کرده است،خداوند باید ملل ستمگر را به خاطر رفتار ظالمانه ای که نسبت به ملت اسرائیل داشته اند،  به محاکمه احضار کند  علاوه بر دادگاهی که روح هر فرد انسان پس از مرگ در آن حضور می یابد و به اعمالش رسیدگی می شود،  یک دادگاه نیز برای محاکمه ملتهای ستمگر تشکیل خواهد شد،این واقعه در آغاز دوران ماشیح،  هنگامی که عدالت و نیکوکاری و درستی در جهان حکمفرما شود،  روی خواهد داد،برخی آیات دال بر موضوع خداوند،  لشکرها به قضاوت و انصاف متعال خواهد شد ، خداوند، به محاسبه برخاسته،  و به جهت داوری قومها ایستاده است .من نظر می کردم تا که کرسی ها برقرار شدند .خداوند را دیدم که بر کسی بلند و عالی نشسته بود ، پادشاهی که بر کرسی داوری می نشیند ، کرسی کشورها را واژگون خواهم نمود ، خداوند همراه پیران قوم خود برای قضاوت خواهد آمد ، توصیفی از صحنه داوری ملتهادر جهان آینده،ذات قدوس متبارک یک طومار از تورات را گرفته و آن را پیش خود می گذارد و می فرماید: هر کس به آموختن این تورات و انجام فرامین آن مشغول بود،  بیاید و پاداش خود را دریافت نماید، بیدرنگ همه ملتهای جهان گرد آمده و با بی نظمی پیش می روند، خدا به آنها می فرماید: با بی نظمی به درگاه من می آیید؟! بلکه هر ملت به همراه معلمان و رهبران خود به حضور آید… همه ملت ها به ترتیب می آیند و پس از سئوال و جواب نومیدانه باز می گردند،سپس همه ملتها به حضور خداوند چنین ادعا خواهند کرد: ای پروردگار عالم آیا تو تورات را به ما دادی و ما آن را قبول نکردیم؟ ولی آنها نمی توانند چنین ادعایی داشته باشند مگر نه اینکه ذات قدوس متبارک تورات را به همه ملت ها پیشنهاد کرد اما جز ملت اسرائیل هیچ کس نپذیرفت؟عاقبت این محاکمه با محکومیت ملت های کافر و ستمگر و تجلیل و سرافرازی قوم اسرائیل پایان می یابد  روز داوری بزرگ،  برای مردم عادی پس از مرگ واقع می شود،نه فقط یهودیان بلکه همگی انسان ها پس از مرگ برای روز حساب فرا خوانده می شوند،در بسیاری از عبارات کلمات “عادلان و نیکوکاران” و “شریران و بدکاران” بدون ذکر مذهب یا ملیت آنان آمده است،در جهان آینده شریران و بدکاران محکوم به دوزخ خواهند شد و علیه ذات قدوس متبارک نالیده،  خواهند گفت: ما منتظر نجات قدوس متبارک بودیم و اکنون آیا رواست که چنین سرنوشتی نصیب ما گردد؟آنگاه ذات قدوس متبارک بدیشان خواهد فرمود: مگر نه اینکه شما وقتی که در جهان روی زمین بودید با همنوعان خود اختلاف و مشاجره داشتید،  سخن چینی می کردید،  به یکدیگر تهمت می زدید و همه نوع شرارت و بدی از دست شما برمی آمد؟ مگر نه اینکه اهل نزاع بودید و به یکدیگر ظلم و ستم می کردید؟ برای همین مکتوب است:اینک جملگی شما آتش می افروزید و کمر خود را با جرقه ها و شعله های آتش می بندید.

نیکوکاران و بدکاران قوم یهود

یهود به جهت پذیرش تورات،  مسؤولیت سنگین تری بر عهده دارند، همانطور که اطاعت از فرامین تورات و انجام دستورات آن پاداش عظیمی را برای آنان در پی دارد،  نافرمانی از اوامر الاهی مجازات و عقوبت سختی را برای ایشان خواهد آورد،خداوند،  نیکوکاران و بدکاران اسرائیل را داوری خواهد کرد؛ به نیکوکاران اجازه خواهد داد که داخل بهشت شوند و بدکاران را به دوزخ خواهد فرستاد و با نشان دادن جای خالی در بهشت و جهنم به دو گروه،  با آنها اتمام حجت خواهد کرد،خداوند بدکاران را در مقابل نیکوکاران و دوزخ را در مقابل بهشت آفریده است، هر انسانی دو سهم در جهان آینده دارد،  یکی در بهشت و یکی در دوزخ؛ آنکس که شایسته و نیکوکار است،  سهم خویش و سهم هم نوع بدکار خود را در بهشت وارث می شود و آن کس که مجرم و بدکار است،  قسمت خویش و قسمت هم نوع نیکوکار خود را در دوزخ به  میراث می برد.

ثبت اعمال

از کلیه اعمال انسان در روزهای زندگی،  گزارشی ثبت می شود تا هنگام داوری از آن استفاده کنند و تمام اعمال تو در کتاب نوشته و ثبت می شوند ، در لحظه مرگ،  کلیه اعمال آدمی پیش روی او جز به جز ظاهر می شوند و به او می گویند: زیر دفتر ثبت را امضا کن و او امضا می کند و عادلانه بودن حکم را گواهی می کند و می گوید: مرا از روی عدالت و انصاف کامل داوری کرده اید،حتی سخنان اضافی را که میان انسان و همسرش رد و بدل می گردد،در ساعت مرگ برای وی بازگو می کنند،خداوند در جواب اعتراض بدکاران می گوید: من نمی خواستم از روی اعمال شما پرده بردارم،  سپس گزارش اعمال آنها را از روی آنچه که ثبت شده است،  می خواند و سپس همگی به دوزخ مخلد می شوند .گناهانی که انسان آنها را با بی اعتنایی مرتکب می شود و ناچیزمی پندارند،  در روز داوری او را احاطه می کند ،گویا در این جهان آنها را زیر پاشنه هایش لگدکوب کرده بود: گناه پاشنه هایم مرا احاطه می کند، سؤالات رستاخیزدر روز رستاخیز این سئوالات را از آدمی می پرسند:آیا داد و ستد و کار و کسب از روی درستی و امانت بود؟آیا اوقاتی را برای آموختن تورات تخصیص می دادی؟آیا وظیفۀ خود را در امر تشکیل خانواده و زاد و ولد به خوبی انجام دادی؟آیا منتظر ظهور و نجات ماشیح بودی؟آیا کوشش و جدّ و جهد می نمودی که از هر مطلب حکمت آمیز،  مطلب تازه ای را درک و استنباط کرده،  از آن نتیجه بگیری؟حتی اگر بتواند به تمام این پرسش ها پاسخ مثبت بدهد،  با این حال،  اگر ترس از خداوند گنجینۀ او باشد  برای او سودمند است و در غیر این صورت سودی عاید او نخواهد شد  مکافات جسمانی یا روحانی؟!چون جسم و جان هر دو در ارتکاب گناهان شریک بوده اند،  از این رو با هم تنبیه خواهند شد،جسم و روح هر دو در محکمه عدل الاهی داوری می شوند ولی خدا جسم را رها نمود و روح را مورد سرزنش و توبیخ قرار می دهد، خداوند در جواب اعتراض روح می گوید: جسم در دنیا به وجود آمده است و در آنجا موجودات خطا می کنند ولی تو اهل جهان بالا هستی و در آنجا کسی مرتکب خطا نمی شود، به همین جهت من جسم را رها کرده و از تو مواخذه می کنم ، عقیده پذیرفته شده بصورت کلی این است که روح بار دیگر به جسم می پیوندد و هر دو با هم داوری می شوند؛طی دوازده ماه پس از مرگ ،  جسم وجود دارد و روح به بالا رفته و پایین می آید، پس از دوازده ماه ،  جسم از میان رفته و روح به بالا صعود می کند و دیگر پایین نمی آید ، آیا مجازات ابدی است؟علمای یهود اکراه دارند از اینکه به یک مجازات بی پایان معتقد باشند ،هرچند از گفتار یوحان  می توان ابدی بودن مجازات را استنباط کرد ولی در واقع این گفتار،  تباین میان یک فرمانروای نسانی و سلطان سلاطین یعنی خداوند جهان را به حدّ اعلای خود نشان می دهد،اعتقاد اصلی علمای یهود توسط ربی عقیوا در جملات ذیل آمده است:مدت زمان داوری و مجازات مردم دوران طوفان نوح،  داوری ایوب،  داوری و مجازات مصریان،  داوری یأجوج و مأجوج در جهان آینده و مدت محاکمه و مجازات ارواح بدکاران در دوزخ دوازده ماه است،ربی یوحانان بن نوری گفت: طول مدت این مجازات  هفت هفته است یعنی به اندازۀ مدت زمانی که از عید پسح “فطر” تا عید شاد عوت طول می کشد .

گروه های مردم در روز داوری نهایی پیروان مکتب شمای می گویند: در روز داوری نهایی،  مردم به سه گروه تقسیم می شوند: نیکوکاران کامل،  بدکاران کامل و اشخاص متوسط الحال:نام نیکوکاران کامل در دفتر حیات ابدی می آید و حکم زندگی جاویدان برای آنان مهم می شود، نام بدکاران کامل بلافاصله برای افتادن به دوزخ ثبت می گردد و حکم مجازات آنان مهیاست، چنانکه مکتوب است:و بسیاری از آنانی که در خاک زمین خفته اند،  بیدار می شوند، اما اینان برای زیستن زندگی جاودانه،  و آنان برای تحمل رسوایی ها و ننگ ابدی ،افراد متوسط الحال به دوزخ می روند “و از تحمل عذابهای آن” فریادها می زنند و سپس از دوزخ برآمده و آزاد می شوند، چنانکه گفته شده است: دسته سوم را به میان آتش خواهم برد و ایشان را مثل قال گذاشتن نقره قال خواهم گذاشت و مانند مصفا ساختن طلا ایشان را مصفا خواهم نمود، آنان نام مرا خواهند خواند و من دعای ایشان را اجابت خواهم کرد ، تمام آنانی که به دوزخ می افتند از آن بالا می آیند،  بجز سه گروه که در جهنم باقی می مانند و هرگز از آن آزاد نمی شوند؛ یکی،  کسانی که با زنی شوهردار زنا می کنند، دوم،  کسانی که همنوع خود را در میان جمع خجلت می دهند،سوم آنان که نام و عنوان زشت بر روی دیگران می گذارند و او را به آن نام می خوانند  ، در نتیجه عده ای می گویند: شخص شریر و بدکار کامل به مجازات ابدی محکوم خواهد شد، عدۀ دیگر می گویند: اعتقاد بالا با رحمت الاهی ناسازگار است چون: خداوند کثیر الاحسان است  البته گناهکاران باید مجازات شوند،  ایشان دوازده ماه رنج می کشند و سپس نابود می شوند زیرا شایستگی ورود به بهشت را ندارند، ارواح افرادی که زیاده از حد شریر و بدکار بوده اند،  طی دورانهای بسیار در دوزخ به سر خواهند برد،طی دوران های بسیار،  به معنای ابدیت نیست و این مطلب از جملۀ جهنم تمام خواهد شد، روشن می گردد، این ارواح پس از رنج بردن در دوزخ معدوم نخواهند شد بلکه به عنوان موجوداتی صاحب عقل و شعور در حالت پشیمانی دائمی به هستی خود ادامه خواهند داد، به چگونگی و مکان این مجازاتها،  اشاره ای نشده است،جهنم گه هینوم ارواح بدکاران به جایگاه خاص مجازات و تصفیه که به زبان عبری “گه هینومGahinnom”خوانده می شود،  فرود می آیند،روح بهائم را که به پایین به سوی زمین نزول می نماید ، تفسیر: اشاره به ارواح شریران و بدکاران می نماید که پایین،  به جهنم فرو می شوند.

