آیا نظام امامت یک نظام وراثتی و خانوادگی است؟
١٢. آیا منحصر بودن عدد به دوازده نفر، مؤید این نیست که نظام امامت دورهاش محدود و مقدمه انتقال به دوره دیگر است؟
پاسخ: شاید برای بعضی این گمان پیش بیاید که به ملاحظه محدود بودن امامت به رهبری دوازده نفر، معلوم میشود که مانند نبوّت مدت آن محدود است؛ امّا حکومت چون محدود به زمان و افراد معین نیست، نامحدود است. لذا باید پس از نظام امامت، نظام دیگری برقرار شود و آن غیر از رژیم شورایی و انتخاباتی نخواهد بود؛ ولی این سخن کاملی نیست؛ زیرا اگر امامت در طی چند نسل منقرض شده و مدت امامت این دوازده نفر پایان یافته بود و جامعه بشری بدون امام باقی مانده بود، این سخن جا داشت که باید نظام دیگری حاکم شود؛ امّا نظام امامت بهطور رسمی جز در عصر پیغمبر(ص) و در مدت خلافت رسمی امیرالمؤمنین و امام حسن مجتبی (ع) استقرار نیافت و آنهم چنانکه از نظر زمانی محدود بود، از جهت مکانی نیز محدود بود و وضع و شرایط چنان اقتضا کرد که مداخله در امور عامه برای ائمه (ع) امکانپذیر نشد و آنان در اجرای وظایف و تکالیفی که داشتند، نقش فعال و مؤثر دیگری را انجام دادند و معنویت و حقیقت اسلام را حفظ کردند تا به عصر غیبت و دورانی که تا هر زمان و هرچه امتداد یابد، در آن نظام امامت ادامه خواهد یافت، منتهی شد.
بنابراین رهبری این دوازده نفر، متضمن محدودیت نظام امامت نیست و اوضاعی که پیش آمد تا منتهی به عصر غیبت شد، محدودنبودن این نظام را تأیید و تثبیت کرد. همچنین با علم خدا به پیشامدها و حوادث آینده و امتحاناتی که جلو میآید و کلاسهایی که جامعه بشری تا ظهور کامل عدل الهی و حکومت نهایی و جهانی حضرت مهدی (عج) باید ببیند و تعیین برنامه غیبت و خبر پیغمبر و ائمّه (ع) از آن، این تعیین و انحصار در دوازده نفر هرگز دلیل موقّتبودن این نظام نیست؛ بلکه شاهد استمرار آن است و کاملاً موقّت نبودن آن قابل درک و توجیه است، و برنامهای پیش آمد که منتهی به عصر غیبت شد، این ایراد را که: «با نامحدود بودن نظام امامت، محدودبودن آن در چند نسل چگونه قابل توجیه است» رد کرد و معلوم شد خدا و رسول با علم به آینده و جریانی که پیش میآید، برنامه امامت را دادهاند و میدانستهاند که با همین برنامه، انقطاع و فترتی در نظام امامت پیدا نخواهد شد.
١٣. این ترتیبی که در امامت این دوازده نفر است، برای بعضی این گمان را بر میانگیزد که نظام امامت هم یک نظام وراثتی و خانوادگی است و معیار این است که فلانی، پسر فلانی و نوه فلانی است؛ بنابراین داشتن یک نَسَب اینچنینی برای رهبری نظام و زمامداری کافی است؛ در صورتی که این شکل نظام قابل توجیه نیست؟
پاسخ: کتابی به نام الصفوة را به جناب زید شهید نسبت میدهند که در آن کتاب، این مسئله اصطفای اهلبیت و اختصاص آنها به بعضی شئون و خصایص مطرح شده و این مسئله را که از نظر ایشان و همچنین عموم کسانی که معتقد به نظام امامت میباشند، کمال اهمّیت را دارد، در پرتو دقت و تعمق در آیات قرآن مجید، بسیار دقیق و کافی اثبات فرموده است. کسانی که بخواهند پیرامون این موضوع و رفع استبعاداتی که در آن شده است، اطّلاع و بررسی بیشتر بنمایند، میتوانند به این کتاب مراجعه نمایند.
