اصول حاکم بر ارتباطات کلامى میان فردى از دیدگاه قرآن کریم
در قرآن مجید از ظرایف و دقایق بسیارى درباره مناسبات فردى و اجتماعى انسان با خداوند، خود، دیگران و طبیعت سخن رفته است. در این میان موضوع ارتباطات و به ویژه ارتباطات کلامى از جایگاه ویژهاى برخوردار است که ریشه آن را در متن محورى و کلام محورى ادیان ابراهیمى و به صورت خاص در اسلام و مخصوصاً در کلام اللَّه مجید باید جست. از این رو، بررسى دیدگاه قرآن مجید درباره ارتباطات کلامى و نقش حیاتى آن در کاهش ناهنجارىها و آسیبهاى فردى و اجتماعى به ویژه در دنیاى معاصر اهمیت و ضرورت دو چندان مىیابد. براى ارتباطات تقسیماتى صورت گرفته است که از آن میان ارتباطات کلامى انسان با انسان در ارتباطات میان فردى از اهمیّت خاصى برخوردار است. این اهمیت از دیرباز بوده است اما با توجه به تحولات دهههاى اخیر در حوزههاى علمى، دینى، فرهنگى و اجتماعى که زمینه مناسب را براى فرو پاشى مرزهاى فیزیکى و غیر فیزیکى و در نتیجه رشد و گسترش ارتباطات انسانى در سراسر جهان فراهم ساخت؛ به راحتى مىتوان گفت در دنیاى امروز – که آن را دنیاى ارتباطات نام نهادهاند – اکثر فعالیتهاى انسانها با یکدیگر بر محور ارتباط و ارتباطات شکل مىگیرد و نقش اصلى در ارتباطات را ارتباطات کلامى و به ویژه ارتباطات کلامى میان فردى به خود اختصاص داده است؛ به طورى که بر اساس تحقیقى که توسط رالف نیکولز و لئونارد استیونس انجام شده است، بیشتر وقت انسانها در ارتباطات، صرف ارتباطات گفتارى مىشود تا ارتباطات نوشتارى. گوش دادن، 42 درصد از وقت روزانه، سخن گفتن، 32 درصد از وقت روزانه و جمعاً، 74 درصد، خواندن، 15 درصد از وقت روزانه، نوشتن، 11 درصد از وقت روزانه و جمعاً، 26 درصد.1 هنگامى که به نکات بالا، کاربرد پر بسامد واژه «قول» و مشتقات آن و واژههاى مرتبط با سخن و سخن گفتن و ارتباطات کلامى در قرآن را بیفزاییم؛ پرسش اصلى این گزیده برجستهتر مىگردد و آن این که قرآن درباره اصول حاکم بر ارتباطات کلامى میان فردى به چه نکاتى اشاره کرده است و عمل به توصیههاى قرآنى در این خصوص، تا چه اندازه مىتواند در تعالى ارتباطات انسانى مفید باشد و از آسیبها بکاهد؟
نماى کلى ارتباطات کلامى در قرآن کریم
افزون بر این که نخستین آیات قرآن، با ارتباطى کلامى «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِى خَلَقَ» (علق /1) آغاز مىشود و با قسم به قلم به عنوان یکى از ابزارهاى ارتباطى «ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ» (قلم /1) ادامه مىیابد و قرآن، زبان انسان را یکى از مهمترین آفریدههاى خداوند «الرَّحْمنُ . عَلَّمَ الْقُرْآنَ . خَلَقَ الْإِنسَانَ . عَلَّمَهُ الْبَیَانَ» (رحمن /1-4) قلمداد مىکند؛ قرآن – چه به طور مستقیم از جانب خداوند و چه به طور غیر مستقیم از جانب جبرئیل – خود حاصل ارتباط کلامى میان خداوند و پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله وسلم است. از این رو، تک تک آیات قرآن، الگویى براى ارتباطات کلامى میان فردى به حساب مىآیند. از این نکته که بگذریم، در قرآن گزارشهاى متعددى درباره ارتباطات کلامى میان فردى بین پیامبران به عنوان برترین اسوههاى انسانى و دوستان و دشمنان آنان آمده است، که همگى درسآموز است. اگر بر این مباحث آداب قرآنى سخن گفتن را در موقعیتهاى گوناگون بیفزاییم، بهروشنى در مىیابیم که قرآن، چه منبع غنى و ژرفى است براى افزایش سطح کمى و کیفى مهارتهاى ارتباطى و بهبود ارتباطات کلامى میان فردى در راستاى ساماندهى، بهسازى و پیشگیرى از آسیبها و ناهنجارهاى جامعه.