نام های جهنم

جهنم به هفت اسم خوانده شده است که عبارتند از:

1.        شئولsheol  

2.        اودن: avaddon به معنای فنا و نابودی

3.        شحت: shahat به معنای فساد و هلاکت

4.        بور شائون: bor shaon به معنای چاه هلاکت 

5.        طیط هیاوون: tit hayaven به معنای گل لجن 

6.        صلماوت: tzalmavet به معنای سایه مرگ

7.        ارص هتحتیت: eretz hatahtit  به معنای زمین یا جهان زیرین که فقط در تورات منقول است و در کتاب مقدس یاد نشده است،

8.        نام های دیگرگه هینوم guehinnom به معنای دره های “gue” عمیق که همه به خاطر فساد اخلاق و شهوت رانی “hinnom” به آن فرو می افتند،

9.        توفت  tophet

طبقات و عذاب جهنم

جهنم،  هفت طبقه دارد و هر چه انسان شریر نیز بدکارتر باشد،  به همان نسبت جان او در طبقه پایین تری خواهد بود،در جهنم هفت اسکوب برای ارواح شریران و بدکاران وجود دارد که عبارتند از:شئول،  اودون،  گهی نوم gehinnom ،  دوما dumah؛ به معنای زمین سکوت و خاموشی ”،صلماوت “سایه مرگ”،  ارص تحتیت “زمین زیرین”،  ارص نشیا  eretz neshiah “سرزمین نسیان و فراموشی  ” چگونگی عذاب شریرانآتش،  با حرارت و حدّتی خارق العاده،  مهمترین عنصر جهنم برای تصفیه ارواح گناهکاران و شریران می باشد، “حرارت” آتش “معمولی” یک شصتم “حرارت آتش” جهنم است  ,سرچشمة نهر جاری آتش  از عرق حیوت hayyoth مقدس “دسته ای از فرشتگان” است که بر سر ارواح شریران و بدکاران فرو می ریزد،نظریه ای می گوید: آتش جهنم هرگز خاموش نخواهد شد ، پیروان مکتب هیلل می گویند: جهنّم تمام خواهد شد،ذات قدوس متبارک ارواح شریران و بدکاران را مدت 12 ماه در جهنم محاکمه و مجازات می کند:ابتدا با ابتلاء به جرب و خارش بعد دخول در آتش که فریاد بزنند و سپس فرو بردن در برف که با سرمای شدید عذابشان بدهد و آنها نعره بکشند ، تاریکی و ظلمت: کسانی که به جهنم فرو می روند،  با هیچ چیز دیگری بجز تاریکی محاکمه و مجازات نمی شوند،کاهش عذاب جهنمبا وسایل گوناگونی می توان رنجها و عذابهای جهنم را کاهش داد و حتی به طور کلی از آن رهایی یافت:1، مختون بودن: ممکن است رنج مختون در جهنم کمتر شود،  مگر آنکه شرارت و بدکاری او از حد گذشته باشد،2، تلاش ابراهیم خلیل،  جد اعلي و سرور قوم یهود: ابراهیم،  ارواحی را که محکوم به عقوبت کشیدن در جهنم شده اند ،  از آن مکان بیرون می آورد و از ایشان پذیرایی می کند، البته غیر از یهودیانی که با زنان غیر یهودی همبستر شده و یا آنکه پوست ختنه گاه خود را کشیده اند تا  نامختون به نظر آیند و شناخته نشوند که یهودی هستند ، خواندن بعضی دعاها: هرکه دعای “شمع اسرائیل” را صحیح تلفظ کند،  جهنم را برای او سرد می کنند ، توبه: اگر توبه کند و به راه راست بازگردد آتشی که روی قربانگاه می سوزد، گناهان او را کفاره می کند و آتش جهنم را خنثی خواهد کرد ، آموختن و مطالعه تورات، مهمترین وسیله رهایی از عقوبت دوزخ:آتش جهنم بر دانشمندان تورات اثری ندارد، درست مانند خون سمندر که چون خود از آتش پدید آمده است،  با مالیدن آن روی بدن،  آتش به وی آزار نمی رساند، خداوند می فرماید: مگر نه اینکه کلام من مثل آتش است  ،  پس دانشمندان تورات که سراسر وجودشان آتش است،  به طریق اولی که آتش جهنم بر آنها کارگر نیست، حتی گناهکاران اسرائیل که علیرغم گناهکاریشان هنوز به اندازۀ دانه های انار پر از نیکوکاری هستند،  به طریق اولی که آتش جهنم بر ارواح آنها مسلط نمی شود  درست مانند قربانگاه زرّین که روکشی از طلا به ضخامت یک دینار داشت و از آتشی که سالهای بسیار روی آن می سوخت،  آسیبی نمی دید،ظمت شب و روز شنبه: ارواحِ رنجور در دوزخ،  شب و روز شنبه از آرامش و استراحت برخوردارند ، در گذشته قربانگاه “مذبح” معبد بیت همیقداش باعث کفاره گناهان اسرائیل می شد، حروف مذبح “مزبح عبری”،  نماد چهار نعمت است:م:  محیلا mehilah به معنای عفو آمرزش، چرا که قربانگاه سبب بخشوده شدن گناهان یهودیان می شود،ز: زخوت zekhuth به معنای شایستگی؛ بدین معنا که قربانگاه آنان را شایسته بهره مند شدن از جهان آینده می کند،ب:  براخاه berakhah به معنای  برکت؛ اشاره به آن است که ذات قدوس متبارک به عمل دستان یهودیان برکت می دهد.

ح: حییم hayyim به معنای زندگی؛ به این معنا که آنان نائل به زندگی کردن در جهان آینده خواهند شد،کسی که به این چهار نعمت،  یعنی آمرزش،  شایستگی،  برکت و زندگی پشت پا زده و مرتکب بت پرستی شود،  در آتش عظیم سوخته خواهد شد،  زیرا که خداوند خدای تو آتش سوزنده و خدای غیور است.

مکان مکافات عمل

به عقیده یکی از علمای یهود، احتیاجی به آن نیست که شریران و بدکاران در مکان مشخص و به خصوصی مکافات اعمال خود را تحمل نمایند،  بلکه هر کجا باشند،  به کیفر اعمال زشت خود خواهند رسید، ربی شمعون بن لقیش “قرن سوم م”،  می گوید: در جهان آینده “دوران ماشیح” جهنمی وجود نخواهد داشت “احتیاج به آن نخواهد بود” بلکه ذات قدوس متبارک،  خورشید را از غلافش بیرون آورده و جهان را با اشعۀ نورانی آن سیاه خواهد کرد، شریران و بدکاران به وسیله اشعۀ خورشید مجازات خواهند شد و عادلان و نیکوکاران توسط آن از دردها و بیماریها شفا می یابند.

 باغ بهشت “گن عدن”جایگاه لذت و شادمانی ابدی و کانون سعادت و خوشبختی جاویدان که برای نیکوکاران تعیین شده است،  گن عدن gan eden یا باغ عدن نام دارد که همان بهشت معروف است،این بهشت، با بهشتی که آدم ابوالبشر و حوا در ابتدای زندگی در آن بسر می بردند،  تفاوت دارد چرا که  اشاره شده است که چشم هیچ مخلوقی تا کنون بر آن نیفتاده است،آدم،  در باغی غیر از باغ بهشت می زیست  چرا که در تورات داریم که نهری از عدن بیرون می آمد تا باغ را آبیاری کند.

طبقات بهشت

بهشت هم مانند جهنم دارای هفت طبقه است که هفت دسته از نیکوکاران و عادلان در آن سکنی دارند:طبقۀ اول” حضور؛ هر آینه عادلان و نیکوکاران نام ترا شکر خواهند گفت و درستکاران در حضور تو خواهند نشست   دربار؛ خوشا به حال کسی که تو او را برگزینی و مکتوب خود سازی و در دربارهای تو ساکن شود ، خانه؛  خوشا به حال آنانی که در خانۀ تو ساکنند ، خیمه؛ خداوندا! چه کسی در خیمۀ تو منزل خواهد کرد ؟کوه مقدس؛ چه کسی در کوه مقدس تو ساکن خواهد شد ؟ کوه خداوند؛ چه کسی به کوه خداوند برخواهد آمد ؟ مقام قدس؛  و چه کسی در مقام قدس او خواهد ایستاد ؟  طبقات مردم در جهان آینده هفت طبقه از مردم در جهان آینده به حضور ذات قدوس متبارک خواهند ایستاد:طبقۀ اول” درستکاران؛ درستکاران چهرۀ آنها”شخینا و ملتزمین او” را خواهند دید ”طبقۀ دوم” ساکنان خانه سلطان عالم ها؛ خوشا به حال آنانی که در خانۀ تو ساکن هستند.