اجمالاً اصل اصطفا و برگزیدن و تفضیل الهی، در مورد بعضی اشخاص و خاندانها و قبایل قابلانکار نیست و در قرآن مجید و احادیث نیز به آن تصریح شده است. مثل آیه:
﴿إِنَّاللهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ* ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْض﴾[١]
در مورد مریم (س) میفرماید:
﴿إِنَّ اللهَ اصْطَفیکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفیکِ عَلی نِسآءِ الْعالَمِینَ﴾[٢]
و در مورد ابراهیم (ع) میفرماید:
﴿رَحْمَتُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ﴾[٣]
و در مورد بنیاسرائیل میفرماید:
﴿وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَی الْعالَمِینَ﴾[٤]
و درباره موسی (ع) میفرماید:
﴿إِنِّی اصْطَفَیْتُکَ عَلَی النّاسِ بِرِسالاتِی وَ بِکَلامِی﴾[٥]
و در مورد آن بندگان برگزیدهای که به علم کتاب مشرف به عنایت میشوند، میفرماید:
﴿ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا﴾[٦]
و در مورد تفضیل برخی پیامبران بر برخی دیگر میفرماید:
﴿تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْض﴾[٧]
و نیز میفرماید:
﴿وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلی بَعْض﴾[٨]
بر حسب تفاسیر در مورد آنان که به اهلبیت حسد میورزیدند، میفرماید:
﴿أَمْ یَحْسُدُونَ النّاسَ عَلی ما آتیهُمُ اللهُ مِن فَضْلِهِ﴾[٩]
و در مورد وجود مبارک خاتم انبیا (ص) میفرماید:
﴿وَ علمک مالم تکن تعلم و کان فضل الله علیک عظیما﴾[١٠]
و در مورد عترت طاهره و اهلبیت آن حضرت (ع) میفرماید:
﴿إِنَّما یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً﴾[١١]
اینگونه آیات که اصطفا و برگزیدگی بعضی از بندگان بر بعضی دیگر از آنها استفاده میشود، بیش از اینهاست. احادیث شریفه در این باب و همچنین متون زیارات معتبر، مثل زیارت جامعه که شرح این برگزیدگیهاست، قابل تأویل و توجیه نیست. و در نهجالبلاغه نیز، در موارد بسیاری (مثل خطبههای ۱، ۳۳، ۸۹، ۱۰۶، ۱۴۹، ۱۷۳، ۱۹۶ و ۲۱۱) به این حقیقت تصریح و تثبیت شده است؛ و خلاصه علاوهبر آیات قرآن مجید، روایات متواتر نیز برای اثبات این موضوع کافیست.
بعضی که میخواهند خود را روشنفکر جلوه بدهند، مانند آنان که انبیا را رجال ژنی و نابغه میشمارند و وحی خدا را بر آنها بهگونهای تفسیر مینمایند که مساوی با انکار آن میشوند، این مسائل را با دید مادی و عدم تسلیم به قضاوقدر و حکومت الهی بررسی میکنند، و عجز خود را از درک اسرار افعال خداوندی، دلیل بر عدم حکومت گرفته و مغرورانه اظهارنظر مینمایند که نفی بعضی مواهب و مقامات از اهلبیت (ع)، موضعهای خاص و بزرگ آنان را در امور فردی و اجتماعی و سیاسی و غیره محکمتر و ارزش کارها و اقدامات و خودداری آنها را از گناه بیشتر میسازد و مناسبتر میدانند که این بزرگواران را با افراد عادی از جهت میزان درک و شعور، برابر بگویند و عنایات خدا را بر آنها که یک امر واقع شده است، قبول ننمایند و بالاخره مدد غیبی و اعانت و رعایت مستقیم الهی را که از انبیا و نصرت دین آنها شده و رشته آن تا امروز و تا روز قیامت امتداد یافته است، منکر شوند و یا بهحساب نیاورند، تا بچههای غربزده آنها را روشنفکر بخوانند؛ ولی این حقایق قابل تردید نیست و مسائل دینی قابل تفکیک از یکدیگر نمیباشد و آیات قرآن در کلِ محتوا و مفادی که دارند، باید مورد قبول مسلمان باشد.