اصل یکم: آغاز و پایان سخن با سلام
نتیجه مثبت یا منفى حاصل از یک ارتباط کلامى میان فردى، ارتباط تنگاتنگى با نحوه آغاز و پایان آن ارتباط دارد. اگر آغاز ارتباط با کلمات مثبت شروع شود، ادامه ارتباط براى هر دو طرف ارتباط دلنشین و خوشایند خواهد بود. اما اگر ارتباط با کلمات غیر مثبت – اعم از کلمات خنثى یا داراى بار مثبت اندک و یا منفى – شروع شود، در ارتباط اختلال ایجاد مىشود و در نتیجه به شکست و قطع ارتباط منجر خواهد شد. از این رو، متخصصان ارتباطات بر آغاز مثبت ارتباط در راستاى تقویت و ادامه ارتباط تأکید مىورزند. قرآن کریم در آیات متعددى به سلام کردن در آغاز و انجام مکالمه توصیه کرده و از سلام به عنوان یک واژه مثبت و آرامش دهنده در ارتباطات کلامى میان فردى به شکلى ستایشآمیز یاد مىکند. قرآن در گزارش ارتباطات کلامى میان فردى، سلام کردن در آغاز و پایان هر ارتباطى به عنوان یک اصل ثابت پذیرفته و سفارش کرده است. از آن جمله: 1 – هنگام وارد شدن به خانه دیگران، سلام کردن بر اهل خانه را به عنوان کلمه آغازین ارتباط کلامى، نخستین وظیفه مؤمنان بر شمرده است.2 2 – به پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله وسلم دستور مىدهد هنگامى که مؤمنان پیش تو مىآیند به آنان بگو: «سلام علیکم» (انعام /54) 3 – هنگامى که فرشتگان براى تخریب شهر لوط در نزد ابراهیمعلیه السلام حاضر شدند، در آغاز ملاقات، به آن حضرت سلام کردند: «و لقد جاءت رسلنا ابراهیم بالبشرى قالوا سلاماً قال سلام…» (هود /69 و حجر /52) و فرشتگان ما براى ابراهیمعلیه السلام بشارت آوردند، گفتند: سلام. گفت: سلام…» 4 – هنگامى که حضرت ابراهیم علیه السلام مىخواست از آزر جدا شود، به او سلام کرد: «قَالَ سَلاَمٌ عَلَیْکَ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّى إِنَّهُ کَانَ بِى حَفِیّاً» (مریم /47) «گفت سلام بر تو، زودا که از پرودرگارم براى تو آمرزش خواهم که او به من مهربان است». 5 – قرآن نخستین سخن فرشتگان را پس از قبض روح مؤمنان، سلام بر مىشمارد: «الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلاَئِکَةُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلاَمٌ عَلَیْکُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ…» (نحل /32) «کسانى که پاکند چون فرشتگان جانشان را بگیرند گویند سلام بر شما…» در آیات دیگرى، سلام تنها واژهاى معرفى شده است که در بهشت میان مؤمنان رد و بدل مىشود. «… وَتَحِیَّتُهُمْ فِیهَا سَلاَمٌ…» (یونس /10) «… و تحیاتشان سلام…» «… تَحِیَّتُهُمْ فِیهَا سَلاَمٌ…» (ابراهیم /23) (واقعه /26) «درودشان در آنجا سلام است.» ارتباط کلامى که گام نخست روابط اجتماعى به شمار مىآید، مانند هر رابطه اجتماعى دیگرى باید براى انسان احساس امنیت و آرامش فراهم سازد و قرآن با توجه به همین نکته از مؤمنان خواسته است که آغاز و پایان ارتباطات کلامى خود را با سلام زینت بخشند تا فضاى صمیمیت و سلامتى بر جامعه اسلامى سایه بگستراند؛ زیرا در فضاى سالم رشد و گسترش استعدادهاى انسانى امکانپذیر است و در فضاى آلوده و منافقانه، هیچ نهالى به ثمر نخواهد نشست. از سوى دیگر، فرستنده با آرزوى سلامتى براى گیرنده علاوه بر فضا سازى براى شکلگیرى یک ارتباط شاداب و اثر گذار میان یکدیگر، زمینه را براى پاسخ سلام خود از جانب گیرنده که متقابلاً سلامتى را براى فرستنده طلب مىکند، فراهم مىسازد. در نتیجه، ارتباط در محیطى کاملاً فعال، واقعى، سالم و مملو از مهربانى شکل مىگیرد که هم بر ارتقاء سطح بهره ورى ارتباط کلامى میان فردى مىافزاید و هم بهره ورى از زمان را براى هر دو طرف گفت و گو به ارمغان مىآورد. 