طبقۀ سوم” از کوه بالا رفته؛ سلطان عالم را ملاقات خواهند کرد چه کسی به کوه برخواهد آمد؟طبقۀ چهارم” ساکنان در جلو سلطان عالم ها؛ خداوندا چه کسی در خیمۀ تو منزل خواهد کرد؟طبقۀ پنجم: ساکنان در خیمه سلطان عالم ها: خداوندا چه کسی در خیمۀ تو منزل خواهد کرد؟طبقۀ ششم” ساکنان کوه مقدس سلطان عالم ها؛ چه کسی در کوه مقدس تو ساکن خواهد شد؟طبقۀ هفتم” ایستادگان در مقام قدس سلطان عالم ها؛  چه کسی در مقام قدس او خواهد ایستاد ، ”ضیافت در بهشتارواح پذیرفته شدگان به گن عدن،   پس از طبقه بندی به بخشی که شایسته مقام اوست،  وارد می گردد ، “ صفت ممیزۀ اصلی این مسکن آسمانی آن است که ارواح متدینان و پرهیزگاران که در این جهان سختی و محرومیت کشیده اند،  در آنجا به آسایش و خوشی می رسند،خوشی و سعادت و لذات روحانی که برای افراد شایستۀ ورود به گن عدن ذخیره شده است،  معمولا به ضیافتی عالی و بی نظیر تشبیه می شود:  گوشت نویاتان غذای اصلی ضیافتی را که در آینده برای عادلان و نیکوکاران ترتیب داده می شود،  تشکیل خواهد داد ، سایبان آنها از پوست لویاتان  و نوشابه آنها شرابی است از شش روز خلقت انگور عالی ترین لذتی که ارواح عادلان و نیکوکاران در گن عدن از آن بهره مند خواهند شد،  بودن آنها در حضور خداوند است،او “خداوند” به گن عدن اجلال خواهد فرمود ،در جهان آینده هم،  او خداست و اسرائیل قوم او هستند: من خدای شما خواهم بود و شما قوم من محسوب خواهید شد هر چند بگوید: من در میان شما خواهم خرامید ”تورات،  راه بهشت عدن آموزش تورات انسان را به سوی تقوی و نیکوکاری سوق می دهد، تورات راه بهشت عدن را به روی او می گشاید،ارواح کسانی که در طی زندگی در این جهان وقت و نیروی خود را صرف و وقف کسب دانش تورات کرده اند،  در بهشت عدن مقام و منزلتی شامخ خواهند داشت،*طبقه سوم از هفت طبقۀ بهشت ویژۀ دانشمندان بزرگ است،پاداش ممتاز بهشتیان،  حل مشکلات علمی است که هنگام زندگیشان روی زمین،  از آن عاجز بوده اند و خاطر آنها بدان جهت آزرده می شده است ، در تلمود و میدرا ش های کهن بیش از موارد فوق شرحی راجع به وضع داخل بهشت عدن و بهشتیان نیست ولی در نوشته های متأخران مثل فصل 20 کتاب “یلقوط شمعونی” که گلچینی از میدراش های مختلف و آثار علمای یهود است و در حدود قرن 13 تدوین شده است،  شرح بسیار جالبی دربارۀ بهشت عدن منسوب به “ربی یهوشوع بن لوی” از دانشمندان قرن سوم میلادی که تمایل شدیدی به عرفان و تصوف و کشف اسرار تورات داشته،  وجود دارد که قسمتی از آن را مرور می کنیم:ارواح هفت طبقه از عادلان و نیکوکاران در گن عدن از نعیم جاودانه مستفیض می شوند:طبقۀ اول: کسانی که در راه حفظ دین و ایمان خود شهید شده اند،  مانند ربی عقیوا و همسلکانشان،طبقۀ دوم: غرق شدگان دریا “جوانان و دختران یهودی که برای حفظ عفت و ناموس،خود را در دریا غرق کرده اند”،طبقۀ سوم: ربان یوحانان بن زکای و شاگردانش “دانشمندانی که عمر خود را صرف آموختن تورات و علم و دانش و تعلیم آن به دیگران کرده اند”،طبقۀ چهارم: کسانی که ابر جلال و عزت بر آنها فرود آمده و ایشان را پوشانید، “برجستگان و افراد عالیمقام و ممتاز در زندگی یا وقت مردن”،طبقۀ پنجم: توبه کاران که مقامشان از نیکوکارانی که هرگز خطا نکرده اند،  عالی تر است، “توبه کاران طعم گناه را چشیده اند و با این حال با نفس اماره جنگیده و بر آن غالب شده و به راه راست بازگشته اند، در صورتی که نیکوکاران کامل چنین نبردی را در پیش نداشته اند،” طبقۀ ششم: جوانان مجرد که هرگز طعم خطا و شهوترانی را نچشیده اند و پاک و معصوم چشم از جهان فرو بسته اند،طبقۀ هفتم: افرادیکه در دوران زندگی خود در این جهان فقیر و مستمندبوده اند و در عین حال از علم میشنا بهره ور شده اند و نیز دارای کسب و کاری بوده اند و از دسترنج خود امرار معاش می کرده اند،همه کسانی که به تو توکل می کنند،  شادی خواهند کرد و تا به ابد ترنم خواهند نمود  ذات قدوس متبارک در میان آنها جلوس می نماید و مطالب تورات را برای ایشان شرح می دهد:چشمان من برای امنای زمین است تا با من همنشین شوند ، جهنم نام وادی یا دره ای است در جنوب اورشلیم  که در جنوب کوه صهیون واقع است، اکنون پارکی سرسبز  است و می توانید این مکان تاریخی را بازدید نمایید، و این تصویری از جهنم است، نام این دره در زبان عبری گِهینوم “Ge-Hinnom”بوده است و معرب واژه گِهینوم هم به جهینوم، سپس جهنم تبدیل شده است، منشا واژه ی “جهنم دره” در مثل پارسی “ کدام جهنم دره ای بوده ای؟” از همین جاست، در آنجا پادشاهان بنی اسرائیل آحاز و منسی پسران خود را بعنوان قربانی به ملوک تقدیم کردند  یوشیا در جریان اصلاحاتش آنجا را غارت و ویران کرد  و گمان می رود بعد از آن روی آبادی ندید، و جایگاه ریختن زباله و افگندن لاشه جانوران شد، که در آنجا ایتها را می سوزاندند، ارتباط این محل با زشتی و پلیدی و نیز دودی که مدام از آنجا برمیخاست، آن را مظهر و نماد عذاب و عقاب الهی کرد، در بسیاری از پیشگوئیها و نبوات انبیای بنی اسرائیل با این تجسم بازنموده شده است ”،در نوشته های مکاشفتی یهود این محل جایگاه رسیدگی به اعمال بدکاران و گنهکاران گشت که می بایست در حضور نیکوکاران و راستکرداران انجام گیرد،در عهد جدید “Gehenna” همیشه به دوزخ”hell” ترجمه شده است و جایگاه عذاب ابدی ،و آرامگاه مردگان تا روز رستخیز است،گهینوم مختصر شده ی “گه بن هینوم” بوده = گه + بن + هینوم = دره + پسر + هینوم، یعنی دره ی پسر هینوم، زمانی که در این منطقه مردمان کنعان و فینیقیه به خدایانی بنام “مُلِک” و “بَعل” باور داشته اند و در این دره پرستشگاهی برای بت های این دو خدا آفریده بودند و برای این خدایان قربانی می کردند، از روزی که هینوم پسر خود را در این مکان قربانی کرد، نام این دره به “گه بن هینوم” یعنی “دره ی پسر هینوم” تغییر یافت و بعدها “بن” از نام حذف شد و گهینوم نام دره شد،رفته رفته این نام به کتاب مقدس راه پیدا کرد و جالب اینکه در آیین یهود، زندگی پس از مرگ؛ بهشت و جهنمی ندارد و این برداشت نام گهینوم و جهنم به دین مسیحیت باز می گردد،آیین مسیحیت بر خلاف دیانت یهودیت پیروان خود را از دلبستگی به مادیات و مظاهر زندگی مادی برحذر داشته و بیشتر آن ها را به نعمت های اخروی و حیات جاودانی نوید می دهد ،در کتب عهد عتیق کیفر پاداش اعمال مردم را ، بیشتر مربوط به مکافات  و عکس العمل های دنیوی از قبیل : اسارت ، قحط و غلا ، بقای خانواده و یا فراوانی نعمت و طول عمر و کامیابی در زندگی و ،،،،می داند ولی کتب عهد جدید کیفر و پاداش کردار مردم را  به ملکوت و حیات جاودانی و یا دوری از مقام ربوبی و جهنم حواله می دهد ،در حقیقت آیین مسیحیت را می توان سنتزی از ماده پرستی و علاقمندی به پیروان موسی نسبت به مظاهر زندگی مادی و امور دنیوی دانست ، به طوری که از اناجیل اربعه بر می آید : مثل این که بنیانگذار این شریعت با ترغیب و تحذیر مردم از مظاهر زندگی مادی می خواسته فکر بنی اسراییل را که آن همه مستغرق در مادیات شده بود تعدیل نماید ،و لذا برجستگی تعلیمات مسیح را می توان در تقویت جنبه های معنوی و بی اعتنایی به مظاهر ناپایدار زندگی مادی و بالابردن افق فکر انسان از مظاهر زودگذر دنیا و توجه او به ملکوت و جهان آخرت خلاصه نمود ،و برای همین جهت است که در بیشتر آیات اناجیل اربعه ترغیب به نیکوکاری و اخلاق حسنه و به طور کلی امور معنوی شده و به نیکوکاران وعده حیات جاویدان ملکوت آسمان دیدار خدا مشاهده روز پاداش و جزا داده شده و بدکاران از کیفر و دوری از مقام ربوبی و سقوط در هاویه و جهنم بیم داده شده اند ،گرچه در کتب عهد جدید کمتر درباره کم و کیف حقایق یاد شده و بهشت و جهنم بحث و گفتگو شده ولی در عین حال باید توجه داشت که :  مطالب مربوط به زندگی پس از مرگ در کتب عهد جدید خیلی روشن تر و صاف تر از تورات و کتب عهد عتیق بیان شده است ،برای این که منطق کتب عهد جدید را درباره عالم  آخرت و زندگی پس از مرگ به خوبی بدانیم ؛ آشنایی با اندیشه مسیحیت در زمینه برخی مسائل مهم مانند بحث آخرت شناسی یا معاد از قبیل ماهیت مرگ ، عالم برزخ ، حوادث قبل از رستاخیز ، چگونگی رستاخیز ، ثواب و عقاب ، آمرزش گناهان و بهشت و جهنم خالی از لطف نیست، حیات پس از مرگ در فلسفه و کلام مسیحی مسیحیت به بقاء روح و زندگی پس از مرگ معتقد است، از آنجا که روح آدمی فناناپذیر است، مرگ پایان نهائی و کامل حیات انسان نیست، زندگی پس از مرگ هم وجود دارد که عناصر اصلی آن عبارتند از روز داوری، رستاخیز مردگان و انتقال افراد به بهشت یا دوزخ بر طبق اعمال نیک یا بد آنها بر روی زمین، بنابراین توصیف مسیحیت از زندگی پس از مرگ اساسا با تبیین یهودیت یا اسلام یا حتی دین زرتشتی تفاوت ندارد، اما جزئیات این مسأله یکسان نیست، هنگامی که جسم آدمی با مرگ نابود می شود، روح باقی می ماند و زمانی که عالم به پایان نهایی خود می رسد، رستاخیز مردگان روی می دهد، در این رستاخیز، ارواح تمام انسانها با بدنهای آنها متحد شده، افراد انسانی دوباره با تمام ویژگی های خود زنده می شوند، اینکه دقیقا چه زمانی پایان دنیا و در پی آن رستاخیز مردگان فرا می رسد تنها برای خداوند معلوم است و به خواست و اراده او بستگی دارد؛ اما کتاب مقدس اشاره می کند که پایان نهائی”جهان” با ظهور دوباره عیسی به عنوان داور اعمال همه انسان ها و تعلیم جهانی انجیل به وسیله او بعد از گرویدن کامل یهودیان به آیین مسیحیت و وقوع رویدادهای خارق العاده و غیرعادی در طبیعت روی می دهد، آخر دنیا، نشان دهنده فرا رسیدن روز نهائی داوری خواهد بود، در روز داوری همه ارواح با اجساد خود متحد شده، در برابر خداوند برای ارزیابی اعمالی که در طول زندگی زمینی شان انجام داده اند، حاضر می شوند، کسانی که اعمالشان بر طبق تعالیم عیسی بوده به بهشت و کسانی که بی تقوا و گناهکار بوده اند به دوزخ فرستاده می شوند، دوزخ مکان کیفر ابدی و جایگاه جدایی دائمی از خداوند است، در حالی که بهشت مکان یا وضع و حالت سعادت آمیز از طریق قرب و نزدیکی به اوست .