بنابراین مسئله امامت ائمه (ع) یکی پس از دیگری، به اصطفا و اختیار الهی است و با وراثت عادی از زمین تا آسمان فرق دارد و هرگز در گزینش امام، اینکه امام دوم برای این، امام است که پسر امام اوّل است، یا امام چهارم برای اینکه پسر امام سوم است، معیار نیست و صرف اینکه اهلبیت متوالیاً به این مقام امامت اختصاص یافتهاند، دلیل بر این معیار نیست، چنانکه پیامبران ابراهیمی که همه از نسل و بیت ابراهیم خلیل بودهاند، نبوّت و اختصاص یافتنشان به این مقام به اینکه آنها از نسل ابراهیم هستند، توجیه و خلاصه نمیشود، با اینکه در قرآن مجید میفرماید:
﴿وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ﴾[١٢]
و پس از آنکه نام پانزده نفر از انبیای ابراهیمی را میبرد، میفرماید:
﴿وَ مِنْ آبآئِهِمْ وَ ذُرِّیاتِهِمْ وَ إِخْوانِهِمْ وَ اجْتَبَیْناهُمْ وَ هَدَیْناهُمْ إِلی صِراط مُسْتَقِیم﴾[١٣]
این اجتبا و گزینش، اجتبا و گزینش الهی و بر معیارهای اصیل واقعی و معنوی است، اگر بر آن ارث و میراث هم اطلاق شود، نه ارث و میراث یک وارث عادی از پدر و مادر و برادر است؛ چون این ارث و میراث بهعلّت ارتباط جسمی و مادّی بین وارث و مورّث است؛ امّا وارثبودن امام، امام دیگر را بهعلّت ارتباط معنوی و روحی و علایق فکری و مشترکات غیرمادی است.
لذا در زیارت معروف وارث و زیارتهایی که هریک از ائمه (ع) به خطاب «یا وارث آدم» یا «یا وارث ابراهیم» و سایر انبیا زیارت میشوند، بر اساس وراثت ولادت جسمانی آنها از پیغمبران گذشته نیست؛ زیرا در میان آنها کسانی نام برده میشوند که در سلسله نسب این بزرگواران نیستند، مثل حضرت موسی کلیمالله و حضرت عیسی روحالله، معذلک ائمه (ع) را وارث آنها میشماریم؛ چون این بزرگواران وارث دعوت و علم و هدایت و امامت آنها هستند، و وراثت امامت و هدایت در اینجا به این معانی است، نه اینکه چون امام یازدهم پسر امام دهم است و امام دهم هم غیر از او پسری نداشت، او به امامت رسید.
تاریخ ائمه (ع) و سیره و سلوک و علومی که از ایشان به مردم رسید، نشان داد که این وراثت آنها از پیغمبران، و وراثت هر امام از امام دیگر، بهحقّ بوده و برای انبیا در این امّت، وارثانی چون علی (ع) و سایر ائمه (ع) نمیتوان نشان داد.
آیا مثل علی (ع) با آنهمه فداکاری و حقپرستی و علم و زهد و عبادت و ایمان، چه کسی را میتوان معرفی کرد؟
آیا نظیر حضرت امام حسن (ع) و آن گذشت تاریخی و قبول یک موضع به ظاهر مقهور برای حفظ اسلام و آنهمه حلم و بردباری و سیادت و آقایی در بین امّت، چه کسی را نشان دادهاند؟
آیا در جهاد و قیام برای خدا و ابطال باطل و استقامت در راه حقّ و فداکاری و پاسداری از دین، چه کسی را مانند امام حسین (ع) در قبول مصائب جانکاه و داغ جوانان و برادران و یاران و اسارت اهلبیت (ع) و گذشت از جان نفیس خود، نشان میدهند؟
و آیا و آیا و آیا…
بالاخره این تاریخ بود که نشان داد و این حتی دشمنان اهلبیت (ع) بودند که تصدیق کردند آنان بهحقّ دارای مقامات بزرگ و رهبری امّت بودند. حتی اشخاصی مانند «ابنخلدون»، در برابر آنها و عظمت مقام مثل امام جعفر صادق (ع) و علم او به مغیّبات، خاضعانه اعتراف مینماید.[١٤]
بیجهت نبود که شعرای آزاده و زندهدلی مانند «فرزدق» در موقعی که مدح این خاندان بزرگترین و بلکه یگانه جرم سیاسی بود، قصیدهای سرایید که تا تاریخ اسلام باقی است، این قصیده زنده و جاودان و نمونه بهترین اثر ادبی و حماسی و ایمانی و اعتقادی است. امام زینالعابدین (ع) و همه اهلبیت (ع) را مدح مینماید، به طوری که نه فقط احدی نتوانست به آن مدح ایراد بگیرد و این را ناحقّگویی بشمارد؛ بلکه از آن زمان تا حال همه آن را نمونه شعور زنده شاعر و شجاعت ادبی او و ترجمانی از اهلبیت (ع) و بیان مقامات و مناصب الهی آنها دانستند، و حتی خلیفه مستبد اموی هم جز زندانیساختن فرزدق، نتوانست عکسالعمل دیگری نشان دهد.