7 – در آیه دیگرى، قرآن به نحوه جواب سلام پرداخته و مىفرماید: «وَإِذَا حُیِّیتُم بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلَى کُلِّ شَىْءٍ حَسِیباً» (نساء /86) «و چون شما را به تحیتى بنوازند، با تحیتى بهتر از آن یا همانند آن پاسخ دهید که خداوند حسابگر همه چیز است.» قرآن در این آیه به مسلمانان دستور مىدهد که پاسخ سلام را به گونه بهترى به سلام کننده بر گردانند. اگر یک ارتباط کلامى مثبت مىتواند موفقیت آن ارتباط را تضمین کند، در صورتى که پاسخ آن ارتباط به شکل بهترى صورت گیرد، بى شک ارتباط از وضعیت مطلوبتر و سازندهترى برخوردار خواهد شد. این مطلب را نیز بیفزاییم که بکارگیرى این تکنیک تنها به پاسخِ سلام محدود نمىشود؛ بلکه پاسخ سلام به عنوان مصداق بارز آن بیان شده است. بنابراین در هرگونه ارتباطى چه گوینده و چه شنونده باید از بهترین عبارات و واژهها براى آغاز، ادامه و پایان گفت و گوى خود استفاده کنند. اگر مسلمانان تنها به همین یک نکته بسیار دقیق و حساب شده در همه مناسبات و ارتباطات خویش عمل کنند، شاهد جهش چشمگیرى در افزایش فضاى ارتباطى سالم و کاهش نابسامانىهاى ارتباطى در سطح جوامع اسلامى و حتى روابط بین المللى خواهیم بود.
اصل دوم: به کارگیرى واژههاى زیبا و لحن لطیف
در ارتباط صحیح و سالم، باید هم گوینده خوبى بود و هم شنونده خوبى؛ یعنى در تبادل اطلاعات و احساسات و عواطف باید از نقش و تأثیر عاطفى و روانى واژهها و کلمات آگاه بود. نیز باید توجه داشت که چگونه بعضى از کلمات و واژهها در ایجاد و برقرارى ارتباط سالم نقشى سازنده داشته و همواره در ایجاد صمیمیت و دوستى مؤثرند. بنابراین در گفت و گو باید نسبت به انتخاب کلمات و واژهها، حساسیت و دقت بیشترى داشته باشیم،3 قرآن کریم واژهها و کلمات را به پاک و ناپاک تقسیم کرده و براى هر کدام توصیفى آورده است: «أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِى السَّماءِ . تُؤْتِى أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ . وَمَثَلُ کَلِمَةٍ خَبِیثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الْأَرْضِ مَالَهَا مِن قَرَارٍ» (ابراهیم /24-26) «آیا ندانستهاى که خداوند چگونه مثلى زده است، که کلمه پاک همانند درختى پاک است که ریشهاى استوار و شاخههایى سر به آسمان دارد به اجازت پروردگارش هماره میوه مىدهد و خداوند براى مردم این مثلها را مىزند باشد که پند گیرند و – امّا – کلمه پلید همانند درختى پلید – پر آفت و بد حاصل – است که بر سطح زمین رو شده بى آن که پایدار باشد.» در این آیه، خداوند از ماندگارى، ریشه دارى، استوارى و تأثیر سخن پاک و تزلزل و بى ریشگى سخن ناپاک در ارتباطات کلامى سخن به میان آورده است. سخن پاک به درختى ریشه دار و سایه گستر و پر برگ و بار تشبیه شده که همگان از میوه آن بهره مىگیرند و سخن ناپاک به درختى تشبیه شده که از زمین کنده شده و از هر گونه ثمرى بى بهره است. بهرهگیرى از واژههاى زشت و نامربوط در ارتباط، نشانگر شخصیت ناسالم گوینده است که یا به عمد این گونه سخن مىگوید و یا از سر نادانى این گونه سخن مىراند. عقل سلیم حکم مىکند که شنونده در حالت نخست، بى درنگ ارتباط خود را با گوینده هتاک قطع کند، چه بسا این آلودگى درونى به وى نیز سرایت کند و او را خشمگین سازد و بر استفاده از واژههاى زشت جهت