ماهیت مرگ در کلام مسیحی

در مسیحیت واژه ى “مرگ” یا “موت” در سه معنا به کار مى رود: یکى مرگ جسمانى و یا انفصال نفس از بدن; در این حال روح فانى نمى گردد، ولى چون رابطه اش با بدن قطع شده، وضع آن تغییر مى کند، دیگرى مرگ روحانى، که وضع روح انسان قبل از نجات و مردن در خطا و گناه است و سوم مرگ دوباره است که نفس ابدى از حضور خدا منع گردیده به محکومیت و مجازات ابدى محکوم و به جهنم برده مى شود، به گفته ى عهد قدیم، انسان ها اعم از نیک و بد، پس از مرگ به “هاویه” منتقل مى شوند: یعقوب منتظر بود که در “هاویه” نزد فرزند خود یوسف برود، ولى در عهد جدید آمده است: انسان ها پس از مرگ به “عالم اموات” مى روند، که هر دو یک معنا را مى رسانند، از مطالعه ى کتاب مقدس چنین نتیجه مى گیریم که مرگ نابودى نیست، بلکه انتقال است و پس از مرگ، زندگى روح و حیات همراه با شعور و آگاهى ادامه خواهد یافت

عالم برزخ در کلام مسیحی

برزخ مکان یا حالتى است که نفوس کسانى که با فیض و یا محبت خدا از دنیا مى روند در آن جا نگه داشته مى شوند، اما همراه با لکه گناه کبیره یا با دیون دنیوى گناه که پرداخت نشده است، در این جا نفس پاک، مهذب و براى اتحاد ابدى با خدا در بهشت آماده مى شود، نفس در برزخ متحمل درد و رنج شدیدى مى شود، با این حال، این درد و رنج محبت است: نفوس در برزخ از خدا روى برنمى گردانند، آنان از رؤیت خدا محروم اند، اما از راه محبت با او متحد مى شوند، آنان متحمل دو نوع درد و رنج مى شوند، یکى محرومیت از خدا براى مدتى و دیگرى درد و رنج جسم.

 برزخ و  تاریخچه شکل­گیری آن در مسیحیت

موضوع برزخ، یکی از نقاط افتراق میان عقاید مسیحیان کاتولیک، پروتستان و ارتدوکس است، برزخ با معنای مشهور آن، از معتقدات کاتولیک هاست که معمولا پروتستان ها با آن مخالفت می­کنند و ارتدوکس ها آن را بدان شیوه که کاتولیک ها تعریف می­کنند، نمی­پذیرند، در مدت طولانی و به دلایل مختلف فلسفی و تاریخی، کلیسای کاتولیک رومی آموزهای تحت عنوان “برزخ” به وجود آورده بود، در این تعریف، برزخ جایی است که در آنجا گناهکارانی که در فیض از دنیا رفته­اند، پس از مرگ مجازات می­شوند، استدلال آنان این بود که عدالت خدا اقتضا دارد که گناهکاران در این دنیا یا در دنیای دیگر مجازات شوند؛ در حالی که لطف خدا اجازه نمی­دهد گناهکار تائبی که کاملا مجازات نشده است، تا ابد در جهنم باشد، بنابراین تصور می­شد که باید در مسیر بهشت جایی وجود داشته باشد که گناهکاران برای مدتی در آنجا توقف کنند و کفاره گناهان خود را به طور کامل بپردازند.

برزخ از نگاه کاتولیک

دیدگاه کاتولیک رم، درباره زندگی آینده انسان، براساس سیستمی از ایده های انجیلی مختلف استوار گردیده که با کمی اشکال و پیچیدگی قابل شناخت است، فقرات معینی از انجیل چنین اظهار می دارد که انسان لحظه ای پس از مرگ یا در خوشی و سعادت جاوید یا در عذاب دائمی داخل می شود، در حالیکه فقرات دیگری متفقاً و بطور روشن چنین بیان می کنند که داوری نهائی تا پایان زندگی دنیا انجام نمی گیرد، بلافاصله پس از مرگ، هر انسانی مورد داوری جداگانه ای، که تعیین کننده سرنوشت وی از نظر سعادت یا شقاوت می باشد، قرار می گیرد، شخص محکوم فوراً روانه دوزخ که طبق دیدگاه کاتولیک رم عبارت است از دوری از خدا، محرومیت از دیدار خدا و خلود در آتش می گردد، این پرسش که آیات عذاب دوزخ روحی است یا جسمانی؟ در محافل الهیات مورد بحث و گفتگوست، مردم عادی تصویر زنده ای از دوزخ و تصوری از مجازاتها و شکنجه های آنجا را در ذهن خود دارند، عقیده درباره مقدسان و اطفال تعمید که بدون ارتکاب هیچگونه گناهی مرده اند، چنین است که مستقیماً وارد بهشت می شوند، اما اکثریت ارواح که بالاخره وارد زندگی جاوید می شوند، قبل از آنکه بتوانند به رحمت خدا دست یابند، ابتدا روانه برزخ می شوند.

برزخ از نگاه پروتستانها

پروتستان ها معتقدند در فاصله بین مرگ و رستاخیز ، انسان در حالتی برهنه ، زندگی می کند، مؤمنان در نعمت و در نزد مسیح و کافران در عذاب هستند، مؤمنان در این حالت در حضور خداوند هستند، شخص مؤمن ترجیح می دهد که لباس رستاخیز را بپوشد و بدن روحانی داشته باشد تا اینکه بدون لباس باقی بماند ولی وضع بدون لباس از وضع فعلی ما در جسم بهتر است ؛ زیرا در وضع بدون لباس بدن روحانی ، در نزد خداوند هستیم و در پیش او حضور داریم.

به طور کلی نظر پروتستانها درباره حوادث پس از مرگ این است که روح ابرار و نیکان به آسمان می رود و روح اشرار و بدکاران در جهنم افکنده می­شود، اما هیچ یک از این تنعمات و عذابها کامل نیست تا اینکه زمان داوری بزرگ فرا برسد و حکم نهایی به حیات یا مرگ ابدی صادر شود، بدین ترتیب پروتستانها از زمان ظهور تاکنون، همواره بر این نکته متفق بوده­اند که مسیحی مؤمنی که در فیض خداوند زندگی کرده و از دنیا رفته است، پس از مرگ دچار عذاب یا امتحان نمی­شود و مستقیما وارد آسمان می­شود، جدا از استناد آنان به کتاب مقدس، آنچه باعث می­شود آنها بر رد نظریه کاتولیکها پافشاری کنند، اصرار آنها بر آموزه فیض است، چون آنچه کلیسای کاتولیک بدان معتقد است، دقیقا در نقطه مقابل اعتقاد پروتستانها درباره نجات از طریق فیض است، یعنی کسی که مشمول فیض خداوند قرار گرفته، نیازی به پاک شدن یا امتحان ندارد؛ بلکه از طریق همین لطف الهی به رستگاری می­رسد، اینچنین بود که سنت دعا برای مردگان، از آیینهای نیایشی پروتستان حذف شد.

برزخ از نگاه ارتدوکس ها

تعریفی که الهیات بیزانسی “کلیسای شرق” از برزخ ارائه می­کند، بسیار نزدیک به تعریف اسلامی آن است، ارتدوکسها معتقدند همه انسانها بلافاصله پس از مرگ در معرض داوری خداوند قرار می­گیرند، این مرحله “داوری خصوصی” نامیده می­شود، اما در پایان جهان خداوند به “داوری عمومی” می­پردازد و آنجاست که هر کسی ثواب یا عقاب واقعی اعمال خویش را می­بیند، اما در فاصله میان این دو داوری، انسانها شمه­ای از آن ثواب یا عقاب نهایی را می چشند،

همین اعتقاد باعث شد که از ابتدا گرایش به دعا و نماز برای مردگان در میان مسیحیان ارتدوکس بسیار رایج و شایع باشد، تا جایی که برخی از محققان برآنند که عامل این گرایشها، اعتقاد به برزخ نبوده، بلکه اصل اعتقاد به برزخ، در اثر وفور چنین گرایشهایی بوده است!

 رستاخیز در مسیحیت

تعریف رستاخیز در مسیحیت و به ویژه در بین کاتولیک‌ها به همان معنای زنده شدن مردگان آمده، ولی از نظر منابع در کتاب مقدس و انجیل٬ یکی در انجیل متی باب ۲۵ به روشنی به رستاخیز نهایی اشاره شده و دیگری در کتاب مکاشفه”بخش پایانی انجیل” باب ۲۰ تعریف شده است، “ آنگاه تخت بزرگ سفیدی دیدم، برآن کسی نشسته بود که زمین و آسمان از وی گریختند ، سپس مرده‌گان را دیدم که از بزرگ و کوچک”برخاسته” در برابر خدا ایستاده‌اند، دفترها باز شد و مرده‌گان طبق آن محاکمه شدند ، بنابراین دریا و زمین و قبرها٬ مرده‌گانی که در خود داشتند تحویل دادند تا مطابق اعمالشان محاکمه شوند.