خواننده عزیز! در این بحث مطالب و اسرار زیاد قابل طرح است که اگر دنبال شود، سخن به درازا خواهد کشید. ما در نوشتههای دیگر نیز پیرامون این موضوع بهگونه دیگر توضیحاتی دادهایم که امید است به نشر آنها موفّق شویم.
خودآزمایی
١- چرا نظام امامت دورهاش محدود و مقدمه انتقال به دوره دیگر نیست؟ پاسخ خود را شرح دهید.
٢- آیا نظام امامت یک نظام وراثتی و خانوادگی است؟ پاسخ خود را شرح دهید.
٣- چرا ائمه (ع) را وارث حضرت موسی کلیمالله و حضرت عیسی روحالله میشماریم؟
پینوشتها
١. آل عمران، ۳۳-۳۴. «همانا خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را برای جهانیان برگزید».
٢. آل عمران، ۴۲. «بهدرستی که خداوند، تو (مریم) را برگزید و پاک گردانید و بر تمام زنان جهان برگزید».
٣. هود، ۷۳. «رحمت خدا و برکاتش بر شما خانواده است».
٤. بقره، ۱۲۲. «و شما را بر جهانیان برتری بخشیدیم».
٥. اعراف، ۱۴۴. «ای موسی، من تو را با رسالتهای خویش و با سخن گفتنم (با تو)، بر مردم برگزیدم».
٦. فاطر، ۳۲؛ «سپس این کتاب را به کسانی از بندگانمان که برگزیدیم به میراث دادیم». چنانکه یعقوبی در تاریخ خود نقل میکند: منصور دوانیقی بااینکه سیاست حکومتش، کوبیدن شیعیان و انکار فضایل اهلبیت (ع) بود، حضرت امام جعفر صادق (ع) را مصداق این آیه میدانست، یعقوبی، تاریخ، ج ۲، ص ۳۸۳.
٧. بقره، ۲۵۳. «بعضی از آن رسولان را بر بعضی دیگر برتری دادیم».
٨. اسراء، ۵۵. «و هر آینه بعضی از پیامبران را بر بعضی دیگر برتری دادیم».
٩. نساء، ۵۴. «یا اینکه نسبت به مردم (پیامبر و خاندانش) و آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد میورزند».
١٠. نساء، ۱۱۳. «و آنچه را نمیدانستی به تو آموخت و فضل خدا بر تو (همواره) بسیار بوده است».
١١. احزاب، ۳۳؛ «خداوند فقط میخواهد از شما خاندان پیامبر، پلیدی و گناه را دور کرده و کاملا شما را پاک سازد». راجع به اینکه اراده در این آیه تکوینی است و بهفرض آنکه تشریعی باشد، نیز دلیل بر عصمت و طهارت اهلبیت (ع) است، این جانب را تحقیق و بیانی است که در کلمات دیگر به آن برنخوردهام، این بیان که علمی و دقیق است، تمام شبهههای معاندین را باطل میسازد.
ر.ک: صافی گلپایگانی، ولایت تکوینی و ولایت تشریعی.
١٢. انعام، ۸۴. «و اسحاق و یعقوب را به او (ابراهیم) بخشیدیم».
١٣. انعام، ۸۷. «و از پدرانشان و فرزندانشان و برادرانشان (افرادی را برتری دادیم) و برگزیدیم و به راه راست هدایت نمودیم».
١٤. ابنخلدون، تاریخ «مقدمه»، ج ۱، ص ۳۳۴.
یک دیدگاه بگذارید