مقابله به مثل بر انگیزاند. خداوند در آیه دیگرى، به حضرت موسىعلیه السلام و برادرش هارون دستور مىدهد که به سوى فرعون – پادشاه قدرتمند، سختگیر و مغرور زمان خویش – بروند و او را به بیان و لحنى نرم و بدور از تندى و خشونت، به سوى حق دعوت کنند: «فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لیِّناً لعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَى» (طه /44) «و با او سخنى نرم بگویید، باشد که پند گیرد یا خشوع و خشیت یابد.» لحن سخن، در ایجاد ارتباط کلامى میان فردى اهمیت کلیدى دارد. به همین دلیل است که آن فرمانرواى خود محور که خود را پروردگار مردم مىدانست و هیچ سخن مخالفى را برنمىتافت، در مقابل سخنان نرم و فروتنانه موسىعلیه السلام عکسالعمل مناسبى نشان داد و نه تنها ارتباط کلامى را با دستور خشن خود قطع نکرد، بلکه به ادامه ارتباط نیز متمایل گشت و به سؤال درباره خداى موسى علیه السلام روى آورد.
اصل سوم: دورى از واژههاى نفرتانگیز و دشمنى زا
به طور کلى ارتباط انسانها با یکدیگر بر اساس دو بینش برقرار مىگردد: کرامت و اهانت، یعنى یا بر اساس تکریم شخصیت است و یا بر اساس تحقیر شخصیت. از دیدگاه قرآن کریم، ارتباطى سالم است که بر پایه تکریم شخصیت و عزت نفس و احترام متقابل افراد انسانى استوار باشد. در سوره انعام چنین آمده است: «وَلاَتَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّوا اللّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ…» (انعام /108) «و کسانى را که کافران و مشرکان به جاى خدا مىپرستند و مورد ستایش و احترام قرار مىدهند، دشنام ندهید! زیرا آنان نیز – مقابله به مثل کرده – و از سر دشمنى و نادانى، خدا را دشنام مىدهند.» قرآن، باورمندان ساحت ایمان را از آشفته گویى و به کار گرفتن واژههاى سست و نازیبا پرهیز داده و فرموده است: «…وَقُولُوا قَوْلاَ سَدِیداً» (احزاب /70) «و سخنى درست و استوار بگویید.» «…وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً» (نساء /5) «و با آنان به زبان خوش سخن بگویید.» «وَقُل لِعِبَادِى یَقُولُوا الَّتِى هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطَانَ یَنزَغُ بَیْنَهُمْ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلْإِنسَانِ عَدُوّاً مُبِیناً» (اسراء /53) «بگو به بندگانم سخنى را که بهتر است بگویند، چرا که شیطان میان آنان را به هم مىزند، بى گمان شیطان دشمن آشکار انسان است». همچنین در آیهاى مؤمنان را از مسخره کردن، عیب جویى و صدا زدن دیگران با القاب زشت، باز داشته و مىفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ یَسْخَرْ قَوْمٌ مِن قَوْمٍ عَسَى أَن یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ وَلاَ نِسَاءٌ مِن نِسَاءٍ عَسَى أَن یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ وَلاَ تَلْمِزُوا أَنفُسَکُمْ وَلاَ تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ» (حجرات /11) «اى مؤمنان نباید که قومى، قوم دیگر را به ریشخند بگیرد، چه بسا اینان از آنان بهتر باشند، و نیز نباید زنانى زنان دیگر را، چه بسا اینان از آنان بهتر باشند، و در میان خویش عیب جویى مکنید، و یکدیگر را به لقبهاى بد مخوانید.» زمانى که فردى از لحن تمسخرآمیز و یا واژههاى صریح استهزائى براى تحقیر دیگرى استفاده مىکند، آگاهانه و یا ناآگاهانه زمینه اختلال در ارتباط و آسیب در انتقال پیام را فراهم آورده و هم شخصیت اخلاقى خود را مخدوش کرده است.