مرگ و رستاخیز عیسی (ع) و اهمیت آن

عیسی مسیح (ع)، پس از آنکه مدت کوتاهی در سرزمین مادری خویش به تعلیم و مداوی مردم مشغول بود به اورشلیم سفر نمود، طبق آنچه روایات مسیحی می گویند زمانی که وی در یک راهپیمایی دراماتیک به شهر وارد شد یک هفته قبل از عید فصح بود، پس از یک سلسله اقدامات چشمگیر در معبد بزرگ شهر و جاهای دیگر که نمایش حضور ایشان در شهر بود، حضرت عیسی “ع” و پیروانش به بیت هانی  در حومه اورشلیم رفتند، اقداماتی که وی در زمان عید فصح و اطراف آن در بیت المقدس به عمل آورد از دید مقامات مذهبی یهود بسیار شرک آمیز و زشت و نفرت آور جلوه کرده و مقامات رسمی رومی شهر نیز آنها را انقلابی و از لحاظ سیاسی پراهمیت قلمداد کردند، رای و فتوایی که در اداره های رسمی علیه عیسی “ع” به گوش می رسید این بود که بایست وی را اعدام نمود، لذا فرمان دستگیری وی صادر گردید که در نتیجه، به کمک یکی از حواریونش، او را دستگیر و زندانی ساختند، ابتدا مقامات محلی او را محاکمه کردند و سپس به محضر پونتیوس پیلات آورده شد، فرمانداری که تاریخ روم او را فردی بی نهایت دمدمی مزاج و ستمگر می شناسد، عیسی مسیح “ع” در روز جمعه هفته فصح توسط رومیان اعدام گردید، وی به دست و یا به فرمان مقامان یهودی اعدام نشد، هر چند که ایشان نیز با وی مخالف بودند، وی را به یک تخته چوب بزرگ که به شکل صلیب بر قطعه چوب دیگری سوار شده بود میخ کوب کردند، بدین ترتیب ، آن حضرت بتدریج و با تحمل درد رنج فراوان از دنیا رفت، این مرگ خود مقدمه ای بر یک سلسله حوادث دیگری بود که هنوز در راه بود .عیسی را در قبری که از سنگ تراشیده شده بود گذاشته، سنگی بر قبر غلطانیدند،در صبح یکشنبه وقت طلوع آفتاب مریم مجدلیه که به دست عیسی “ع” هدایت یافته بود و مریم مادر یعقوب، برای تدهین وی با هنوط بر سر قبر آمدند، اما قبر را خالی یافتند، عیسی”ع” از قبر برخاسته و دوباره زنده گشته بود و پس از اندک زمانی به آسمان صعود کرده، به دست راست خداوند نشست،در الهیات مسیحی ایمان به عیسی مسیح به عنوان پسر خدا تماما به مساله رستاخیز جسمانی او بستگی دارد پولس می گوید: هرگاه مسیح برنخاسته است، ایمان شما باطل شد و شما تاکنون در گناهان خود هستید، این آموزه از تعالیم اساسی کتاب مقدس و مورد تاکید رسولان و پولس می باشد و در اجرای نجات نقش مهمی دارد، “لازم بود از مرگ برخیزد تا بتواند ایمان داران را با روح القدس تعمید دهد”، “لازم بود از مرگ برخیزد تا بتواند پادشاه و نجات دهنده باشد و بتواند به اسرائیل توبه و آمرزش گناهان بدهد.

رستاخیز از عقاید مسیحیت

هر چند که عقاید مربوط به رستاخیز  عیسی واقعاً در مباحث مسیح شناسی و شناخت اعتقادات مبتنی بر تثلیث در نخستین شوراهای کلیسایی تاثیری حیاتی داشته است، اما خودِ این عقیده رستاخیز هیچگاه بطور کامل مورد تعریف قرار نگرفته است، در عوض، ما در عهد جدید شاهد چیزی هستیم که جرالد،اُ، کالینز آن را یک “ اجتماع زنده “ می خواند که مورد توافق همه کلیساهاست، با اینهمه، هنوز در بطن چنین شمول اجتماعی، مناقشه ای نیز بر سر ارتباط رستاخیز عیسی با مصلوب گشتن او وجود دارد، معمولاً تاکید می شود که کلیسای شرق عیسای برخاسته از قبر را ستایش می کند، اما کلیسای غرب، عیسای مصلوب منصفانه نیست، اما نفس این تفاوت دیدگاه اشاره به یک تعارض تاریخی بین این کلیساها دارد، مساله رستاخیز عیسی آنگونه که کالیستون وّیر می نویسد، برای کلیسای شرق: “ همه زندگی کلیسای ارتودوکس را پُر می سازد،” ارتودوکس از دیدگاه مساله قبر تهی به عقیده مصلوب گشتن عیسی می نگرند، عیسی حتی در هنگام رنج کشیدن نیز “ حیات زوال ناپذیر “ بود، “ عبرانیان، 7، آیه16 “، خدای متجسدی بود که با مرگ خویش سطوت مرگ را از بین می برد، طبق ادعای تعمید نامه های کلیسای ارتودوکس “ او بر فراز دار  بر قدرتهای که مخاصم او بودند و پیروز شد “، سرودها و مواعظ مربوط به کلیسای ارتودوکس، به صلیب آویختن عیسی را رمز زندگی و رستاخیز و حامل زندگی می دانند، به صلیب کشیدن خدای با عظمت نشان می دهد که ما تا چه میزان به گناه آلوده شده ایم، اما این مساله در عین حال نشاندهنده عمق عشق الهی نیز هست: خداوندپسر خود را قربانی می کند تا ما گناهکاران دوباره با او آشتی کنیم.

بهشت و دوزخ، پاداش و عقاب درکلام مسیحی

بنابر کتاب عهد جدید و نیز سخنان عالمان الاهیات مسیحی، پس از داوری نهایی ابرار از اشرار جدا شده، ابرار در بهشت “آسمان” برای همیشه سعادتمند خواهند گشت و اشرار در  دوزخ یا آتش برای همیشه معذب خواهند بود، فقرات متعددی از عهد جدید بر این امر دلالت دارد، برای نمونه آمده است:پس اصحاب طرف چپ را گوید ای ملعونان از من دور شوید در آتش جاودانی که برای ابلیس و فرشتگان او مهیا شده است،،، و ایشان در عذاب جاودانی خواهند رفت، اما عادلان در حیات جاودانی ؛ و این رنج و زحمت ناچیز و زودگذر، جلال عظیم و بی پایانی را که غیر قابل مقایسه است برای ما فراهم می کند، و در ضمن ما به چیزهای نادیدنی چشم دوخته ایم نه به چیزهای دیدنی؛ زیرا آنچه به چشم می آید موقتی است، ولی چیزهای نادیدنی تا ابد دوام دارد “؛آنانی که خدا را نمی شناسند و انجیل خداوند ما عیسی را رد می کنند کیفر خواهد داد، آنان کیفر هلاکت جاودانی و دوری از حضور خداوند و محرومیت از جلال قدرت او را خواهند دید ، در مسیحیت،جهنم عذاب ابدی و بهشت نماد زندگی فناناپذیر در قرب همیشگی با خداوند است،عالمان الاهیات مسیحی درباره جزئیات ثواب و عذاب و بهشت و دوزخ بحث هایی کرده اند و به تفصیل درباره آنها سخن گفته اند.

بهشت

آنانی که با محبت و دوستی خدا از دنیا می روند ، از مواجهة مستقیم خدا بهره مند می شوند، نفس و خدا در عمل محبت با هم متحد می شوند: “رؤیت روح را سرشار می سازد و محبت اراده را به کار می آورد ، کمال و لذت مدام در اتحاد با خیر برتر که همة طبیعت  در آرزوی آن هستند ، وجود دارد،چیزهایی را که چشمی ندید و گوشی نشنید و به خاطر انسانی خطور نکرد ؛ یعنی آنچه خدا برای دوست داران خود مهیّا کرده است.

توصیف بهشت در مسیحیت

بنا به باور مسیحیان بهشت همان شهر اورشلیم خواهد بود که در هنگام از بین رفتن زمین خداوند آنرا به بالابرده و از ویرانی و خرابی آن حفاظت و نگهداری به عمل می آورد، یوحنای رسول در مکاشف بیست و یکم انجیل در مورد بهشت چنین می گوید “ در قیامت شهر مقدس اورشلیم “ بهشت “ از آسمان از جانب خدا نازل می شود، آنجا جلال خدا را دارد و نورش مانند جواهر گرانبها چون یشم بلورین، دیواری بزرگ و بلند و دارای دوازده دروازه است، بر سر هر دروازه یک فرشته و اسم ها برایشان مرقوم است که نامهای دوازده سبط بنی اسرائل می باشد، سه دورازه به طرف مشرق و سه دروازه به طرف مغرب و سه دروازه به طرف شمال و سه دروازه به طرف جنوب دارد و دیوار شهر دوازده اساس دارد و بر آنها نام دوازده حواریون عیسی مسیح نقش بسته است، بنای دیوار از یشم و خود شهر از زر خالص چون شیشه مصفا است، بنیاد دیوار آن از دوازده نوع جواهر گرانبها مزین است به طوری که بنیاد اول یشم، بنیاد دوم یاقوت کبود، سیم عقیق سفید، چهارم زمرد، پنجم جزع عقیق، ششم عقیق خالص، هفتم زبرجد، هشتم زمرد، نهم طوباز “ یاقوت زرد” دهم عقیق اخضر، یازدهم آسمانجونی “ لاجورد “ و دوازدهم یاقوت خالص است، دوازده دروازه ، دوازده قطعه مروارید است و شارع آن از زر خالص چون شیشه ی شفاف می باشد، آنجا احتیاج به آفتاب و ماه ندارد که روشنایی بگیرد، زیرا جلال خدا آنرا منور می کند و چراغش عیسی مسیح می باشد، امتهای نیکوکار را با جلال و عزت در آن داخل می کنند، ناپاکان و کسانی که مرتکب عمل زشت یا دروغ بوده اند هرگز داخل آن نخواهند گردید، مگر آنانی که نامشان در دفتر حیات عیسی مکتوب باشد، نهری از آب حیات در آنجا جاریست که مانند بلور درخشنده است، این آب حیات از تخت خدا و عیسی مسیح جاری می شود، در وسط شارع عام آن و بر هر دو کناره ی نهر درخت حیات است که سالی دوازده بار میوه می آورد و برگهای آن درخت برای شفای امتها می باشد، تخت خدا و پسرش عیسی مسیح در آن درخت خواهد بود که نیکوکاران او را عبادت خواهند نمود و چهره ی خدا را بعین خواهند دید و اسم وی بر پیشانی آنان خواهد بود، در آنجا شب نخواهد بود و احتیاج به چراغ و آفتاب ندارند، زیرا خداوند خدا بر ایشان روشنایی می بخشد و تا ابدالاباد سلطنت خواهند کرد، کسانیکه نمی توانند وارد بهشت “ شهر اورشلیم “ بشوند عبارتند از : ترسوها، بی ایمانان “ کسانیکه به عیسی مسیح ایمان نداشته باشند”، فاسدان ، آدمکشان، زناکاران، جادوگران و انواع دروغگویان، چون عیسی مسیح خودش راستی مطلق است بدنی جهت او نمی تواند ، هیچ نوع دورغ را به حضور خود راه دهد.

جهنم

آنان که با گناه کبیره از دنیا می روند و به میل خود به عنوان دشمنان خدا از خیر روی بر می گردانند ، تا ابد در جهنم خواهند بود ، یعنی مکان یا حالتی از دوری خدا و مجازات ابدی، بنابر اعتقاد سنت کاتولیک سخت ترین عذاب اهل جهنم اشتیاق ارضا نشدنی به خداست ، اشتیاقی که اهل جهنم آن را از بارزترین نیازهای خود می دانند و عامل برآورده نشدن ابدی این نیاز خودشان هستند.

توصیف جهنم در مسیحیت

در قیامت دوم شیپوری بوسیله یکی از فرشتگان نواخته می شود و تمام زمین سیارات و کواکب از بین خواهند رفت، پطرس رسول چنین می گوید: روزی که خداوند خواهد آمد که در آن آسمان ها و زمین به صدای عظیم شیپور زایل خواهند شد و عناصر سوخته شده از هم می پاشد، زمین و تمام چیزهای آن در آفت سوخته خواهد شد، در این هنگام مردگان زنده خواهند شد و گناهکاران قبل از این که به دریاچه ی آتش بیفتند مدت پنج ماه بتوسط ملخ ها خواهند بود، بدین ترتیب که ملخ ها پیش روی ایشان آتش می سوزانند که شعله های آن در عقب ایشان ملبهت می گردد، به ملخ ها دستور داده می شود که به هیچ چیز از گیاهان و سبزیها زیان نرسانند، بلکه مردمانی که مهر خدا را بر پیشانی ندارند  مدت پنج ماه آنها را باگزیدن معذب بدارند و نیش آن ملخها مانند نیش عقرب خواهد بود، این پنج ماه دوران زندگی ملخ است، ملخ ها ارواح شریری هستند که در زمان مصیبت عظیم از چاه جهنم بیرون می آیند تا مردم را اذیّت کنند، ابلیس و پیروانش به دریاچه آتش یعنی مرگ دوم انداخته خواهند شد”جایی که دجال و نبی کاذب هستند” عذاب آنها جاویدان است و هرگز خاتمه نمی یابد ، آتش خدا آثار بی ایمانان را به کلی از بین می برد و چیزی از آنها باقی نمی گذارد، این معذبین کسانی هستند که به مسیح ایمان نیاورده اند

تفاوت و شباهت های ادیان زرتشت و اسلام با هم در مورد عذاب و جهنم

از جایگاه عذاب و مجازات هاى آن در قرآن و متون دینى زرتشتى، به فراوانى یاد شده است که در مجموع، تفاوت هاى زیادى را نشان مى دهند:

الف: جهنم:

بنا به روایت اسلامى، جهنم اکنون نیز آماده است، و از آتشى که براى کافران، آماده شده است، بترسید ”قرآن از طبقات جهنم، به صراحت سخن نگفته است، اما تأکید دارد که منافقین، در درک اسفل که پایین ترین بخش جهنم است، به سر مى برند، قرآن می فرماید: “آرى منافقان در فروترین درجات دوزخند و هرگز براى آنان یاورى نخواهى یافت” ، نیز، در قرآن، تصریحى دال بر مکان جهنم وجود ندارد، اما به درهاى هفت گانه آن، تصریح کرده است، چنانکه می فرماید: “دوزخى که براى آن هفت در است و از هر درى بخشى معین از آنان وارد مى شوند ،نیز: “پس از درهاى دوزخ وارد شوید و در آن همیشه بمانید و حقا که چه بد است جایگاه متکبران ”، در عین حال، جهنم در روایت اسلامى، اساسا، به صورت مکانى بسیار آتش ناک و سوزاننده تجسم مى شود، یعنى آلت اصلى عذاب در جهنم، در درجه اول، آتش (نار) است، قرآن می فرماید: به زودى آتشبانان را فرا خوانیم ”و“منحرفان، هیزم جهنم خواهند بود ،”و“پس، شما را به آتشى که زبانه مى کشد، هشدار دادم ”و“آتش چهره آنها را میسوزاند و آنان در آنجا، ترش رویند .”و“کسانى که کفر ورزیدند جامه هایى از آتش برایشان بریده شده است ”و“… از آن آتشى که سوختش مردمان و سنگ ها هستند و براى کافران، آماده شده، بپرهیزید. ”و“اما هر که سنجیده هایش سبک بر آید، پس، جایش هاویه باشد، و تو چه دانى که آن چیست، آتشى است، سوزنده. ”…

و از همین رو، اهل جهنم، اغلب، “أصحاب النار ” خوانده مى شوند، البته، قرآن به ابزارهاى دیگرى هم براى عذاب اشاره کرده است که عنصر گرما و حرارت زیاد در اغلب آنها وجود دارد، مانند: “نوشیدن از چشمه اى داغ و خوردن خار خشکى که نه فربه کند و نه گرسنگى را باز دارد ”“خوردن چرکابه ”و“آبى چرکین که آن را جرعه جرعه مى نوشد و نمى تواند آن را فرو برد ” و”آب جوشان ”“آبى چونان مس گداخته که چهره ها را بریان مى کند ،”“گرزهایى آهنین که بر سر کوبیده مى شود ”و“تن پوش هایى از قطران ”و خوردن از “درختى که از زقوم است ”، نیز، آیات قرآنى، تصریح و بلکه اصرار دارند که ستمگران و کافران براى همیشه در جهنم خواهند بود، در قرآن آمده: “کسانى از اهل کتاب که کفر ورزیده اند و نیز مشرکان، در آتش دوزخند و در آن، همواره مى مانند، اینانند که بدترین آفریدگانند ”و نیز “،،، و کسانى از شما که از دین خود برگردند و در حال کفر، بمیرند، آنان، کردارهایشان در دنیا و آخرت تباه مى شود و ایشان اهل آتشند و در آن، ماندگار خواهند بود ”و“کسانى که کفر ورزیدند و ستم کردند، خدا بر آن نیست که آنان را بیامرزد و به راهى هدایت کند، مگر راه جهنم که همیشه در آن جاودانند و این کار براى خدا آسان است. ”، با این حال، برخى نویسندگان مسلمان با استناد به برخى از آیات قرآن. سخن از امکان بخشش برخى از گناهان به میان آورده و تصریح کرده اند که “خلود در عذاب، ویژه کافران است”،

ب: دوزخ:

مفهوم کلى دوزخ در گاهان به صورت “کنام دروج ”“بدترین زندگى ”“کنام دیو که از آن” دین “دروندان است ”وجود دارد، نیز در گاهان، عذاب دوزخى را به گونه “تیرگى ماندگار دیرپاى و کورسویى و بانگ دریغایى ”و“دریغ و درد در پایان زندگى ”و “رنج ” و “آنچه از بد، بدتر است ”مجسم شده است،به هر حال، روایت زرتشتى، جایگاه دوزخ را به طور مشخص در زیر زمین مى داند، چنانکه می آورد: “بهشت در ستاره پایه و بالاتر ازآن؛ و دوزخ، در زیر زمین است ”و“دوزخ در میانه زمین، آنجاست که اهریمن، زمین را سفت و بدان در تاخت. ”، نیز، روایت زرتشتى، درباره طبقات دوزخ، گزارش مشروحى ندارد، اما برخى منابع ذکر کرده اند که در آن، همچون بهشت، مراتب یا پایه هایى است که مردم را به نسبت آلودگى شان در آنها جاى مى دهند ،نیز،دوزخ، لزوما یا همواره، جایى داغ و پرحرارت نیست و در آن، هیچ گاه از خود آتش براى عذاب استفاده نمى شود، بلکه مهم ترین صفت آن، تاریکى است، در سنت زرتشتى، این اندیشه که تاریکى، مساوى با نیستى روشنایى است، مردود شمرده مى شود: “روشنى و تاریکى، هر دو، هستى یافت شدنى و چارچوب پذیراند و هم از یک دیگر، جدا بنى دارند”در بندهش می آورد : “و جاهایى از آن، از سردى، همچون سردترین یخ و برف است و جاهایى از آن، از گرمى، همچون گرم ترین و سوزان ترین آتش است، در جاهایى از آن، حیوانات موذى، چنان آنان را پاره پاره کنند که سگ، استخوان را و جاهایى از آن، از بدبویى چنان است که بلرزند و بیفتند، همواره، آنان را تاریکى چنان است که به دست، بتوان گرفت،” یعنى تاریکى آن به حدى است که گویى، با دست مى توان آن را لمس کرد، “بندهش” هم این تعبیر از تاریکى دوزخ را بازگفته شده است: “دوزخ را گوید که تاریکى آن را به دست، شاید گرفتن و گند آن را به کارد، شاید بریدن ،” قابل ذکر است که در قرآن، عمل شخص کافر، به تاریکى تشبیه شده است: “و کسانى که کفر ورزیدند کارهایشان چون سرابى در زمینى هموار است … یا کارهایشان مانند تاریکى هایى است که در دریایى ژرف است که موجى آن را مى پوشاند و روى آن موجى دیگر است و بالاى آن ابرى است؛ تاریکى هایى است که بعضى بر روى بعضى قرار گرفته است؛ هر گاه غرقه دستش را بیرون آورد، به زحمت آن را مى بیند  … ، عذاب هاى دوزخى پیش بینى شده در روایت زرتشتى، عبارت اند از: “باد سرد و گند، دریده یا جویده شدن توسط خرفستران، خوردن انواع ریم و پلیدى مانند مدفوع و خاک و خاکستر و دشتان، کنده شدن پوست سر، شکسته شدن اندام ها، گرسنگى و تشنگى شدید، لیسیدن تابه داغ، فرورفتن میخ چوبین بر چشم ها و …”

پر واضح است که این عذاب ها و شکنجه ها، وجهى مادى دارند، حال آنکه بنا به روایت زرتشتى، “روان” درگذشته است که در دوزخ ساکن مى شود، قطعه اى “دین کرد” مى تواند رمز این موضوع را روشن کند: “روان تبه خویان در دوزخ، به سبب دست یازى دیوان بر روان آنان، گاه در کالبد کرم مى دوند و گاه در کالبد وزغ و گاه در کالبد کژدم و گاه در کالبد مار و گاه در کالبد گربه و گاه در کالبد جهى … ، در عین حال، باید توجه داشت که روایت زرتشتى تصریح مى کند توصیف تجربه اى که انسان گناه کار، در دوزخ، از سر مى گذراند، ممکن نیست؛ چه ادراک کنونى ما از بدى و رنج، بر جهان آمیخته از بدى و نیکى استوار است، حال آنکه در دوزخ، نوعى از بدى بر انسان عیان مى شود که در آن هیچ گونه نیکى آمیخته اى وجود ندارد،چنانکه می آورد: “هیچ آسانى و خوشى و شادى در آنجا نیست، همه گند است و ریمنى و بدى و سختى، هیچ گند و ریمنى و درد و بدى گیتى، مانند آن نیست، چون بدى آمیخته گیتى، هیچ شباهتى به آن چیزى “بدى مینوى” ندارد که با آن، هیچ نیکى نیست و صدور آن از سرچشمه اهریمنى است”

نکته بسیار مهم اینکه در باور زرتشتى، “هیچ روانى به خاطر گناهانى که … مرتکب شده است، على الابد مجازات نخواهد شد، … نه تنها اهریمن و دیوان که منشأ و سرچشمه بدى اند از بین خواهند رفت، بلکه اثرات بدى، یعنى عذاب و دردى را هم که دوزخیان تحمل مى کنند، به پایان خواهد رسید”، در واقع، روایت زرتشتى، اصولا بر رستگارى همه مردمان و حتى دوزخیان در فرجام جهان اصرار مى کند، چه بنا به این روایت، گناهورزى مردمان زیر فشار تازش اهریمن است و لذا انتظار مى رود که در فرجام جهان، با بازگشت به گوهر روشنایى خود، رستگار شوند، در دینکرد می آورد: “آن کس که غلطیده در گنهورزى است ولى در فرجام رستگار مى شود، مردم اهریمن زده اند ،،، رستگارشوندگى آنان در جهان بازپسین، روى خواهد داد؛ زیرا گناه ورزىشان زیر فشار تازش آلوده کننده اهریمن، و نیز در هنگامه آلوده کارى دشمن ستم کامه، که خود بن انگیز گناه است، انجام گرفته است ،،، آن دسته که غلطیده در گنهورزى اند و هیچ گاه روى رستگارى نخواهند دید، دیوان اند؛ غلطش آنان در گناه، ریشه در جوهره سرشت آنان دارد؛ رستگار نشدن آنان در این است که جوهره سرشت تاریکانه آنان، پذیراى فرگشت به گوهر روشنایى نیست  …