اصل چهارم: موضعگیرى مثبت در برابر تندى و خشونت دیگران
در زندگى اجتماعى به هر حال انسان گاهى با گفتار تند و خشونتآمیز همراه با توهین از سوى دیگران مواجه مىشود و ناگزیر خواهد بود تا در برابر آن نوعى عکس العمل نشان دهد. قرآن براى این گونه موارد هم توصیههایى دارد و به اهل ایمان و پیروان خویش دو روش را متناسب با شرایط مختلف پیشنهاد و توصیه کرده است. بهترین رویکرد که قرآن آن را توصیه مىکند آن است که شنونده، نه تنها بزرگوارانه از بى ادبى گوینده در گذرد، بلکه او را با کلمات و عبارات زیبا و خوشایند مورد خطاب قرار دهد ودر حقیقت به مضمون سوره عصر که سفارش به صبر و حق را راه رهایى از خسران بر مىشمارد، عمل کند. قرآن در توصیف عباد الرحمن مىفرماید: «وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً» (فرقان /63) «و چون نادانان ایشان را مخاطب سازند، سلیمانه پاسخ دهند.» بندگان حقیقى خداوند در ارتباطات کلامى میان فردى خویش جانب عقل را رعایت مىکنند. اینان هنگامى که با افراد نادان برخورد مىکنند، نه تنها از گفتار بى ادبانه آنان اندوهگین نمىشوند بلکه از سر خیرخواهى براى آنان آرزوى سلامتى مىکنند و بر اساس این دستور قرآنى: «وَیَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ» (رعد /22) «و بدى را با نیکى دفع مىکنند»، گفته زشت آنان را به سخن زیباى خویش پاسخ دهند.» در آیه دیگرى، قرآن به نیکو سخن گفتن حتى در برابر دشمن دستور داده است «وَلاَ تَسْتَوِى الْحَسَنَةُ وَلاَ الْسَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِى بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِىٌّ حَمِیمٌ» (فصلت /34) «و نیکى و بدى برابر نیست. همواره به شیوهاى که نیکوتر است مجادله کن، آنگاه کسى که بین تو و او دشمنى اى بود، گویى دوست مهربان است.» با دقت در این دستور الهى روشن مىشود که تأثیر سخن نیکو تا چه اندازه در روابط انسانى نقش حیاتى دارد. آن چنان تأثیرى که سبب دگرگونى فرد شنونده و تغییر دیدگاه او نسبت به گوینده مىگردد.
اصل پنجم: مخاطب محورى
مخاطب، در هر ارتباطى نقش محورى در شکلگیرى ارتباط دارد. زیرا گوینده قصد دارد از طریق ارتباط، مخاطب را نسبت به پیام یا خبر یا درخواستى آگاه سازد، در این میان پایگاه اجتماعى گوینده و شنونده، میزان نزدیکى آنان به یکدیگر، رسمى بودن، شکل پیام (اطلاع دادن / توضیح خواستن / دستور دادن / خواهش کردن و…( و نیز محیط ارتباط در نحوه و نوع انتخاب واژهها، نقش بسزایى دارد. از دیدگاه قرآن، چه گوینده از پایگاه اجتماعى بالایى برخوردار باشد و یا نباشد، نمىبایست با مخاطب به گونهاى صحبت کند که سخنانش موجب دلخورى و یا سرافکندگى وى شود. هنگامى که مخاطب، شخصى است که از گوینده به دلایل گوناگونى (خداوند، شخصیت معنوى بالاتر، سببیت، سن بالاتر، پایگاه اجتماعى بالاتر و…( بالاتر است، توصیه قرآن، این است که نه تنها باید خوب سخن گفت که باید خوبترین را برگزید. از جمله این موارد بلکه بارزترین آن ادب سخن گفتن انسان با خدا است. در سوره کهف، زمانى که حضرت خضرعلیه السلام به شرح حوادثى مىپردازد که میان حضرت موسىعلیه السلام و او در جریان همراهى آنان با یکدیگر اتفاق افتاد، جانب ادب را نسبت به خداوند رعایت مىکند و هر گونه شر ظاهرى را به خود و هر گونه خیر را به خدا نسبت مىدهد. «أَمَّا السَّفِینَةُ… فَأَرَدتُّ أَنْ أَعِیبَهَا… وَأَمَّا الْغُلاَمُ… فَأَرَدْنَا أَن یُبْدِلَهُمَا… وَأَمَّا الْجِدَارُ…فَأَرَادَ رَبُّکَ…» (کهف /79 – 82)، سوراخ کردن کشتى را که به ظاهر کار شرّى است تنها به خود نسبت مىدهد و از ضمیر متکلم وحده استفاده مىکند و کشتن غلام بدفرجام را که از یک سو به ظاهر فعل شرى است و از سوى دیگر به واسطه نجات دادن پدر و مادر مؤمنش از دست فرزند کافرشان و بخشیدن فرزند پاک نهاد دیگرى به جاى آن، فعل خیرى است؛ قسمت شرش را به خود و قسمت خیرش را به خداوند نسبت مىدهد و از ضمیر متکلّم مع الغیر بهره مىجوید و تعمیر دیوارى را که گنج فرزندان یتیمى در زیر آن نهان بود که سراسر خیر است به خداوند نسبت مىدهد و اسم ظاهر به کار مىبرد. در آیه دیگرى، در شرح ارتباط حضرت ایوب علیه السلام با خداوند آمده است: «وَأَیُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّى مَسَّنِىَ الضُّرُّ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ» (انبیاء /83) «و ایوب را یاد کن که پروردگارش را به دعا ندا داد که به من رنج رسیده است و حال آن که تو مهربانترین مهربانانى». در این آیه، حضرت ایوب علیه السلام مشکل خویش را به درگاه کبریایى حضرت حق عزوجل عرضه مىکند و در ادامه او را مهربانترین مهربانان بر مىشمارد، اما در مورد مشکل و یا درخواست از خداوند براى پایان دادن به سختى و رنج خود، سخنى به میان نیاورده است. زیرا مخاطب او کسى است که هم چگونگى حل مشکل او را و هم خیر و صلاح او را مىداند، شاید صلاح و نیک بختى او در همین سختى نهفته باشد. قرآن کریم در آیات دیگرى به تفاوت شیوه سخن گفتن با پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم نسبت به دیگران اشاره مىکند و مىفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِىِّ وَلاَ تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُکُمْ وَأَنتُمْ لاَ تَشْعُرُونَ» (حجرات /2) «اى کسانى که ایمان آوردهاید صداهایتان را از صداى پیامبر بلندتر مسازید، و درسخن با او، مانند بلند حرف زدنتان با همدیگر، بلند حرف مزنید. مبادا که اعمالتان تباه شود و آگاه نباشید.» «إِنَّ الَّذِینَ یُنَادُونَکَ مِن وَرَاءِ الْحُجُرَاتِ أَکْثَرُهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ» (حجرات /4) «بیگمان کسانى که تو را پشت در حجرهها صدا مىزنند، بیشترشان خرد خویش به کار نمىگیرند. قرآن، در این آیات به مؤمنان دستور مىدهد با پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله وسلم به عنوان حامل وحى الهى با بهترین شیوه ممکن و در اوج احترام سخن بگویند، حتى لحن صداى خود را پایین بیاورند و با احترام سخن بگویند. در آیه دیگرى، شیوه سخن گفتن با پدر و مادر بیان شده است: «… فَلَا تَقُل لَهُمَا أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَهُمَا قَوْلاً کَرِیماً» (اسراء /23) «به آنان حتى اف مگو، و آنان را مران و با ایشان به نرمى سخن بگو.» پدر و مادر هم به جهت منشأ طبیعى خلقت فرزند و هم به جهت تحمل مشکلات مختلفى که در زمینه بزرگ کردن او بر جان خود مىپذیرند، اطاعتشان بر فرزند واجب شمرده شده است، جز در آنجا که خواست آنان با فرمان الهى منافات داشته باشد. چنین است که قرآن از گفتن واژه «اف» که سادهترین کلمه انزجار است، شدیداً نهى کرده و دستور داده است با پدر و مادر خود به بهترین شکل و محترمانهترین شیوه سخن بگوییم و ادب را در سطح بالا در سخنانمان به کار گیریم.