از همین رو، در برخى منابع زرتشتى آمده است که در همان دوزخ هم حضور بینش ایزدى، به دیوان اجازه نمى دهد که روان بدکاران را بمیرانند؛ و نیز پیاپى، پیام ایزدى، روان دوزخیان را به رهایى و نامیرایى امیدوار مى کند،در متون زرتشتی در این باره آمده: “اگر پرسیده شود که آیا در دوزخ، از آن هرمزد، کسى گمارده شده است که روان دروندان را پادافره نماید یا نه؟ گفته شود که از آن هرمزد، اندرون دوزخ، کسى گمارده نشده است، مگر بینش ایزدانى چون تیشتر و ستوش، ونند و هفتورنگ، این را نیز بگویم که بینش آنان، چنان تیز است که مهیب ترین جاى دوزخ را آنگونه بینند چنان مردانى که با چشم بسیار بینا، در آیینه نگرند و تن خویش بینند، ایشان، بسیار بهتر بینند، و اگر پناه ایشان نمى بود، اهریمن و دیوزادگان، همگى، روان دروندان را در دوزخ مى میراندند ،،، دوزخیان هر روز، سه بانگ از بهشت و سخن امشاسپندان، بشنوند که مترسید، زیرا مرده شما را باز ویرایم، نیکان، چند بار به گیتى، سخن روان را دوستانه به شما گفتند و راه راست را به شما نمودند و نپذیرفتید، هوم، هر روز، سه بار به گوش گوید که رامش کنید و مترسید؛ چه، هوش “مرگ” را از روان تان بازدارم و روان تان، هوشمند “میرا” نشود، همان گونه که تن شما هوشمند “میرا” است.

بر همین اساس گفته شده است که انجام برخى کارها حتى مى تواند روان یک غیرزرتشتى “آک دین” را که کارهایش در زندگى با راست اندیشى و راست گفتارى و راست کردارى آمیختگى هایى داشته است، از عذاب رهایى بخشید، در دین کردسوم آمده: “در دین گفته شده است: با یک نیت ثواب خواهانه، اغلب، سرایش گاهان براى آن شخص بددین که در زندگى، کارهایش با راست اندیشى و راست گفتارى و راست کردارى آمیختگى هایى داشته است و همچنان بددین نیز بوده است، روى هم رفته ثواب دارد و مى تواند فریادرس بددین در جهان مینوى باشد ”، هم چنین، قابل ذکر است که در روایت زرتشتى سخن از دو گونه دوزخ در میان است: یکى دوزخ اول که تنها روان گناه کاران را پس از مرگ، در خود جاى مى دهد و دو دیگر، دوزخ دوم که پس از معاد جسمانى در هنگام فرشگرد، به مدت سه روز، جسم و روان دروندان به آن افکنده مى شود، از این دوزخ دوم، با نام “پادافره سه شبه” یاد مى کنند، در بندهش اشاره می کند که:”پس از زنده کردن مردگان پرهیزگار را از دروند جدا کنند، پرهیزگار را به گرودمان برند، دروند را به دوزخ، بازافگنند، سه شبانه روز، تنومند و جان اومند دوزخى بوند در دوزخ، پادافره کشند، پرهیزگار در گرودمان، تنومند و جان اومند آن سه شبانه روز را شادى بیند ”

طى این سه شب، مرگ ارزانانى چون ضحاک و افراسیاب، “پادافره بدان آیین تحمل کنند که هیچ مردم، تحمل نکند ”، این دوگونگى دوزخ، در “ارداویراف نامه” هم قابل مشاهده است، چه، در این کتاب هم، از عذاب هاى دوزخى، در دو بخش ذکر شده اند: یکى، دوزخى که زیر پل چینوت و درون زمین واقع است و دو دیگر، دوزخى که “ارداویراف”، پس از دیدار از بهشت، مشاهده مى کند، نیز: “گناه کارمرگ ارزان ،،، اگر پتت ناکرده باشد تا تن پسین در دوزخ افتند و در تن پسین، او را از دوزخ بیاورند و براى هر گناه مرگ ارزانى، یک بار سر وى را ببرند و در بار آخر، باز او را زنده کنند و پادافره گران سه شبه بنمایند ،” از طرف دیگر، متناسب با مدتى که دروندان درگیر “پادافره سه شبه” هستند، جسم و روان پرهیزگاران به گردومان برده مى شود که در آن، “سه شبانه روز، شادى بینند ”، آنگاه، پس از این مرحله، سپندارمذ، همچون یک مادر دلسوز، بخشایش همه آفریدگان را از اهورامزدا درخواست مى کندو چنین است که همه مردم از رود فلز گداخته عبور داده مى شوند که پس از پاکسازى، همگان به گرودمان نایل مى گردند،

ج: مقایسه جهنم و دوزخ:

برجسته ترین تفاوت ظاهرى میان دوزخ و جهنم در عدم استفاده از آتش به عنوان ابزارى براى عذاب در دوزخ است، شکى نیست که این تفاوت، به دلیل تقدس آتش در باورهاى زرتشتى است،تفاوت دیگر در موضوع جاودانگى در عذاب است، جاودانگى دوزخ و عذاب آن، در باور زرتشتى، معنایى ندارد، چه، در چارچوب فرشگرد، به عنوان رخدادى که عوارض ناشى از “سانحه ازلى” را التیام مى بخشد و جهان را به همان نیکى ازلى رهنمون مى شود، وجود جایگاه ابدى عذاب، بى گمان، مایه نقص و نقض است،یکى از اصلى ترین نکاتى که موبدان زرتشتى، در جدال با علماى ادیان سامى، مطرح مى کردند، رد و نفى جاودانگى جهنم و عذاب ابدى بوده است، آنان، مى پرسیدند: “ایزد، نه رستگارکننده، که تباه کننده آفریده هاى خودش است؟”  ،در واقع، مبناى جاودانه نبودن عذاب در دوزخ زرتشتى، به واسطه بخشایش خداوندى نیست؛ بلکه این امر، جزیى است از طرح بزرگ اهوره مزدا براى نابودى هرگونه بدى و پلیدى.

از همین روست که برخى از منابع زرتشتى، حتى، گفته اند که در نهایت، “ارواح دوزخیان و محبوسان، “از راه توبه” آنقدر قوى مى شوند تا بر دیوان، فایق آیند ” صد البته، این گفته، هماهنگى شگرفى با جایگاه اهریمن در روایت زرتشتى دارد؛ آنجا که مى گوید: “اگر همگى مردم جهان، به باورى از بن جان، به دین بهى رسند، اهریمن نیست و نابود خواهد شد؛ همه آفریده هاى نیکو، به نهشى تهى از پتیاره و نهشى پاک و ناب و سرتاسر شادخوارى خواهند رسید؛ این است فرجام دانایى دین بهى . به دیگر سخن، جهنم در روایت اسلامى، پیامد منطقى “سانحه ازلى” اسلامى است، جایى است که در آن، عصیان گران و کسانى که در برابر امر الاهى، طغیان کرده اند، کیفر خود را مى ستانند، در واقع، جهنم، ابزار انتقام “الله”، از کافران است، خداوند می فرماید: “پیش از آن براى رهنمود مردم، فرو فرستاد و فرقان “جداکننده حق از باطل” را نازل کرد، کسانى که به آیات خدا، کفر ورزیدند؛ بى تردید عذابى سخت خواهند داشت و خداوند، شکست ناپذیر و صاحب انتقام است”

در برابر، دوزخ در روایت زرتشتى، آشکارا در چارچوب طرح بزرگ اهوره مزدا در رویارویى “سانحه ازلى” قرار مى گیرد؛ و خود، به ابزارى براى نابودى بدى ها و پلیدى هاى ناشى از اهریمن، تبدیل مى شود، شکى نیست که دوزخ، کنام اهریمن و دیوان است و آفریده اهوره مزدا نمى تواند بود؛ پس، به ناگزیر، مى توان پرسید که چگونه کنام اهریمن و دیوان، مى تواند به جایگاهى براى نابودى بدى ها و پلیدى ها، تبدیل شود؟ پاسخ، در ذات ناآگاه و بى خرد اهریمن و دیوان است که اغلب بر ضد منافع خود عمل مى کنند و حتى باعث نابودى و تباهى خود مى شوند،

الف یهودیت:

دین یهود آنگونه که آن را می شناسیم، به نظر می رسد که باورهای قاطع به اموری مانند روز داوری نهایی، رستاخیز مردگان و بهشت و جهنم دارد و به نظر می رسد که اینها ایمان کلی همه یهودیان باشد، “سعدیا” در قرن نهم میلادی اظهار داشت که اصل اعتقادی رستاخیز را تمام یهودیان باور دارند و بیشتر آنان آن حادثه را، با آخرالزمان یکی می دانند،  در آیین یهود به عنوان یکی از قدیم ترین ادیان الهی به موضوع عذاب بدکاران در  جهنم اینگونه پرداخته شده است:

شیول جای تاریکی، سکوت ، و گرد و غبار است که روح بعد از  مرگ در آن فرود می آید  آن یک خانه وسیع که دارای ورودی محافظت شده است که در آن زندان مرده توسط  طنابهای قوی  اسیر  شده ، و یک جانور سیری ناپذیر با  آرواره بزرگ، و نیز پر آب عمیق در آنجا ایستاده، در شیول نسبتهای خانوادگی و روابط فرقه ای وجود ندارد و با این حال خدا حاکمیت خود را  در سرتا سر شیول حفظ می کند ، ستمکاران که پنهان در اعماق آن شده اند،  بازپرسی می کند و از چنگ آن حفظ می کند و یا نجات می دهد، شیول کلمه عبری به معنای جایگاه ارواح بعد از مرگ می باشد، شیول جای تاریک و ظلمانی است که در پایین ترین طبقه زمین قرار دارد ، این مکان با در بزرگی قفل شده است و ارواح هیچ گونه حرکت یا احساس و درکی ندارند، همانطور که گفته شد آنها معتقدند که روح بعد از مرگ به شیول می رود و در آنجا منازلی جداگانه برای انسانهای گناهکار وجود دارد ومنتظرند تا به اعمال آنها رسیدگی شود ، در میشنا آمده است که از کلیه اعمال انسان در روزهای زندگی،  گزارشی ثبت می شود تا هنگام داوری از آن استفاده کنند و تمام اعمال  انسانها در کتاب نوشته و ثبت می شوند،خداوند در جواب اعتراض بدکاران می گوید: من نمی خواستم از روی اعمال شما پرده بردارم،  سپس گزارش اعمال آنها را از روی آنچه که ثبت شده است،  می خواند و سپس همگی به دوزخ مخلد می شوند “میدراش تهیلیم “دیدگاه دیگری در دین یهود در مورد جهنم این است که جهنم هفت طبقه دارد و آتش هر طبقه از طبقه بالاتر خودش شدید تر است، برای هر طبقه اسم خاصی می گذارند و می گوید انسانها جز گروه خاصی بعد از تطهیر از جهنم بیرون می آیند و به بهشت رهسپار می شوند،آنها در رابطه با جهنم این مطلب را متذکر می شوند که با یک سری کارها می شود عذاب جهنم را کاهش داد و حتی به طور کلی از آن رها شد مثل مختون بودن و یا خواندن بعضی دعاها: هرکه دعای “شمع اسرائیل” را صحیح تلفظ کند،  جهنم را برای او سرد می کنند ،  توبهب :مسیحیتجهنم در اناجیل بدین گونه بیان می شود: محلی که آتش  و کرم دو عنصر اساسی عذاب می باشند ، مکانی است که ظلمت فراگیر و آتش ابدی آنجا احاطه دارد،جهنم مکانی  وحشتانک برای بدکاران است مکانیست که کرمها در آن هرگز نمی میرند و آتش هرگز خاموش نمی شود “مرقس”،در انجیل متی در بحث آخرت شناسی آمده پسر انسان با شکوه و عظمت می آید تا ملت را قضاوت کند و گوسفند را از بز جدا کند و گناهکاران به آتش ابدی تسلیم کند،در مسیحیت نیز معتقدند که به هر کس با توجه به عملی که انجام داده پاداش و جزا داده می شود ، حیات نیکوکاران جاودان است و در مورد بدکاران نیز  مواردی در اناجیل آمده که جاودان بودن آنها را در جهنم اشاره می کند:پس هرگاه دستت تو را بلغزاند، آن را بِبُر؛ زيرا تو را بهتر است كه شل داخل حيات شوي، از اينكه با دو دست وارد جهنم گردی، در آتش كه خاموشي نپذيرد، جايي كه كِرْم ايشان نميرد و آتش خاموشي نپذيرد، و هرگاه پايت تو را بلغزاند، قطعش كن؛ زيرا تو را مفيدتر است كه لنگ داخل حيات شوي از آنكه با دو پا به جهنم افكنده شوی، در آتشي كه خاموشي نپذيرد، آنجايي كه كِرْم ايشان نميرد و آتش خاموش نشود، و هرگاه چشم تو تو را لغزش دهد، قطعش كن؛ زيرا تو را بهتر است كه با يك چشم داخل ملكوت خدا شوی، از آنكه با دو چشم در آتش جهنم انداخته شوی، جايی كه كِرْم ايشان نميرد و آتش خاموشی نيابد ،پس اگر دستت يا پايت تو را بلغزاند، آن را قطع كرده، از خود دور انداز، زيرا تو را بهتر است كه لنگ يا شل داخل حيات شوی از آنكه با دو دست يا دو پا در نار جاوداني افكنده شوی  .پس اصحاب طرف چپ را گويد: ای ملعونان از من دور شويد، در آتش جاودانی كه برای ابليس و فرشتگان او مهيا شده است، ايشان در عذاب جاودانی خواهند رفت؛ اما عادلان در حيات جاودانی  در مورد مخلد گناهکاران در جهنم مسیحیان نیز نظریه هایی از افراد صاحب نام مسیحی مطرح می شد مثلا در قرن  چهارم می گفتند که تنها کافران و زنادقه برای همیشه در جهنم باقی می مانند و مسیحیان به خاطر ایمان و انجام مراسم غسل تعمید نجات می یابند “دیدیموس نابینا و قدیس امبروس” و یا از دید یوحنای دهان طلا مفهوم خشن تری را بیان می کند و اینکه جهنم مادی و ابدی است و تمام بت پرستان بدون استثنا در آن سقوط می کنند چون غسل تعمید انجام ندادند، در قرن  پنجم قدیس اگوستین مطرح می کند که بت پرستان و مرتکبین خطاهای اصلی و حتی بچه هایی که قبل از غسل تعمید می میرند و تمام مسیحیانی که در گناه غوطه ور شدند به عذاب ابدی جهنم مبتلا می شوند،

در مسیحیت اعتقاد به آثار اعمال مثبت در تخفیف عذاب گناهکاران و رهایی از جهنم موید نظرات یهودیان می باشد به عنوان مثال نماز یکی از راههای رهایی از دوزخ است،

به طور کلی می توان استنباط کرد که سرنوشت نهایی گناهکاران که در زندگی زمینی خود احکام کتب مقدس و فرمانها را رعایت نکرده اند به دوزخ فرستاده می شوند و زمانی که تطهیر شدند البته جز عده خاصی از آنها بقیه افراد نجات پیدا می کنند.

توضیحات:

1-“تهيليم” كتاب مزامير حضرت داوود يكي از معتبرترين منابع ديني ، اخلاقي و فرهنگ يهوديت است، در حوزه هلاخا، واژه میدراش “تفسیر” به معنایى شبیه “تفسیر” در نظام هاى حقوقى جدید به کار مى رود.

2-  بزرگترین مفسران اولیه ی کتاب مقدس که در قرن چهارم می زیسته اند.

3- آمبروس قدیس؛ اسقف میلان در پایان قرن چهارم و یکی از رهبران بزرگ کلیسای غربی، تعلیم می داد که قانون کلیسا تنها می تواند به وسیله اسقفها اجرا شود و حتی امپراتور محکوم قدرت آنهاست.

4-  در قرن چهارم می زیسته یوحنای زرین دهان در مسیحیت عمدتاً به عنوان یک موعظه گر، الهی دان و عالم در آئین نماز، بویژه در کلیسای ارتودکس شرقی شناخته میشود، او از موهبت فصاحت كلام به حدّاكثر برخوردار بود، به همین خاطر بعد از مرگش در قرن 6 میلادی با لقب “زرین‏دهان” مشهور شد.

5- تمامی مسیحیان میبایست در زمان کودکی و در برخی کلیساها پس از رسیدن به سن تمییز غسل تعمید را انجام دهند،همچنین کسانی که از سایر ادیان به مسیحیت میگروند، باید غسل تعمید گیرند تا به صورت رسمی، وارد کیش مسیحیت شوند.

کتابنامه

1- کتاب تاریخ جهنم نوشته جورج مینوا ،مترجم حسینعلی عربی ، انتشارات موسسه آموزشی و پرورشی امام خمینی رحمه الله علیه

2-مک گراث، الیستر، درآمدی بر الهیات مسیحی، عیسی دیباج، کتاب روشن، تهران، 1385، ص 267،

3- کتاب مقدس ، ترجمه فاضل خان همدانی ، انتشارات اساطیر  ، چاپ سوم ،1388،

4-دایره المعارف بریتانیا

5-کدرنات تیواری  ، دین شناسی تطبیقی، ترجمه دکتر مرضیه “لوئیز” شنکایی، نشر سمت ، چاپ اول ، 1381

6-جورج برانتل ، آیین کاتولیک ، ترجمه حسن قنبری ، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، قم، 1381

7-عبدالرحیم سلیمانی اردستانی ، درآمدی بر الاهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت ، ناشر طه قم ، چاپ اول 1382

8- محمدرضا زیبایی نژاد ، درآمدی بر تاریخ و کلام مسیحیت ، نشر معارف ، چاپ اول 1375

9-عبدالرحیم گواهی ، جهان مذهبی ادیان در جوامع امروز ، نشر فرهنگ اسلامی ، چاپ اول 1384

10- همایون همتی ، مقدمه ای بر شناخت مسیحیت ، انتشارات نقش جهان ، چاپ اول 1379

11- ویور، مری جو؛ درآمدی به مسیحیت، حسن قنبری، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، قم، 1381[1

12-عبدالعظیم رضایی ، تاریخ ادیان جهان ، ج3 ، نشر علمی ، چاپ چهارم 1389

13- زین العابدین قربانی لاهیجی  ، بسوی جهان ابدی ، نشر طباطبایی ، چاپخانه علمیه قم

14-اینار مولند ، جهان مسیحیت ، انتشارات امیرکبیر ، چاپ اول 1368

15- مک گراث، الیستر، درآمدی بر الهیات مسیحی، عیسی دیباج، کتاب روشن، تهران، 1385

16-  محمدرضا زیبایی نژاد ، مسیحیت شناسی مقایسه ای ، نشر سروش ، چاپ دوم 1384

17- شهاب الدین وحیدی مهرجردی ، درآمدی به آیین پروتستان ، نشر ادیان 1389

18-جان بایر ناس ، تاریخ جامع ادیان ،  ترجمه علی اصغر حکمت ، نشر علمی و فرهنگی ، چاپ نوزدهم 1388

19- جان آر ، هینلز ، فرهنگ ادیان جهان ،  مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب 1386

20-تری تیسن، الاهیات مسیحی، ترجمه ط، میکائیلین

21-زین العابدین قربانی لاهیجی  ، بسوی جهان ابدی ، نشر طباطبایی ، چاپخانه علمیه قم ، صفحه71-74

22- جورج برانتل ، آیین کاتولیک ، ترجمه حسن قنبری ، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، قم، 1381، ص269

23-ویور، مری جو؛ درآمدی به مسیحیت، حسن قنبری، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، قم، 1381، ص 177-178،

24- اینار مولند ، جهان مسیحیت ، انتشارات امیرکبیر ، چاپ اول 1368 ، ص94

25-شهاب الدین وحیدی مهرجردی ، درآمدی به آیین پروتستان ، نشر ادیان 1389 ، ص148-149

26- کتاب مکاشفه- عهد جدید: باب ۲۰ و آیات ۱۱ الی ۱۴

27- عبدالرحیم گواهی ، جهان مذهبی ادیان در جوامع امروز ، نشر فرهنگ اسلامی ، چاپ اول 1384 ، ص 696-697

28-همایون همتی ، مقدمه ای بر شناخت مسیحیت ، انتشارات نقش جهان ، چاپ اول 1379 ، ص147-148

29-الگوی هدایت “تحلیل وقایع زندگی پیامبر اکرم”، جلد اول، مؤلف : علی محمّد صلّابی، مترجم : هیئت علمی انتشارات حرمین،

30- الوسطیة فی القرآن الکریم، ص 402،

31-الیوم الاخر الجنه و النار، عمر الاشقر، ص 8،

32- یقظه اولی الاعتبار مماورد فی ذکر الجنة و النار، صدیق حسن، ص 86،

33-الیوم الاخر و الجنة و النار، ص   

34- البخاری، کتاب الرقاق، باب صفه الجنه و النار، ج 11، ص 424،

35- الیوم الاخر و الجنة و النار، ص 102،

36- “تفسیر نمونه، ج 23، ص412؛

37-ترجمه المیزان، ج 17، ص 212 ـ 211؛

38- پیام قرآن، ج6 ، ص 495 ـ

یک دیدگاه بگذارید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


*