اصل ششم: رعایت تناسبها، شرایط و اقتضائات
در ارتباطات بر این نکته تأکید شده است که یکى از شرایط ارتباط استاندارد و مطلوب، استفاده به موقع از جملات کوتاه و بلند است. در برخى شرایط، کوتاهى پیام بیش از بلندى آن اثر گذار است و در برخى شرایط درست عکس این قضیه صادق است. آن چه که تعیین کننده کوتاهى یا بلندى پیام در ارتباط کلامى است، مثلث گوینده و شنونده و محیط و شرایط است. قرآن خود بر اساس این اصل در شرایط ویژهاى کوتاه سخن گفته و در شرایط خاصى به تفصیل درباره نکتهاى توضیح داده است. قرآن در پاسخ یهودیان که از پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله وسلم درباره روح سؤال کردند، مىفرماید: «وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّى وَمَا أُوتِیتُم منَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلاً» (اسراء /85) «و از تو درباره روح مىپرسند، بگو روح از امر پروردگارم است و شما را از علم جز اندکى ندادهاند.» در این آیه، قرآن به یک سخن کوتاه درباره روح اکتفا مىکند و بى درنگ در ادامه دلیل کوتاهى بیان را، دانش اندک شنونده معرفى مىکند. یعنى هرگاه ظرفیت نهایى مخاطب براى فهم و دریافت نکتهاى محدود است و بیان تفصیلى براى او مشکلى را حل نمىکند، باید به بیان اجمالى و کوتاه بسنده کرد. نه سؤال را بىپاسخ گذاشت و نه بیهوده آن را طولانى کرد. در آیه دیگرى از پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله وسلم درباره قتال در ماههاى حرام سؤال مىشود و قرآن پاسخ آن را به طور مفصل بیان مىکند. «یَسْأَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِیهِ قُلْ قِتَالٌ فِیهِ کَبِیرٌ وَصَدٌّ عَن سَبِیلِ اللّهِ وَکُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِندَ اللّهِ وَالْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّى یَرُدُّوکُمْ عَن دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَن یَرْتَدِدْ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَیَمُتْ وَهُوَ کَافِرٌ فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِى الْدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَأُولئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ» (بقره /217) «از تو، درباره جنگ کردن در ماه حرام، سؤال مىکنند؛ بگو: «جنگ در آن، (گناهى) بزرگ است؛ ولى جلوگیرى از راه خدا (و گرایش مردم به آیین حق) و کفر ورزیدن نسبت به او و هتک احترام مسجدالحرام، و اخراج ساکنان آن، نزد خداوند مهمتر از آن است؛ و ایجاد فتنه (و محیط نامساعد، که مردم را به کفر، تشویق و از ایمان بازمىدارد) حتى از قتل بالاتر است. و مشرکان، پیوسته با شما مىجنگند، تا اگر بتوانند شما را از آیینتان برگردانند، ولى کسى که از آیینش برگردد، و در حال کفر بمیرد، تمام اعمال نیک (گذشته) او، در دنیا و آخرت، بر باد مىرود، و آنان اهل دوزخند؛ و همیشه در آن خواهند بود.» در این آیه کریمه، قرآن متناسب با کاربردى بودن و مورد نیاز بودن سؤال، به شنونده پاسخ طولانى داده است هر چند که اگر قرآن به همان عبارت آغاز آیه «قل قتال فیه کبیر» بسنده مىکرد تا اندازهاى پاسخ سؤال روشن مىبود، اما شنونده در مقام شنیدن پاسخ تفصیلى است و ظرفیت و شرایط و نیاز فهم آن را دارد. در آیه دیگرى موضوع تناسب و رعایت شرایط از زاویه دیگرى مورد توجّه قرار گرفته و آمده است: «وَاقْصِدْ فِى مَشْیِکَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِکَ إِنَّ أَنکَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ» (لقمان /19) «ومیانهروىکنوصدایتراآهستهبدار،چراکه ناخوشترینآوازها بانگ درازگوشان است.» در این آیه به کنترل آهنگ صدا هنگام ارتباط کلامى میان فردى اشاره شده است و لقمان به پسرش دستور مىدهد که تعادل و حرکت موزون و متناسب را در همه زندگى سر لوحه برنامههاى خود قرار دهد. بدان امید که جامعه دینى در پرتو رعایت این اصول، در زمینه ارتباطات انسانى و گفتارى، جامعهاى نمونه و الگو باشد.
پی نوشت ها
________________________________________
1 – فرهنگى، على اکبر، ارتباطات انسانى، چاپ دوّم، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگى رسا، 1374، جلد اوّل 2 – نور /27. 3 – فرهادیان، رضا، تربیت برتر، قم، بوستان کتاب، 14/ 1380.
یک دیدگاه بگذارید